پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,٢٢٨)

بازدید
٢٥,٧٥٢
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کباب سلطانی یکی از کباب های سنتی و مشهور ایرانی است که شامل ترکیبی از دو نوع کباب، یعنی کباب برگ و کباب کوبیده، می باشد. این ترکیب خوشمزه معمولاً با ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیوار سلطانی ؛ دیوار بلند : کردم از پیش تو سلطانی دیواری برزدم بر سر دیوارتو هر خاری. منوچهری.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلطان ماضی ؛ منظور سلطان محمود : مرا خداوند سلطان ماضی فرزند خواند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 355 ) . این علی تکین دشمنی بزرگ است از بیم سلطان ماضی آرمی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلطان الدم ؛ جوشش و هیجان خون. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله مو و سلسله موی ؛ کسی که گیسوهای وی مانند زنجیر حلقه حلقه باشد. ( ناظم الاطباء ) : پیوسته بسته گل رخساره ماهرویی و خسته خار هجر سلسله مویی بودی. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله مو و سلسله موی ؛ کسی که گیسوهای وی مانند زنجیر حلقه حلقه باشد. ( ناظم الاطباء ) : پیوسته بسته گل رخساره ماهرویی و خسته خار هجر سلسله مویی بودی. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شال سلسله ؛ شالی که بر آن از ابریشم گل و حاشیه دوزند.

پیشنهاد
٠

سلسله پادشاهی ؛ خاندان سلطنتی که گروهی از آن یکی پس از دیگری پادشاهی کند: سلسله هخامنشی. سلسله صفوی. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله روزگار ؛ در جریان روزگار : در تمامی ایام ها اگرچه در سلسله روزگار مؤثر است. . . ( سندبادنامه ص 14 ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلسله زلف ؛ زلف تابداده. ( ناظم الاطباء ) . معشوق مزلف که موهای پیچدار حلقه حلقه داشته باشد. ( آنندراج ) : ای سلسله زلف تو یکسر جنبان دیوانه شدم سلسل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بحرالسلسله ؛ بحری است از بحور شعری وتقطیع آن : مستفعلن فاعلن مفاعلتن فع. ( یادداشت مؤلف ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلس القیاد ؛ فرمانبردار. بی اراده. نرم عنان : و اذا طبخ [ یبروج ] مع الباج مقدارست الساعات لینه و حیره سلس القیاد لای شکل اُحب آن متشکل به. ( ابن بیط ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سلس القول ؛ روان گفتار. درست گفتار. - || پرگو. پرگفتار.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارالسلخ ؛ قصابخانه. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب مالکیت ؛ انتزاع مالکیت. ازبین بردن مالکیت.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب و ایجاب ؛ از نظر معانی و بیان آن است که کلام را از جهتی مبتنی بر نفی و ازجهت دیگر مبتنی بر اثبات قرار دهند. ( فرهنگ فارسی معین ) : صوفی و عشق و د ...

پیشنهاد
٠

سلب و ایجاب از نظر منطق ؛ حکم برفع و بسط قضیه و حکم به ثبوت ربط قضیه. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب کلی ؛ قضیه سالبه کلیه قضیه ای است که سلب وارد بر تمام مصادیق آن شده باشد و یکی از محصورات چهارگانه است مثال �هر انسانی جماد نیست �. ( دستور ج 2 ص ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب بسیط ؛ قضیه سالبه بسیط آن است که حرف سلب وارد بر نسبت حکمیه در آن شده باشد و در این صورت حکم احتیاج بمطابق و مصداق و موضوع ندارد. یعنی وجود مصداق ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب حیثیت ؛ ربودن و ازمیان بردن آن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب عدولی ؛ در صورتی سلب را عدولی گویند که حرف سلب جزء موضوع یا محمول و یا دوطرف شده باشد مانند �هر لاحیوانی انسان نیست و یا هر لاجامدی نامی است � و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب اختیار ؛ ازمیان بردن اختیار و انتزاع آن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب اعتبار ؛ از بین بردن اعتبار و ارزش کسی. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب امنیت ؛ ازمیان رفتن آن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سلب آسایش ؛ ازبین بردن آن.

