پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٥٤٩
پیشنهاد
٠

ابر کن و مبار ؛ کودکان و فرودستان را بیم کن و همیشه مزن ، چه زدن و شکنجه چون پیاپی باشد عظمش بشود. همه ابری باران ندارد ؛هر تهدید و توعیدی متعاقب ای ...

پیشنهاد
٠

مثل ابر بهار گریستن ؛ سخت فروباریدن اشک.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل ابر سیاه ؛ حائل و حاجزی صعب.

پیشنهاد
٠

سنان ( نیزه ) به ابر اندر افراشتن ؛ ستیخ و راست کردن و به برسوی بردن آن : سراسر سپه نعره برداشتند سنانها به ابر اندر افراشتند. فردوسی.

پیشنهاد
٠

کلاه به ابر برآوردن ؛ سخت بالیدن بر : چو نامه بیامد بنزدیک شاه به ابراندر آورد فرخ کلاه. فردوسی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل ابر بهار ؛ هول ِ غران : بغرّید بر سان ابر بهار زمین کرد پر آتش کارزار. فردوسی.

پیشنهاد
٠

خروش به ابر برآمدن ؛ بسی بلند شدن آوای خروش : چو خورشید بنمود تابان درفش معصفر شد آن پرنیانی بنفش تبیره برآمد ز درگاه شاه به ابر اندر آمد خروش سپاه. ...

پیشنهاد
٠

سر به ابر کشیده داشتن ؛ بسیار بلند و رفیع بودن : هزاران قبه عالی کشیده سربه ابر اندر که کردی کمترین قبه سپهر برترین دروا. عمعق.

پیشنهاد
٠

به ابر اندر آمدن گفتگوی ؛ قوی برخاستن و بلند شدن و بالا گرفتن صوت و آوای گفتاری : از آن نامداران پرخاش جوی به ابر اندر آمد همی گفتگوی. فردوسی.

پیشنهاد
٠

به ابر اندر آوردن سر کسی را ؛ او را عظیم مفتخر و سرافراز کردن : ورا کرد سالار بر لشکرش به ابر اندر آورد جنگی سرش. فردوسی.

پیشنهاد
٠

آواز ( نعره ) از ابر بگذاشتن ؛ قوی آواز یا نعره برکشیدن : همی هر زمان اسب برگاشتی وز ابر سیه نعره بگذاشتی. فردوسی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ابر بلا ؛ سخت جنگجو : که آن ترک در جنگ نر اژدهاست دَم آهنج و در کینه ابر بلاست. فردوسی.

پیشنهاد
٠

از دهن مار بیرون آمده ؛ کنایه از چیزیست که کمال راست باشد که هیچ کجی در اونباشد. ( غیاث ) . - || و در شرحی بمعنی چیزی که کمال لطیف و نفیس باشد. باص ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

defence minister: وزیر دفاع Israeli Defence Minister says وزیر دفاع اسرائیل می گوید :

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

continue : ادامه ، در ادامه as Israeli attacks continue across Gaza در ادامه حملات اسرائیل در سراسر غزه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

across : در سراسر as Israeli attacks continue across Gaza. در ادامه حملات اسرائیل در سراسر غزه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

people :نفر At least 32 people killed in Khan Younis and five in Rafah دست کم 32 نفر در خان یونس و پنج نفر در رفح کشته شدند .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

at least : دست کم، حداقل . At least 32 people killed in Khan Younis and five in Rafah دست کم 32 نفر در خان یونس و پنج نفر در رفح کشته شدند .

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

evacuate: تخلیه کردن خانه یا محلی، تخلیه مکانی به خاطر بودن خطری نزدیک آن Israeli forces residents to evacuate south. اسرائیل ساکنان را مجبور به تخ ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Residents: ساکنان - مقیمان - اهالی - کسی که در جای برای مدت طولانی ساکن شده Israeli forces residents to evacuate south. اسرائیل ساکنان را مجبور به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

Forces : مجبور می کند Israeli forces residents to evacuate south. اسرائیل ساکنان را مجبور به تخلیه جنوب می کند.

پیشنهاد
٠

گاو و خر را به یک چوب راندن ؛ همه را به یک چشم نگاه کردن.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو کردن زمین ؛ شخم زدن و شیار کردن زمین را: شدیار؛ زمین گاو کرده. در لغت فرس اسدی چ اقبال ص 155 این لغت را کارکرده ضبط نموده است. ( از لغت فرس اسدی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو نر دوشیدن ؛ کاری بیهوده کردن : آنانکه به کار عقل درمیکوشند هیهات که جمله گاو نر میدوشند. خیام.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو نه من شیر ؛ کنایه از کسی که نیکی های کرده خویش را به بدی ختم کند. آنکه احسان خود را در آخر با ایذایی تباه کند.

