پیشنهاد‌های علی باقری (٣٨,١٩٥)

بازدید
٢٥,٦٧٨
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به مغافصه ؛ به ناگهان. ناگهانی : هرثمه برفت و علی را به مغافصه به مرو فروگرفت و هرچه داشت بستد. ( تاریخ بیهقی چ فیاض ص 421 ) . بوقا از گوشه ای بیرون ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به مغافصت ؛ بناگهان. ناگهان. غفلةً : مرده مردم خوار به مغافصت و مناهزت ناگاه در آن ولایت تازند. ( مرزبان نامه ) .

پیشنهاد
٠

مغاص اللؤلؤ ؛ آنجای از دریا که برای صید مروارید فروشوند. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از اقرب الموارد ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مغاث هندی ؛ کلز. ( تحفه حکیم مؤمن ) ( برهان ذیل کلز ) . و رجوع به کلز شود.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مغ اندیشیدن ؛ ژرف نگریستن و فکر کردن عمیق. ( مقدمه التفهیم ص قف ) : اول پیری و سعادت یافتن از کشت و درود و کارهای آب و بخشیدنش به آلات و مغ اندیشیدن ...

پیشنهاد
٠

به مغ سخن رسیدن ؛ به عمق آن پی بردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : عملقة؛ به مغ سخن رسیدن. تقعیب ، به مغ سخن رسیدن. ( منتهی الارب ) .

پیشنهاد
٠

مغ اندر آمدن به کاری ؛ ژرف نگریستن در کارها. ( مقدمه التفهیم ص قف ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

شبیه معین ؛ سطح چهارضلعی که اضلاع و زوایای متقابل آن برابرو زوایای آن غیرقائمه باشند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از محیط المحیط ) . متوازی الاضلاع ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

نعم المعیل ؛ بهترین عائله دار. بهترین عیالمند : همچنین ازپشه گیری تا به فیل شد عیال اﷲ و حق نعم المعیل. مولوی.

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

ابنة معیر ؛ بلا و سختی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . ج ، بنات معیر. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معیت زمانی ؛ عبارت از بودن دو شی است موجود در زمان بدون وجود علاقه علیت میان آن دو یا بطور مطلق ، یعنی وجود دو امر است در یک زمان بطور مطلق. ( فرهنگ ...

پیشنهاد
٠

المبدی المعید ؛ از صفات خدای بزرگ است زیرا او خلق را می آفریندو زنده می کند و سپس آنان را می میراند و آنگاه به قیامت بازمی گرداند. ( از ذیل اقرب المو ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معیت ذاتیه ؛ عبارت از دو امری است که هیچ یک علت مستقل برای دیگری نباشد اعم از آنکه میان آنها احتیاجی باشد یا نه. میرسید شریف گوید: معیت ذاتیه عبارت ا ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معیت بالطبع ؛ معیت ذاتی را دو فرد است یکی معیت بالطبعو دیگری معیت بالعلیة. معیت بالطبع عبارت از دو امری است که میان آن دو نیاز و احتیاجی نباشد. ( فره ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معیت بالعلیة ؛ عبارت است از دو علت مستقل برای معلول واحد بالنوع یا دو معلول برای علت واحد مستقل. ( فرهنگ علوم عقلی سیدجعفر سجادی ) . و رجوع به ترکیب ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

- به معیت ؛ به صحابت. به همراهی. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

شی معهود ؛ چیز شناخته شده که مسبوق به شناسایی وی باشند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

مسکن معهود ؛ خانه معتاد و منزلی که به وی خو کرده باشند. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

معونت کردن ؛ یاری کردن. کمک کردن : بنده خویش را معونت کن ای جهان را شده به عدل معین. مسعودسعد. و پیوسته جاروب برگرفته بودی و مساجدمی رفتی و ضعفا را ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معول علیه ؛تکیه شده بر او. آنکه بر او اتکال و اعتماد شده است. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . || محل اعتماد. ( ناظم الاطباء ) . قابل اعتماد. ( یاددا ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حقوق معوقه : حقوق عقب افتاده

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معوق گذاشتن ؛ به تعویق انداختن. به عقب انداختن.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معوق ماندن ؛ به تعویق افتادن. به عقب افتادن.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی ً و لفظاً ؛ از حیث معنی و لفظ.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اسم معنی ؛ اسمی که مسمی را با حس درک نتوان کردن ، مرادف اسماء اعمال ، مقابل اسماء اشباح و اسماء اعیان و اسماء ذات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) . و ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

