پیشنهادهای پیمان عدالتجو (٧٩)
تعملات
کا را یکسره کردن
کانون شادی
سلانه سلانه
چگونه همهچیز دانی خدا ( مشیت الهی ) با اراده آزاد سازگار است.
دخل و تصرف کردن
توجه کسی را به موضوعی جلب کردن
an expression of frustration, exasperation or annoyance For Pete's sake, hurry up!
میزگرد مطبوعاتی بدون اطلاع قبلی
اجرایِ/ ( بازیِ ) فی البداهه
work or service done only when the employer is watching انجام خدمات تحت نظارت مشتری/کارفرما
بیت عَنیا ( شهری در نزدیکی اورشلیم )
dictionary. com 1 - a small piece snipped off; a small bit, scrap, or fragment: eg: an anthology of snippets چکیده ، بخش، گزیده
dictionary. com 1 - Feel frisky or animated, as in School was out, and they were feeling their oats. This usage alludes to the behavior of a horse a ...
نقطه مقابلِ individualistic culture
اسم و فعل مجری/اجراکننده/اداره کننده/رئیس مراسم یا تشریفات
Rather, finishing strong means maintaining your pace over the last third of a race while those around you are slowing. Jun 2, 2008 or it is attitude ...
جانفرسا، طاقت فرسا، نفسگیر
دورکاری
شلیک کردن ( گلوله )
از محل کار بیرون زدن، تعطیل شدن
از قبل پیشبینی شده/برنامه ریزی شده - پیشاپیش طرح ریزی شده
در یکی از متون انگلیسی که برخورد کردم این واژه به مانند acronym استفاده شده بود: به اختصار، مخفف، حروف مخفف از یک عبارت - مثال: - Radio Detection and ...
reaffirm
کندوکاوِ گذشته
الهیات نظام مند
کدرورت ensure that there is nothing left unresolved or any remaining unforgiveness مطمئن می شوم که هیچ چیز بدون حل و فصل باقی نمانده یا کدورتی باقی ن ...
نخاله ، وصله ناجور
کاری/ دعوایی/چیزی . . راه انداختن: to begin ( doing something ) suddenly - 1 the opposing players busted out with loud - mouth trash talk بازیکنان ت ...
خوار شمردن
something come upon somebody عارض گشتن، در بر گرفتن، نازل شدن، دامنگیر کسی شدن، بر کسی آمدن . . .
آمینو اسیدهای مرکب
وعده ها
1 - affected with or characteristic of delirium 2 - wild with excitement, enthusiasm, etc She was delirious with joy at the news او با شنیدن خبر غرق ...
شسته رفته، قالب بندی شده، کلیشه ای It doesn’t offer cookie - cutter answers
جرات به خرج دادن
1. casualties, as of a military conflict, who are wounded but ambulatory. 2. informal. persons who have been damaged or defeated psychologically or e ...
خیلی مضطرب، احساس اضطراب شدید
زمان بندی شده
تفهیم کردن، تو کله کسی فرو کردن
ملاطفت
بازپرسی یا بازجویی نظامی
با موقعیت بغرنج روبرو کردن، به بن بست رساندن
درباره داستان طولانی و دردناک : مرثیه - مصیبت نامه - سرگذشت تلخ - مصیبت نامه - رنجنامه
در بعضی موارد: در میان گذاشتن
گله مند
کلاهت پسِ معرکه است
گرفتن امتیازهای ( بازی )
دوش به دوشِ
1 - دوباره وارد شدن ۲ - از سر گرفتن، دوباره به عرصه ای وارد شدن ۳ - از نو وارد کردن، دوباره ثبت و ضبط کردن dictionary. com 1 - to enter again: The gu ...