تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was their adviser, confidant and father confessor.
دیدگاه
٢

او مشاور ، معتمد و راهنمای معنوی پدر آنها بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Revealing confidential information to a rival company could land you in serious trouble with your boss.
دیدگاه

افشای اطلاعات محرمانه برای یک شرکت رقیب می تواند شما را با رئیس خود درگیر مشکلات جدی کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She accused them of leaking confidential information about her private life.
دیدگاه
٣

وی آنها را به درز اطلاعات محرمانه درباره زندگی خصوصی اش متهم کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The affair must be kept confidential.
دیدگاه
٠

این ماجرا باید محرمانه باقی بماند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Your medical records are strictly confidential .
دیدگاه
١

سوابق پزشکی شما کاملاً محرمانه است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A doctor who gives away confidential information about patients is not behaving professionally.
دیدگاه
٠

پزشکی که اطلاعات محرمانه ای در مورد بیماران می دهد ، به طور حرفه ای رفتار نمی کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The hotel is delightfully situated close to the waterfront.
دیدگاه
٠

این هتل به طور چشم نوازی در نزدیکی اسکله واقع شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His latest book is a delightful children's tale about talking animals.
دیدگاه
١

آخرین کتاب او یک داستان جذاب کودکان در مورد حیوانات سخنگو است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Bland, banal music tinkled discreetly from hidden loudspeakers.
دیدگاه
١

موسیقی غیرمعمول و مبتذل، به طور نامحسوس از بلندگوهای مخفی به صدا در آمد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She coughed discreetly to announce her presence.
دیدگاه
٠

او برای اعلام حضور خود با احتیاط سرفه کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His desk was discreetly placed behind a screen.
دیدگاه
٢

میز کار او به طور نامحسوس پشت یک پرده قرار داشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The family made discreet enquiries about his background.
دیدگاه

خانواده درباره سوابق او پرسشهای محرمانه ای انجام دادند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He assured her that he would be discreet.
دیدگاه
٢

او به او اطمینان داد که با احتیاط رفتار خواهد کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The documentary offers an insight into the everyday lives of millions of ordinary Russian citizens.
دیدگاه
٠

این فیلم مستند بینشی از زندگی روزمره میلیون ها شهروند عادی روسیه ارائه می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The music in this slow passage evokes images of a drowsy summer's day.
دیدگاه
٩

موسیقی در این گذرگاه آرام تصاویری از یک روز خواب آلود تابستان را تداعی می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His teaching evoked his students' creativity.
دیدگاه
٥

تدریس او خلاقیت دانشجویانش را برانگیخت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Careers officers offer impartial advice to all pupils.
دیدگاه

افسران مشاغل مشاوره بی چشم داشتی را به همه دانش آموزان ارائه می دهند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They offer impartial advice on contraception.
دیدگاه
٠

آنها توصیه های بی چشم داشتی را در مورد پیشگیری از بارداری ارائه می دهند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A trial must be fair and impartial.
دیدگاه
٠

دادرسی باید عادلانه و بی طرفانه باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The wife of the accused has maintained an impartial stance throughout the trial.
دیدگاه

همسر متهم در تمام مدت دادگاه موضع بی طرفی داشته است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Reporters must be impartial and not show political bias.
دیدگاه
٢

خبرنگاران باید بی طرف باشند و تعصب سیاسی از خود نشان ندهند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He gave an impartial view of the state of affairs in Ireland.
دیدگاه
١

وی دیگاهی بی طرفانه درباره وضعیت امور در ایرلند ارائه داد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The broadcasting media are statutorily required to be impartial.
دیدگاه
٠

طبق قانون رسانه های صداوسیمایی ( خبری ) باید بی طرف باشند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The BBC must ensure that due impartiality is preserved in its news programmes.
دیدگاه
١

بی بی سی باید اطمینان حاصل کند که بی طرفی لازم ( مناسب ) در برنامه های خبری خود حفظ شده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Impartiality is essential to a judge.
دیدگاه
١

