پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٣)
به مرگ مردن یا از جهان رفتن ؛ به اجل طبیعی از این جهان رفتن. کشته نشدن : به زمین فارس [ کی قباد ] بمرد به مرگ. ( مجمل التواریخ و القصص ) . بعد برادرش ...
به مرگ سپری گشتن ؛ به اجل طبیعی درگذشتن و مردن : به حدود پارس به مرگ سپری گشت. ( مجمل التواریخ والقصص ) .
فرشتگان گروهی ( Corporate Angels ) :[اصطلاح بازارکسب و کار]این سرمایه گذاران خصوصی از پول بازخرید ( بازنشستگی پیش از موعد خود ) که از سمت های مدیریت ...
فرشتگان مشتاق ( Enthusiast Angels ) :[اصطلاح بازارکسب و کار] این گروه از فرشتگان ( یاری رسانان ) از همتایان کارآفرین خود کمتر حرفه ای هستند. از آنجای ...
فرش فرشتگان : فرش فرشتگان کنایه از فلک اعظم و عالم برین است. تازه تر کن فرشتگان را فرش خیمه زن بر سریر پایه ی عرش هفت پیکر نظامی ، تصحیح دکتر ثروتیا ...
خلبان از ریشه ی خلیدن گرفته شده و یکی از معانی خلیدن، شکافتن می باشد و خلبان به معنی کسی است که نگهبان و مواظب وسیله ای است که هوا را می شکافد و جلو ...
باری به معنی خالق است و در اصل به معنی جدا کردن چیزی از چیز دیگر می باشد ، چون آفریدگار مخلوقات خود را از مواد اصلی و نیز از یکدیگر جدا می کند ، از ا ...
" سیب" در زبان فارسی از ریشه ی " ساب" به معنای ساییده شده ( صاف ولطیف شده ) ساخته شده است که واقعاً این وازه برازنده ی " سیب" است.
" پیچ" در زبان فارسی از دو واژه ی " پای" و " چم" درست شده است… " چم" یعنی حرکت گردشی و منحنی و در کل یعنی پایی که درآن چم و گردش وجود دارد.
" پناه" از دو بن واژه ی" پن" به معنای " دربسته" و " آه" به معنای " مراقبت" وبه معنای جای دربسته برای مراقبت می باشد. برای مثال های بیشتر ریشه واژه پن ...
" جِر" در زبان فارسی ریشه ایست که " قرینه بودن" و " جوربودن" را می رساند که در ابتدا " گِر" تلفظ و بعدا به " جِر" تغییرصامت داده است. " جوراب" یا " گ ...
" جی" از باستانی ترین نقاط شهراصفهان است و به معنای پادگان و لشگر وآوردگاه می باشد. این واژه در زبان عربی بصورت " جیش"=لشگر استفاده می شود.
حراء در عربی با واژه ی البرز هم ریشه می باشد . " البرز" درآغاز " هربرز" وبه معنای کوه بلند بوده است: هر=کوه بُرز=بلند " هر" نیز به نظر می رسد محل بر ...
" دُش" در زبان فارسی به معنای " ضد" و " ازبین برنده" می باشد. دشنام= ضدّنام. کلمه ای که خوشنامی را ازبین می برد. نمونه های دیگر برای " دُش" : دشوار ...
با توجه با واژه " شل" که به معنای " ران" است این مورد نیز به معنای ابزاری که بر ران فرود می آید می باشد. شلوار : " شل" در زبان فارسی به معنای " ران" ...
�شل� در زبان فارسی به معنای �ران� است. �وار� هم که به معنای مانند است که به معنای جامه ای شبیه ران می شود.
مادر یعنی " پدید آورنده ی ما" . در انگلیسی mother
برادر نیز در اصل بَرا در است . یعنی کسی که برای ما کار انجام می دهد. یعنی کار انجام دهنده برای ما و برای آسایش ما . در انگلیسی brother
دختر از ریشه " دوغ " است که در میان مردمان آریایی به معنی" شیر " بوده و ریشه واژه ی دختر " دوغ دَر " بوده به معنی" شیر دوش " زیرا در جامعه کهن ایران ...
زن از زادن است و لغت زِندگی نیز از ریشه لغت زن گرفته شده است .
اُجاق: آتشدان ترکی: ojaq ( کانون، آتشدان ) مشتق از ( ot ) به معنای آتش Jaq ( پسوند مکان ) به نظر نگاره این واژه از ترکیب دو واژه ی دیگر به دست آمده ...
اتاق: جای دیواردار و مسقف در خانه ترکی: چادر و خیمه مشتق از ot ( اُت ) به معنای آتش و اتاق یعنی محل نگهداری آتش
آیینه: ایرانی باستان: از ریشه لغت day ( دیدن ) a dayanaka ( پیشوند )
آفرین: ستایش، مدح، تحسین، درود، مرحبا فارسی میانه: آفرین ایرانی باستان: آفرینا اوستایی: afri - vana afri: افسون، دعای خیر vana: آروز، خواست ریشه لغت ...
