پیشنهاد‌های پیمان عدالت‌جو (٧٩)

بازدید
٢٤٨
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

رو دورِ بُرد بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

قابل اتکا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ترجمه یک مقدار رسمی تر: دربابِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

Feeble economy اقتصاد شکننده، Pheebo joke جوک بیمزه، feeble faith ایمان سست، ضعیف

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

گسیل کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناتوانی های خاص

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

dictionary. com: impromptu ( as an adj ) 1 - made or done without previous preparation: an impromptu address to the unexpected crowds. بدون اطلاع ق ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی اوقات معنی - تسامح، تساهل یا مدارا - را می توان از آن گرفت.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

واکاویِ ( درونی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

( جاییکه ) هیچوقت اوضاع یکنواخت نمیشود

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

bouts of something like feelings, illness گاه و بیگاه bouts of crying

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

adjective lacking force, brilliance, or vitality بی رمق و کسالت بار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مدافعه گر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

به صورت جمع: اصول، مبانی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتیاق وافر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

if you puff out your cheeks or your chest, you fill them with air so that they look bigger باد به غبغب انداختن ( نشان از غرور )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

از منظر تازه ای دیدن، عوض کردن/ تغییر دادن نگاه/دیدگاه نسبت به چیزی you can put your worries into perspective when you realise how many people in the ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی از معانی آن: مفر، گریزگاه، راه نجات Those suffering with depression often search for outlets in alcohol, affairs, drugs, or similar release points

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Longman dictionary: A beaten path, track etc has been made by many people walking the same way گذرگاه پا خورده، مسیر آمد و شد رهگذران

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

با خیال راحت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

کدورت، اختلال . . . . , If there are any relational snafus اگر کدورتهایی در روابط ( ایجاد شده ) باشد . . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

واقف شدن Examples: Try to tune in to your partner’s needs The company aims to be more tuned in to customers needs

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

با خنده ای گوشه بر لب

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

در ورزش: آزمون آمادگی بدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

بال و پر یافتن/گرفتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

مایه تمسخر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در یک چشم به هم زدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترجمه دیگر که شاید جایی بسته به زمینه متن به درد بخوره، معادل rethink : بازاندیشی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - end up; conclude. "he's happy with the way the deal panned out" I don’t know how this path will pan out ختم شدن 2 - ( of gravel ) yield gold whe ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - دوباره وارد شدن ۲ - از سر گرفتن، دوباره به عرصه ای وارد شدن ۳ - از نو وارد کردن، دوباره ثبت و ضبط کردن dictionary. com 1 - to enter again: The gu ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

گرفتن امتیازهای ( بازی )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوش به دوشِ

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

گله مند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در بعضی موارد: در میان گذاشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلاهت پسِ معرکه است

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

درباره داستان طولانی و دردناک : مرثیه - مصیبت نامه - سرگذشت تلخ - مصیبت نامه - رنجنامه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

با موقعیت بغرنج روبرو کردن، به بن بست رساندن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ملاطفت

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

زمان بندی شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

تفهیم کردن، تو کله کسی فرو کردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جرات به خرج دادن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

1. casualties, as of a military conflict, who are wounded but ambulatory. 2. informal. persons who have been damaged or defeated psychologically or e ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بازپرسی یا بازجویی نظامی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی مضطرب، احساس اضطراب شدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

آمینو اسیدهای مرکب

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

وعده ها

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

توجه کسی را به موضوعی جلب کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

1 - affected with or characteristic of delirium 2 - wild with excitement, enthusiasm, etc She was delirious with joy at the news او با شنیدن خبر غرق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

شسته رفته، قالب بندی شده، کلیشه ای It doesn’t offer cookie - cutter answers

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کاری/ دعوایی/چیزی . . راه انداختن: to begin ( doing something ) suddenly - 1 the opposing players busted out with loud - mouth trash talk بازیکنان ت ...

١