پیشنهاد‌های علی باقری (٣٩,٧٤٧)

بازدید
٣١,٦٤٠
تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

علم منطق ؛ دانش ترازو. علم میزان. ( ابن سینا از یادداشت مرحوم دهخدا ) : دبیری و شاعری از فروع علم منطق است. ( چهارمقاله چ معین ص 19 ) . اما علم منطق. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطق البروج ؛ منطقةالبروج. ( از ناظم الاطباء ) . رجوع به منطقةالبروج شود.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطق طیر ؛ منطق الطیر : لهجه راوی مرا منطق طیردر زبان بر در شاه جم نگین تحفه دعای تازه بین. خاقانی.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطق مرغ ؛ زبان مرغ. منطق الطیر[ : سلیمان ] منطق مرغ و جانور بدانست. ( مجمل التواریخ و القصص ) . مرغ تو خاقانی است داعی صبح وصال منطق مرغان شناس شاه ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطق الطیور ؛ منطق مرغان. زبان مرغان : بهوش چو باغ رضوان یا صفه سلیمان کز منطق الطیورش الحان تازه بینی. خاقانی. منطق الطیور طیور بهشت و بهشت جعفر ط ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطق الطیر ؛ زبان مرغان. سخن گفتن مرغان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . مأخوذ است از آیه شریفه ٔ: و ورث سلیمان داود و قال یاایهاالناس علمنا منطق الطیر. . ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

شیرین منطق ؛ شیرین سخن. خوش بیان : لب خندان شیرین منطقش را نشاید گفت جز ضحاک جادو. سعدی. || زبان. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : هان �صبا� چند سرایی سخن ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطبق گشتن ؛ بر روی هم قرار گرفتن. انطباق یافتن : چون دایره تکوین به نقطه انتها رسید و برنقطه ابتدا منطبق گشت صورت روح در آیینه وجود آدم خاکی منعکس گ ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطبق شدن ؛ متفق شدن. توافق حاصل کردن. موافق شدن : وُلات بر ولای او متفق گشتند و بر ثنای او منطبق شدند. ( جهانگشای جوینی ) .

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منطبق شدن ؛ متفق شدن. توافق حاصل کردن. موافق شدن : وُلات بر ولای او متفق گشتند و بر ثنای او منطبق شدند. ( جهانگشای جوینی ) . - || بر روی هم قرار گر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

نفس منطبعه ؛ نفس فلکی است. حکما گویند برای افلاک دو محرک هست یک محرک قریب که عبارت از قوت مجرد از ماده باشد که نفس ناطقه و مدبره است و دیگر محرک بعید ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منضم کردن ؛ ضمیمه کردن. به هم پیوستن. به هم پیوند دادن. فراهم آوردن : فلک قدرا تو می دانی نیم زآنها که در مدحت ز بی سرمایگی طبعم کند با در شبه منضم. ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منضم گردیدن ؛ منضم شدن : اگر باعث اول داعیه صدق و طلب مزید حال بود و بعد از آن شایبه نفسانی با آن منضم گردد، اعتبار باعث اول را بود. ( مصباح الهدایه ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

دُرّ منضد ؛ مروارید درچیده و به رشته کشیده. لؤلؤ منظوم : غلام آن لب لعلم که چون به خنده درآمد چو کلک صاحب اعظم نشاند دُرّ منضد. ابن یمین. جامی که ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

منضم شدن ؛ ضمیمه شدن. پیوستن. ملحق شدن. درآمیختن : در آن وقت که. . . قبایل مغول بدو منضم شد رسوم ذمیمه که معهود آن طوایف بودست. . . رفع کرد. ( جهانگش ...

پیشنهاد
٠

به منصه ظهور رسانیدن ؛ آشکارا ساختن و به نظر همگان رسانیدن : عزم جزم کردم که. . . هر چهار عقد از عقود دوازده گانه را در درجی درج کرده به منصه ظهور رس ...

پیشنهاد
٠

به منصه ظهور رسیدن ؛ آشکارا شدن و به نظر همگان رسیدن.

پیشنهاد
٠

حکم منصوص العلة ؛ آنچه علت حکم در ضمن دلیل بیان شده باشد مثل اینکه : الخمر حرام لأنه مسکر. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) . || معین شده. ( ناظم الاطباء ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

المنصوص علیه ؛ معین. ( اقرب الموارد ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصور کردن ؛ پیروز کردن : ای کریمی کآسمان بخت ترا منصورکرد بر مراد تو مدار خویش از آن مقصور کرد. عبدالواسع جبلی ( دیوان چ صفا ج 1 ص 98 ) . وی ضیاء ...

