تاریخ
٢ سال پیش
متن
Study has an intrinsic worth, as well as helping you achieve your goals.
دیدگاه
١

مطالعه دارای ارزش ذاتی است و همچنین به شما در رسیدن به اهداف خود کمک می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Otherwise, inundation would ensue to our dismay.
دیدگاه
٠

در غیر این صورت ، سیلی از ناامیدی به سراغمان خواهد آمد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In Mekinock, farther to the east and south, inundation comes later in the day.
دیدگاه
٠

در مکینوک ، دورتر از شرق و جنوب ، سیل عظیم ( آب گرفتگی ) در اواخر روز رخ می دهد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The company could not indicate a person even nominally responsible for staff training.
دیدگاه
٠

این شرکت نمی تواند شخصی را که حتی اسماً ( عنواناً ) مسئول آموزش کارکنان است معرفی کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He was nominally in charge of the project.
دیدگاه
١

او به صورت تشریفاتی ( به صورت اسمی ) مسئول این پروژه بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
He hasn't eaten all day and he's presumably hungry.
دیدگاه
١

او تمام روز غذا نخورده و احتمالاً گرسنه است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She's a grown woman; presumably, she can make such decisions herself.
دیدگاه
٠

او یک زن بالغ است. احتمالاً خودش می تواند چنین تصمیماتی بگیرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It's raining, which presumably means that your football match will be cancelled.
دیدگاه
١

باران می بارد ، این یحتمل ( احتمالاً ) به معنای لغو مسابقه فوتبال شما خواهد بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She is aware of the difficulties, presumably?
دیدگاه
٠

لابد او از مشکلات آگاه است؟

تاریخ
٢ سال پیش
متن
She was tired of people's presumption that it was her husband who was the scientist and not she.
دیدگاه

او از تصور ( برداشت، استدلال ) مردم خسته شده بود که این شوهرش بود که دانشمند بود و نه او.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is a general presumption that fatty foods are bad for your heart.
دیدگاه
٣

یک فرضیه کلی وجود دارد که غذاهای چرب برای قلب شما مضر هستند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
On the presumption that the doctor knows best, I took the medicine.
دیدگاه
٠

با استدلال ( استنباط ) به اینکه دکتر بهتر می داند ، من دارو را مصرف کردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Everyone is entitled to the presumption of innocence until they are proved to be guilty.
دیدگاه
٠

تا زمانی که مجرم بودن آنها ثابت نشود ، همه حق فرض ( اصل ) برائت ( ادعای بی گناهی ) را دارند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is a strong presumption in favour of the truthfulness of their statement.
دیدگاه
١

یک استدلال ( توجیه ) قوی به نفع صحت گفته های آنها وجود دارد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
They were angered by his presumption.
دیدگاه
٠

آنها از بی شرمی او خشمگین ( عصبانی ) شدند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
There is a general presumption that the doctor knows best.
دیدگاه
٠

یک پیش فرض ( فرضیه ) کلی وجود دارد که پزشک بهتر می داند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
For most people in the fifteenth century, it was absurd to think the earth might be round.
دیدگاه
٨

برای اکثر مردم قرن پانزدهم تصور اینکه زمین گرد باشد ، احمقانه بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
I didn't credit that absurd tale.
دیدگاه
٢

من آن داستان احمقانه را باور نکردم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
What an absurd thing to say!
دیدگاه
٣

چه حرف مزخرفی برای گفتن است

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It is absurd to be discussing compulsory redundancy policies for teachers.
دیدگاه
٠

بحث در مورد سیاست های تعدیل اجباری معلمان بی معنی است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
It is ridiculously absurd to believe that the number 13 is unlucky.
دیدگاه
٣

به طور مسخره ای چرت است که باور کنیم عدد 13 بدشانسی می آورد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The allocation must be made according to a strict set of criteria.
دیدگاه
٠

سهم بندی باید براساس یک مجموعه دقیق از معیارها انجام شود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The whole question of the allocation of resources will keep under review next week.
دیدگاه
٢

کل سوال در مورد تخصیص منابع هفته آینده بررسی خواهد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
We have spent our entire allocation for the year.
دیدگاه
٠

ما کل بودجه خود را برای امسال هزینه کرده ایم.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You can't swallow the promise of financial allocation that you made yesterday.
دیدگاه
٠