پیشنهاد
٠

گاو در خرمن کسی یا چیزی کردن ، افکندن ، راندن ؛ ایجاد مزاحمت برای. . . کردن. اشکال تراشی کردن. . . : بیهده خر در خلاب قصه من رانده ای کافرم گر نفکنم ...

پیشنهاد
٠

گاو شیرده کسی بودن . رجوع به گاو دوشا شود.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو بی ذنب ؛ گاو بی شاخ و دم ، نهایت نادان. شخص به غایت احمق و جاهل : چون زو حذرت کردن باید همی نخست دجال را ببین بحق ای گاو بی ذنب. ناصرخسرو.

پیشنهاد
٠

گاو بر زین نهادن ؛رحلت کردن : شب ماه خرمن میکند ای روز زین بر گاو نه بنگر که راه کهکشان از سنبله پرکاه شد. سوزنی.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گاو بی شاخ و دم ؛ نهایت نادان.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سپرگاو، گاو سپرین ؛ سپر او همچون گاو است.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شترگاو ؛ غژگاو، نره گاو.

پیشنهاد
٠

گاو از خرمن بیرون کردن ؛ رفع مزاحمت کردن : ای دل بهوای ارمن ار من باشم خالی نکنم ز دل حزن زن باشم ای چرخ اگر بحیله بیرون نکنم گاو تو از آن خرمن ، خر ...

پیشنهاد
٠

رخت بر گاو نهادن ؛ رفتن : شد چو شیر خدای حرزنویس رخت بر گاو برنهدابلیس. سنائی.

پیشنهاد
٠

زین بر گاو بستن ؛ رحلت کردن. بشدن. نظیر رخت بر گاو نهادن. و لباده بر گاو نهادن. و رخت بر خر نهادن.

پیشنهاد
٠

پای در میان داشتن گاو ؛ کنایه از دخالت کردن نادان است : انوری آخر نمیدانی چه میگویی خموش گاو پای اندر میان دارد مران خر در خلاب. انوری

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیکرگاو ؛ قوی هیکل ، تنومند، بلندبالا.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخت گاو یا گاو بخت ؛ بلندبخت. خوش اقبال.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَشوین ( Ašvin ) : ( یعنی اسب سوار عنوان دو تن از فرشتگان آیین هندو ست . هندوان معتقدند که این پزشکان آسمانی برای انسان تندرستی ، نیکبختی و دارایی به ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

یاما ( yama ) : ( ( یعنی ارابه ران . وی خدای حاکم بر ارواح مردگان است ، معادل جم در آیین زردشت . در اساطیر هندو، خدا و داور مردگان. یام به معنی قانون ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

کریشنا ( Krihna ) : ( ( یعنی آبی پر رنگ ) ) ؛ کریشنا در زبان سانسکریت و آئین هندو به معنی جذاب متعال است. ، از واژه ی سانسکریت کریشنا : در زبان فارسی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

راما ( Rāma ) : ( ( یعنی دلپذیر ) ) ؛ ، از واژه ی سانسکریت راما : در زبان فارسی کلمه های " رام ، آرام را داریم معادل فارسی آن آرام بخش ، آرامش دهنده ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

احتمالا واژه ی رود با وا ژه ی" رودرا " نام یکی از خدایان هندو در ارتباط باشد . رودرا ( rurdra ) یعنی وحشتناک ، "غرش کننده" ، به نظر می رسد نام رود در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رودرا ( rurdra ) یعنی وحشتناک ، �غرش کننده� ، "کسی که مشکلات را از ریشه آنها ریشه کن می کند نیز آمده است ، به نظر می رسد نام رود در فارسی به معنی غرش ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایشوارا ( Išvara ) : ( ( یعنی فرمانروای متعال ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو ایشوارا ( Išvara ) نام دارد . ؛ البته ایشور در سانسکریت ، امروزه در ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارونا ( varuna ) : ( ( یعنی آسمان ) ) ؛ یکی از معروفترین خدایان هندو" وارونا ( varuna ) نام دارد . ؛ البته وارنا در سانسکریت همان " وارونه " در فارس ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَگنی ( Agni ) : ( ( یعنی آتش ) ) یکی از معروفترین خدایان هندو اَگنی ( Agni ) در روه ی ودایی است . اگنی در سانسکریت همان " اغنی " در فارسی است . که ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نهارخانه ؛ جای نهار خوردن. جایی که در آنجا مردم غذای ظهر خود را صرف میکنند. - || مهمانخانه ای که فقط غذای ظهر دارد. رستورانی که فقط در ظهرها دایر ا ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نهانخانه ؛ خلوت خانه و جای خلوت. جایی که در زیرزمین میسازند جهت نشستن در هواهای گرم تابستان. جایی که درآن غله ذخیره میکنند. ( ناظم الاطباء ) . مخزن. ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوانخانه ؛ جای فقرا. محلی که فقرا و بی کسان را نگاهداری میکنند.