پیشنهاد‌های مریم جروقی (٣٧)

یکی برای هرکدام، یکی برای هرکدام از

Run From فرار کردن از When danger surfaces, pisces runs from danger

برای فونتیک در مورد british حرف r اضافه هست فکر می کنم

Funnel cake is a regional sweet food popular in North America, found mainly at carnivals and amusement parks. Funnel cakes are made by pouring ba ...

( احتمالا! ) هرچیزی که فرم مارپیچ در اون باشه یا پیچیدن داشته باشه Helix: به معنای حلزون، مارپیچ مثال:Helimagnetic, که به فرم مارپیچی مربوط اشاره دا ...

Warfie a person who works at a wharf, a waterside worker or labourer

Chiptune, also known as chip music, is a style of synthesized electronic music made using the programmable sound generator ( PSG ) sound chips or syn ...

Low به معنی پایین Below به معنی در پایین_ در زیر

زن بد قواره_ که در قسمت معانی دیگر اومده "اشتباه" هست

موزه ی لوور پاریس در فرانسه_ که به دو حالت در انگلیسی وجود دارد_ یکی louvre و دیگری louver _ تفاوت گویا در استفاده در لهجه ی بریتیش و امریکن هست " Lo ...

The pinky toe انگشت کوچک پا

پوشش مقوایی دور لیوان Cardboard holders your coffee cup so you don't burn your hands

جا گذاشتن I feel kinda left apart جا مانده ام، جا گذاشته شده ام

To get moved احساساتی شدن، احساس ترحم کردن

موزه ی لوور پاریس در فرانسه_ که به دو حالت در انگلیسی وجود دارد_ یکی louvre و دیگری louver _ تفاوت گویا در استفاده در لهجه ی بریتیش و امریکن هست " Lo ...

فعل خود آزاری کردن Self - harm A sweet facade outside, but they often self - harm

یکی شدن و ملحق شدن

ماهیچه های جدا شده ی شکم، سیکس پک

Helios, also Helius ( /ˈhiːlioʊs/; Ancient Greek: Ἥλιος Hēlios; Latinized as Helius; Ἠέλιος in Homeric Greek ) , in ancient Greek religion and myth, ...

بافت رشته ای سفید رنگ در بخش داخلی پوست موز The string - like things you encounter when you peeling a banana

شلوارک

فقط پروسه مغزی :�� think_ analyze_ remember فقط نتیجه گیری مغزی : understand_ reach_ find_result_ get اول پروسه ی مغزی و بعد نتیجه گیری مغزی : M ...

Put sth on trial چیزی را مورد آزمایش قرار دادن

To Be Moved having strong feelings of sadness or sympathy, because of something someone has said or done Dictionary. cambridge. org

قسمت کوچک صورتی رنگ سمت داخلی چشم The small pink nodule on the inner corner of the eye

Social status جایگاه اجتماعی

جلوی کسی ناگهانی ظاهر شدن To suddenly come at someone from a hiding place The man leaped out at her from behind a shrub Merriam - Webster

متنوع بودن

First Off In the first place, before anything else در درجه اول، در جایگاه اول، قبل از هر چیز دیگر Merriam - webster

The difference between Regional and Local As adjectives the difference between local and regional is that local is "from" or "in a nearby" location ...

to be Unkind Of sb to do sth بعید بودن انجام کاری از کسی

The name of infinity symbol نام نماد بی نهایت

A rather نسبتا، کمی

With a face like thunder با حالت چهره ی بسیار عصبانی She suddenly came into the room with a face like thunder Dictionary. cambridge. org

Jump to the conclusion زود قضاوت کردن

The scent of rain on the dry earth

غذای حیوان خانگی