آفرین پیوند : ثناخوان ، مدّاح ، مدح گوی چون فرو گفت آفرین پیوند آفریننده را درودی چند هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص۴۶۶.
از 600 سال پیش از میلـاد تا 1935 واژه ایران در عرصه بین المللی با نام پرشیا شناخته می شد که در سال 1935 با درخواست رسمی رضاشاه پهلوی همان نام بومی کش ...
قدیمی ترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساخته اند و سپس به مرور زمان ابریان ، آیران ...
ریشه این کلمه از کجاست ؟ " حُقّه " کلمه ای عربی و به معنای " صندوقچه " و " جعبه کوچک " است . در گذشته تردستان تعدادی جعبه کوچک را با رنگهای مختلف و ب ...
سلمانی از نام " سلمان فارسی " صحابی ایرانی پیامبر اسلام برگرفته شده است . او بود که در آغاز اسلام موهای سر پیامبر را بهتر از دیگر پیرایشگران کوتاه می ...
بسیار بد است که ما معنی اصطلاح یا واژه ای را ندانیم و همین طور آن را بکار ببریم. یکی از این اصطلاحات قِسِر در رفتن است. به معنی آن دقت کنید: به گاو ی ...
ریشه واژه ی خِیلی از " خَیل " است . خیل یعنی گله ی اسبان . از آنجا که گله ی اسبان پر جمعیت است ؛ خیلی به معنی " بسیار" در زبان فارسی به کار رفته است ...
من فکر می کنم "خان" همان "قاآن" در زبان مغولی است . مثل "قوبیلای قاآن" که یکی از جانشینان چنگیز بوده و مارکوپولو به دربار او رفت . "قاآن" بعدا در زبا ...
انسان از ریشه ( نِسیان ) به معنی فراموشی است . پس انسان یعنی فراموشکار
واژه بنت با واژه ی بانو در فارسی همریشه است .
واژه بیگ در زبان انگلیسی به شکل big به معنی بزرگ آمده است ( نگارنده )
بانو یک واژه فارسی کهن است . ( بان و = بانو ) بان در نام شهر بانه هنوز به کار می رود . بان یعنی بالا و بانو به معنی کسی است که در بالا جا دارد و این ...
خانم . [ ن ُ ] ( ترکی ، اِ ) بانو. خاتون . بی بی . ( ناظم الاطباء ) ، جُرَّه . ستی . خدیش . کدبانو. بیگم � معنی و مفهوم کلمه ی "خانم" � ▪️در لغتنامه ...
پاسخ درآغاز " پات سخن" یا " پاد سخن" به معنای جواب سخن یا ضدسخن بوده که به مرور زمان حروف " ت" و " ن" از آن حذف شده و به گونه ی واژه ای روان درآمده ا ...
پنجره= از دو واژه ی "پن ( بستن ) جره ( دارای قرینه ) درست شده است. به این مثالها جهت آشنایی با ریشه ی "پن" توجه کنید: پنام= پن ( بستن ) آم ( دهان ) ...
سرخاک رفتن ؛ بزیارت قبر کسی رفتن.
در خاک رفتن ؛ مردن. مدفون شدن : زهجران طفلی که در خاک رفت. سعدی ( بوستان ) .
در خاک سپردن ؛ بگور کردن. دفن کردن.
سر بخاک سیه بر نهادن ؛ مردن. - || سجده بجای آوردن :
پیمودن خاک بالای کسی را ؛ مردن آن کس. بخاک سپرده شدن او : چنین داد پاسخ که شاه جهان اگر مرگ من جوید اندر نهان چو خشنود باشد ز من شایدم اگر خاک بالا ب ...
بخاک سپردن ؛ دفن کردن.
به خاک رفتن ؛ مردن. مدفون شدن : همی خندم از لطف یزدان پاک که مظلوم رفتم نه ظالم بخاک. سعدی ( بوستان ) .
با خاک جفت شدن ؛ مردن. مدفون شدن : که هر گز مبادی تو با خاک جفت. فردوسی.
کسی را از خاک برگرفتن ؛ ترقی دادن او : من بنده را از خاک بر گرفت و بر فلک رسانیده. ( نوروزنامه ) .
عالم خاکی ؛ کره زمین : آدمی در عالم خاکی نمی آید بچنگ عالمی از نو بباید ساخت وز نو آدمی. حافظ.
روی بر خاک نهادن ؛ سجده کردن. تعظیم کردن : چو رفتند نزدیک آن نامجوی یکایک نهادند بر خاک روی. فردوسی.