پیشنهاد
٠

- منصور گشتن رایت ؛ به پیروزی و ظفربرافراخته شدن آن : منت خدای را که علی رغم روزگار منصور گشت رایت صدر بزرگوار. کمال الدین اسماعیل ( دیوان چ حسین بح ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصور داشتن ؛ پیروز گردانیدن. غالب ساختن : یارب به کرم او را منصور همی دار وز دولت او چشم بدان دور همی دار. جمال الدین عبدالرزاق ( دیوان چ وحید دستگ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصور شدن ؛ پیروز شدن. پیروزی یافتن. ظفر یافتن : عجب نباشد اگر بی سپه شود منصور که را خدای بود روز رزم ناصر و یار. امیر معزی ( دیوان چ اقبال ص 199 ) ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصوب کردن ؛ گماشتن. گماردن : هر یک را به کاری منصوب کرد و به خدمتی منسوب گردانید. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 40 ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- منصوب شدن ؛ گمارده شدن. مأمور شدن. معین شدن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصف الزاویه ؛ ( اصطلاح هندسه ) خطی است که از رأس زاویه رسم شود و زاویه را به دو بخش متساوی قسمت کند. فرهنگستان ایران �نیمساز� را به جای این کلمه پذ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نامنصف ؛ بی انصاف : شتر گفت ای نامنصف ناپاک. . . ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 244 ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصف مزاج ؛ دادگر و عادل. منصف نهاد. ( ناظم الاطباء ) .

پیشنهاد
٠

- امراءة ذات منصب ؛ یعنی زن صاحب حسب وجمال. ( ناظم الاطباء ) . زن صاحب حسب و جمال یا زن صاحب جمال زیرا جمال به تنهایی علو و رفعت است وی را. ( از اقرب ...

پیشنهاد
٠

منصب نهادن بر خویشتن ؛ خود را صاحب منصب انگاشتن. خود را صاحب منصب و مقام معرفی کردن : تو ای بیخبر همچنان در دهی که بر خویشتن منصبی می نهی. سعدی ( بو ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صاحب منصب ؛ دارای رتبه و عهده و منصب دار. ( ناظم الاطباء ) . آنکه دارای منصب ومقامی است : منظرانیق و وجه جمیل در هیبت و حشمت صاحب منصب بیفزاید. ( الم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشی سپهر ؛ منشی فلک : فروشود به زمین منشی سپهر ز رشک چو بر سپهر فرازد لوای انشی را. ابن یمین.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشی فلک ؛ کنایه از عطارد است و او را دبیر فلک نیز می گویند. ( برهان ) ( از آنندراج ) . کنایه از عطارد است. ( انجمن آرا ) . عطارد. ( ناظم الاطباء ) . ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشی گردون ؛ منشی فلک : منشی گردون قلم الا به مدح او نراند زهره زهرا به یاد بزم او مزمر گرفت. ابن یمین. تا به گیتی منشی گردون از ارباب سخن هر یکی ر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشی حضرت ؛ کاتب و نویسنده حضور بزرگی : شیخ جلیل ابوالقاسم در ایام امارت سلطان به خراسان منشی حضرت بود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 362 ) . رسالا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشور ولاستون ؛ منشوری است که برای تولید نور �پولاریزه � صفحه �پولاریزاسیون � به کار می رود. این منشور معمولاً از دُر کوهی ساخته میشود و نظیر منشور ن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشور گردیدن ؛ گشوده شدن. باز شدن. آشکار شدن. گسترده شدن : کنون کرد باید عمل را حساب نه وقتی که منشور گردد کتاب. سعدی ( بوستان ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشور نیکل ؛ منشوری که برای تهیه نور پولاریزه مسطح و در مواردی از این قبیل به کار می رود. اگر این منشور از دُر کوهی ساخته شده باشد برای آزمایش تابشها ...

پیشنهاد
٠

منشورنویسان باغ ؛ کنایه از پرندگان باغ است که بلبل و قمری و امثال آن باشد. ( برهان ) ( آنندراج ) . مرغان خوش آواز باغ چون بلبلان و امثال آن. ( فرهنگ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشق شدن ؛ شکافته شدن. پاره شدن. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشق کردن ؛ شکافتن. چاک دادن. پاره کردن. ( از یادداشت مرحوم دهخدا ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- منشعب شدن ؛ جدا گردیدن. متفرع شدن : هر حیوانی که این دو قوت مدرکه و محرکه دارد و آن ده که از ایشان منشعب شده است او را حیوان کامل خوانند. ( چهارمقا ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشعب گشتن ؛ شاخ شاخ شدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) . رجوع به ترکیب قبل شود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشعب شدن ؛ شعبه شعبه شدن. رشته رشته شدن. انواع گوناگون پیدا کردن : و اندرین دوران که انصاف تو روی اندرکشید فتنه ها شدذوشجون و قصدها شد منشعب. انوری ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشرح شدن ؛ گشاده شدن : مرا سینه امل از شرح این سخن منشرح شد. ( مرزبان نامه چ 1317 تهران ص 6 ) . تا نخست دل مؤمن به نور یقین منشرح و منفسح نشود چشم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشرح الصدر ؛ گشاده سینه. گشاده دل : بیستون بدان حالت قریرالعین و منشرح الصدر شد. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی چ 1 تهران ص 273 ) . رجوع به انشراح شود.

پیشنهاد
٠

الجواری المنشآت ؛ کشتیهای بلندبادبان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : و له الجوار المنشآت فی البحر کالاعلام. ( قرآن 24/55 ) . ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منشت نشدن ؛مکروه و منفور داشتن چیزی را: منشتم نمی شود؛ یعنی چون دستهای آلوده بدان خورده یا مردمی پلشت کار و شوخگن آن را پخته و ساخته اند رغبت به خورد ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- منش زدن ؛ قی کردن و دارای معده ٔمختل و معلول گشتن. ( ناظم الاطباء ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منش کردن ؛ منش زدن. ( ناظم الاطباء ) . رجوع به ترکیب منش زدن شود.