پیشنهاد
٠

- سلب فرشته داشتن ؛ کنایه از لباس سبز پوشیدن. ( آنندراج ) . سبز پوشیدن. ( رشیدی ) . کنایه از رنگ سبز پوشیدن. ( برهان ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغ زرین سلب ؛ زرد پر و بال : به هوای کرم او بزمین از پرواز مرغ زرین سلب آید چو نهد سائل دام. سوزنی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ادات سلب ؛ چون : لیس و لا و لم و لن و ما در عربی و نیست و نه و دیگر ودیگری در فارسی و در جمله یا کلمه درآیند و مدخول خود را منفی سازند.

پیشنهاد
٠

دو سلام گفتن بر. . . ؛ ترک گفتن : گر کنی در جهان به شب گیری دو سلام و چهار تکبیری. سنایی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بسلام آمدن ؛ به تهنیت و درود آمدن : روز آدینه قاید بسلام خوارزمشاه آمد و مست بود ناسزاها گفت و تهدیدها کرد. ( تاریخ بیهقی ) . بنده وارت بسلام آیم و ...

پیشنهاد
٠

بسلام کسی رفتن ؛ به حضور او رفتن برای اظهار ادب. شرفیاب حضور کسی شدن : و بسلام کسی نرفتی و کس را نزدیک خود نگذاشتی. ( تاریخ سیستان ) . طاهر فرمان داد ...

پیشنهاد
٠

سلاح برهنه کردن ؛ کنایه از شمشیر را از غلاف بیرون آوردن : سلاحها برهنه کردند و دشنام زشت دادند. ( تاریخ بیهقی ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

از سکه گشتن ؛ بی رونق شدن : ای برقرار خوبی با تو قرار من چه از سکه گشت کارم تدبیر کار من چه. خاقانی.

پیشنهاد
١

از سکه افتادن ؛ از رونق افتادن متاعی. ( از فرهنگ فارسی معین ) . - || از دست دادن زیبایی خود. ( فرهنگ فارسی معین ) .

پیشنهاد
١

سقف آسمان سوراخ شدن ؛ کنایه از واقعه عظیم و حادثه. ( مجموعه مترادفات ص 365 ) . || آسمان. || ( مص ) پوشیدن خانه. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هفت سفلی ؛ زمین : کنم قصدنه شهر علوی که همت از این هفت سفلی نمود امتناعی. خاقانی.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعد ناشزه ؛ از منازل قمر نیستند. ( از منتهی الارب ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعد الهمام ؛ از منازل قمر نیستند و خود دو کوکب است و میان هردو فاصله مقدار یک ذراع بنظر می آید. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعد الذابح ؛ سعد ذابح ، از منازل قمر است. ( منتهی الارب ) . رجوع به سعد ذابح شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعد السعود ؛ سعد سعود، از منازل قمر. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعد اخبیه ؛ سه ستاره است بر شکل یکپایه. ( منتهی الارب ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سعه شرق ؛ برای آفتاب ازافق مابین معدل النهار و مطلع آفتاب باشد. ( یادداشت دهخدا ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح مستوی ؛ سطحی که همه اجزای آن مساوی باشد نه آنکه بعضی بالا باشد و بعضی فرود. آنچه طول و عرض قبول کند. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح محدب ؛ سطح روئین جسم. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح مقعر ؛ سطح زیرین جسم. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح بسیط ؛ سطح مستوی. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح تابش ؛ در اصطلاح فیزیکی سطحی است عمود بر سطح انعکاس که شعاع تابش و شعاع انعکاس در روی آن قرار دارد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سطح راست ؛ سطحی است که بر دو خط موازی بگذرد. ( فرهنگ فارسی معین ) .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سست کردن ؛ ضعیف کردن. ناتوان کردن. از کار بازداشتن : بدانست سام نریمان درست که یزدان ورا ز آن گنه کرد سست. فردوسی. توبه را دست و پای سست کند لاله س ...

پیشنهاد
١

آیه 87 سوره کهف: قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلَیٰ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرًا ترجمه : قَالَ أَمَّا مَن ...