به معنی ؛ در حقیقت. در باطن : همه آورده بود زیر نورد آن بصورت زن و به معنی مرد. نظامی. قامت زیبای سرو کاینهمه وصفش کنند هست به صورت بلند لیک به معن ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

درمعنی ؛ به حقیقت. درحقیقت : پس ز من زایید درمعنی پدر پس ز میوه زاد درمعنی شجر. مولوی.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

عالم معنی ؛ عالم روحانی و غیبی. ( ناظم الاطباء ) . عالم باطن. عالم مجردات.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

- آدم بی معنی ؛ ابله و احمق و نادان و هرزه گو. ( ناظم الاطباء ) . که از حقیقت و مردمی بدور باشد.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

- معنی گرفتن ؛ اخذ معنی کردن. دارای معنی شدن : جود تو از جود معن معنی گرفته است. ( تاریخ بیهق ) .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی پیچیده ؛ مضمونی که بی تأمل و فکر نتوان یافت. ( آنندراج ) : به وصفش معنی پیچیده بستم طلسم بیرهش پیچیده بستم. ملامنیر ( از آنندراج ) . هر تهی ک ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی دادن ؛ افاده معنی کردن. رساندن معنی.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

پرمعنی ؛ دارای معنایی عمیق. سرشار از معنی.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

علم معنی ؛ علم فصاحت و بلاغت. رجوع به معانی و رجوع به فصاحت و بلاغت شود.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی بیگانه

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

به تمام معنی ؛ کاملاً. بی کم و کاست. به مفهوم کامل کلمه : فلانی به تمام معنی انسان واقعی است.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

- دوست معنوی ؛ دوست درونی. ( ناظم الاطباء ) . دوست منزه از شوائب مادی.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مرد معنوی ؛ آنکه در عالم معنی سیر کند. سالک راه حق : من که قاضی ام نه مرد معنوی زین مرقع شرم می دارم همی. عطار ( منطق الطیر چ مشکور ص 125 ) .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

مقامات معنوی ؛ مراتب سیر باطنی. درجات سلوک به سوی حق. مقامات عرفانی : بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی می خواند دوش درس مقامات معنوی. حافظ.

پیشنهاد
٠

این مال من این مال منبر این هم مال ننه قنبر؛ معلوم است که منبر هم متعلق به گوینده و ننه قنبر نیز زن او بوده است. مثل را در موقعی که قاسم ، تقسیمی را ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

منبر نه پایه ؛ کنایه از عرش است که فلک نهم باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . عرش و فلک نهم. ( ناظم الاطباء ) : کرسی شش گوشه به هم درشکن منبر نه پایه به ه ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

منبر آلودگان ؛ کنایه ازقالب و جسد فاسقان و نامقیدان باشد. ( آنندراج ) . قالب فاسقان و نامقیدان. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

منبر رفتن ؛ در تداول پرگوئی کردن ، مخصوصاً در بدگوئی از کسی : برای من منبر رفته است. شنیده ام پشت سر من منبر رفته ای !

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

اهل منبر ؛ روضه خوان. خطیب. واعظ. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

- معنبرذوائب ؛ دارای زلفهای خوشبو. عنبرین موی. عنبرین زلف : معنبرذوائب معقدعقایص مسلسل غدایر سجنجل ترائب.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنبر طناب ؛ طنابی به رنگ عنبر. استعاره از تاریکی و روشنی صبح : زد نفس سر به مهر صبح ملمع نقاب خیمه روحانیان کرد معنبر طناب. خاقانی ( دیوان چ سجادی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کمند معنبر؛ کنایه از گیسوی عنبرین است. زلف معطر : ساقی آن عنبرین کمند امروز در گلوگاه ساغر افشانده ست ابرش آفتاب بسته اوست تا کمند معنبر افشانده ست. ...

پیشنهاد
٠

رجل معن فی حاجته ؛ مرد سهل و آسان درحاجت. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

معمولی سنوات ؛ مقرری و انعام که همه ساله داده می شود. ( ناظم الاطباء ) . - || هرچیز که همه ساله بجا آورده می شود. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حروف معمولی ؛ حروف مطبعه که ریز باشد در همان قالب ، مقابل حروف سیاه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) .