انصاف برای یک قاضی واجب است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
One afternoon that spring the weather became inordinately hot, boiling up to midsummer levels.
دیدگاه
٠

یک بعدازظهر در آن بهار هوا بیش از حد گرم شد و تا حد چله تابستان جوش آمد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
No one on the team could meet the coach's inordinate demands.
دیدگاه
٥

هیچ کس در تیم نمی تواند خواسته های بی حد و حصر مربی را برآورده کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The students seem to get an inordinate amount of homework for their age.
دیدگاه
١

به نظر می رسد که دانش آموزان مقدار زیادی از تکلیف شب را نسبت به سن خود دریافت می کنند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
an inordinate gossiper
دیدگاه

یک شایعه غیرمعمول

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was used to having her orders instantly obeyed.
دیدگاه

او عادت داشت که از دستوراتش فوراً اطلاعت شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Though he slept soundly, he awoke instantly.
دیدگاه
١

اگرچه اوبه خواب عمیقی فرو رفته بود، اما بلافاصله بیدار شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Their response was instantaneous.
دیدگاه
٥

واکنش آنها فوری بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She accidentally swallowed the poison and death was instantaneous.
دیدگاه
٠

او به طور تصادفی سم را قورت داد و مرگ آنی بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Come immediately!
دیدگاه
٢

یالا بیا!

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I suspected that his leaving his wallet at home was intentional and not an act of forgetting.
دیدگاه
١

من حدس زدم که گذاشتن کیف پول او در خانه عمدی بوده است و نه عملی از روی فراموشی.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She stepped on his foot, but it wasn't intentional.
دیدگاه
٤

او پای او را لگد کرد ، اما این کار عمدی نبود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She went to college with the intention of studying biology.
دیدگاه
٧

او به قصد تحصیل در رشته زیست شناسی به دانشگاه رفت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The intention of the meeting was to consider the resolution.
دیدگاه
٤

هدف این جلسه بررسی این قطعنامه بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We couldn't understand the author's intention in the poem.
دیدگاه
١

ما نتوانستیم منظور نویسنده را در این شعر درک کنیم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Her parents were suspicious of the man's intentions.
دیدگاه
٤

پدر و مادرش به اهداف این مرد مشکوک بودند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The original intention was to record about 80 speakers, divided equally between males and females.
دیدگاه
١

هدف اصلی ضبط حدود 80 سخنران بود که به طور مساوی بین زن و مرد تقسیم شده بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He never had the slightest intention of agreeing to it.
دیدگاه
٠

او هرگز کوچکترین قصدی برای موافقت با آن نداشت.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
When a man speaks or acts with good intention. Then happiness follows him like his shadow that never leaves him.
دیدگاه
٠

وقتی مردی با حسن نیت صحبت می کند یا عمل می کند آنگاه خوشبختی مانند سایه اش او را دنبال می کند که هرگز او را ترک نمی کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I did not expect the job to be intrinsically rewarding.
دیدگاه
١

من انتظار نداشتم که این کار اساساً ( بخودی خود ) پاداش آور باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Sometimes I wonder if people are intrinsically evil.
دیدگاه
٢

گاهی اوقات من تعجب می کنم که آیا مردم به طور ذاتی شرور هستند؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This subject is intrinsically interesting and worthy of study in its own right.
دیدگاه
١

این موضوع بخودی خود جالب و به نوبه خودش شایسته ( درخور ) مطالعه است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Science is seen as intrinsically good.
دیدگاه
٢

علم ذاتاً خوب تلقی می شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is nothing intrinsically wrong with the idea .
دیدگاه
١

بخودی خود ( اساساً ) هیچ مشکلی با این ایده وجود ندارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The intrinsic worth of the pen is 30 yuan.
دیدگاه
٤

ارزش اصلی این قلم 30 یوان است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is nothing in the intrinsic nature of the work that makes it more suitable for women.
دیدگاه
٢

در ماهیت اصلی این کار هیچ چیزی وجود ندارد که این کار را برای خانم ها مناسب تر کند.