پیشنهاد‌های پیمان عدالت‌جو (٧٨)

بازدید
١٩
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کدرورت ensure that there is nothing left unresolved or any remaining unforgiveness مطمئن می شوم که هیچ چیز بدون حل و فصل باقی نمانده یا کدورتی باقی ن ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

something come upon somebody عارض گشتن، در بر گرفتن، نازل شدن، دامنگیر کسی شدن، بر کسی آمدن . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیت عَنیا ( شهری در نزدیکی اورشلیم )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

قابل اتکا

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کندوکاوِ گذشته

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وعده ها

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ترجمه دیگر که شاید جایی بسته به زمینه متن به درد بخوره، معادل rethink : بازاندیشی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی موارد: در میان گذاشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمان بندی شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کدورت، اختلال . . . . , If there are any relational snafus اگر کدورتهایی در روابط ( ایجاد شده ) باشد . . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دخل و تصرف کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلاهت پسِ معرکه است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

reaffirm

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در یکی از متون انگلیسی که برخورد کردم این واژه به مانند acronym استفاده شده بود: به اختصار، مخفف، حروف مخفف از یک عبارت - مثال: - Radio Detection and ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در یک چشم به هم زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1 - دوباره وارد شدن ۲ - از سر گرفتن، دوباره به عرصه ای وارد شدن ۳ - از نو وارد کردن، دوباره ثبت و ضبط کردن dictionary. com 1 - to enter again: The gu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از قبل پیشبینی شده/برنامه ریزی شده - پیشاپیش طرح ریزی شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به صورت جمع: اصول، مبانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از محل کار بیرون زدن، تعطیل شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلیک کردن ( گلوله )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دوش به دوشِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دورکاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با خنده ای گوشه بر لب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

dictionary. com 1 - Feel frisky or animated, as in School was out, and they were feeling their oats. This usage alludes to the behavior of a horse a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی اوقات معنی - تسامح، تساهل یا مدارا - را می توان از آن گرفت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترجمه یک مقدار رسمی تر: دربابِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

واکاویِ ( درونی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

یکی از معانی آن: مفر، گریزگاه، راه نجات Those suffering with depression often search for outlets in alcohol, affairs, drugs, or similar release points

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جانفرسا، طاقت فرسا، نفسگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

dictionary. com 1 - a small piece snipped off; a small bit, scrap, or fragment: eg: an anthology of snippets چکیده ، بخش، گزیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. casualties, as of a military conflict, who are wounded but ambulatory. 2. informal. persons who have been damaged or defeated psychologically or e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جرات به خرج دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آمینو اسیدهای مرکب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گسیل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مایه تمسخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

درباره داستان طولانی و دردناک : مرثیه - مصیبت نامه - سرگذشت تلخ - مصیبت نامه - رنجنامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

bouts of something like feelings, illness گاه و بیگاه bouts of crying

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توجه کسی را به موضوعی جلب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Rather, finishing strong means maintaining your pace over the last third of a race while those around you are slowing. Jun 2, 2008 or it is attitude ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
-٢٦

تعملات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با خیال راحت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بال و پر یافتن/گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ملاطفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گله مند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Feeble economy اقتصاد شکننده، Pheebo joke جوک بیمزه، feeble faith ایمان سست، ضعیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خوار شمردن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در ورزش: آزمون آمادگی بدنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

کانون شادی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

الهیات نظام مند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی مضطرب، احساس اضطراب شدید

١