شما نمی توانید قول بودجه مالی که دیروز داده اید را انکار کنید ( زیر سیبیلی رد کنید ) .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The book gives a balanced account of the war, and the reader is left to decide whether the fight was worth it or not .
دیدگاه
١

این کتاب شرح منصفانه ( عادلانه ) ای از جنگ را بیان می کند و خواننده می تواند تصمیم بگیرد که آیا این جنگ ارزش آن را داشت یا نه.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The panel provided a balanced commentary on the election.
دیدگاه
٠

این هیئت گزارشی منصفانه درباره انتخابات ارائه داد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
A balanced budget is not easy to achieve.
دیدگاه
٤

دستیابی به بودجه متعادل آسان نیست.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The newspaper tries to be balanced in its approach to the news.
دیدگاه
٣

روزنامه سعی می کند در برخورد با خبر بی طرف ( منصف ) باشد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Make sure you have a balanced intake of vitamins A, B, C and D.
دیدگاه
١

از مصرف متعادل ویتامین های A ، B ، C و D اطمینان حاصل کنید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The celebration will culminate in fireworks.
دیدگاه
٨

این جشن با آتش بازی به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The long negotiations finally culminated in a treaty.
دیدگاه
٨

مذاکرات طولانی در نهایت به یک معاهده انجامید ( ختم شد ) .

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The commencement ceremony was a grand occasion, and a speech by the governor culminated the event.
دیدگاه

مراسم جشن فارغ تحصیلی یک مناسبت باشکوه بود ، و سخنرانی فرماندار منجر به این رویداد شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Their summer tour will culminate at a spectacular concert in London.
دیدگاه

تور تابستانی آنها در یک کنسرت دیدنی و جذاب در لندن به اوج خود خواهد رسید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The culmination of his career was when he became a principal dancer with the Royal Ballet.
دیدگاه
٠

نقطه اوج حرفه اش زمانی بود که او به یک رقاص اصلی گروه باله سلطنتی تبدیل شد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The space race reached its culmination in the first moon walk.
دیدگاه
٠

مسابقه فضایی در اولین پیاده روی ماه به نقطه اوج خود رسید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This massive autobiographical work was the logical culmination of her long career.
دیدگاه
١

این اثر بزرگ زندگینامه ای حاصل ( نتیجه ) منطقی حرفه شغلی طولانی او بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The show marked the culmination of months of hard work.
دیدگاه

این نمایش نقطه اوج ماه ها کار سخت را نشان داد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
This little book represented the culmination of 15 years' work.
دیدگاه
١

این کتاب کوچک نتیجه ی 15 سال کار را نمایان می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You've unfortunately based your essay on a fallacious argument.
دیدگاه
٥

متأسفانه مبنای مقاله خود را بر اساس یک استدلال غیرمعقول قرار داده اید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
His argument is based on fallacious reasoning.
دیدگاه
٣

استدلال وی مبتنی بر دلایل نادرست است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Such an argument is misleading, if not wholly fallacious.
دیدگاه
٣

چنین استدلالی ، اگر کاملا نادرست نباشد ، گمراه کننده است.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
In these circumstances facile and fallacious deductions about the consequences of having abolished the death penalty were bound to be rife.
دیدگاه

در این شرایط استنباط های ساده و نادرست در مورد عواقب لغو مجازات اعدام بسیار شایع بود.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The local authority is to carry out a feasibility study into expanding the old stadium.
دیدگاه

مقامات محلی قرار است یک مطالعه امکان سنجی برای توسعه ورزشگاه قدیمی انجام دهند.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The company undertook an extensive feasibility study before adopting the new system.
دیدگاه
٠

این شرکت قبل از اتخاذ این متد جدید ، یک مطالعه امکان سنجی گسترده را انجام داد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
Derek persuaded me of the feasibility of the idea.
دیدگاه
١

درک من را نسبت به تحقق پذیری ایده متقاعد کرد.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a limber rod
دیدگاه

یک میله دراز

تاریخ
٢ سال پیش
متن
a young, limber body
دیدگاه

یک بدن برنا ( جوان ) و انعطاف پذیر

تاریخ
٢ سال پیش
متن
You should limber up your wits before the test.
دیدگاه
١

قبل از آزمون باید ذهن خود را تمرین دهید.

تاریخ
٢ سال پیش
متن
The substitutes are beginning to limber up on the sidelines.
دیدگاه
١

بازیکنان تعویضی در کناره ها شروع به گرم کردن می کنند.