پیشنهاد‌های مجتبی عیوض صحرا (١,٤٨٠)

بازدید
١,٠١٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

واژه اوستایی ( rana ) - نام پسرانه واژه رانا پنج بار در اوستای قدیم آمده است؛ به گونه: ۱. بایی۲. برایی۳. ازی۴. مثنی ( rānōibiiā ) و وابستگی مثنی ( r ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

شانیسا، شیانیسا - واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک ) نام دخترانه شانی: شیان ( شیانی ) - سکه ای در زمان ساسانیان که به وزن یک دِرَم ( دِرهَم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

نازِ شَستِت - بِنازَم این اصطلاح را برای پاداش، تشویق، انگیزش و. . . برای هنرمندی که هنرنمایی می کند یا کارِ جالب، شگفت و شعبده بازی ( چشم بندی ) انج ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

شاخص، برجسته، ممتاز - رِند، زیرک، هوشیار، باهوش، نابغه، هوشمند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

برابر پارسیِ واژه ی: آنالیز ( analyze: فرانسوی ) !

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

ناگهان، یکدفعه، یکاره!، یهویی، هُورتی، قَزَن قُورتَکی!

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

کف کردن، بُریدن، سنکوپ!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

ایسگاه ( ایستگاه ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) گرچه این واژه را دکتر محمّد مُعین برای برابر پارسی آن: station ساخته و بکار برده است! ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

توجه: این واژه را به همراه واژه " تیشتر " بخوانید! سیزده بِدَر ( سیزده به در ) : سیزدهمین روزی از فروردین ماه که به در و دشت و صحرا و مَرغزار می رویم ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

واژه فارسی اوستایی - نام یکی از ملکه های دوران هخامنشی ( 3000 سال پیش ) که به دلیل جذابیت و زیرک بودن، به این نام مشهور گشته است! آر: آریایی، ایران ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

بِگِرای - فعل امر از مصدر گِراییدن حمله وَر شو، یورش ببر، بِتاز، حرکت کن، گرایش کن مانند قصیده دماوندیه دوم ملک الشعرای بهار: بِگِرای چو اژدهای گرزه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

واژه فرانسوی - دلخواه، آرمانی، رویایی، دست نیافتنی، پسندیده، خوشایند، دلچسب، دلپذیر، دلپسند، دلنشین - هدف والا، آرمان برتر! - بهترین، باحال، عالی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

این واژه اصطلاحی است که از ادبیات نانوایی ( نانبایی ) وارد واژگانمان شده است - در قدیم چون خمیر مایه فوریِ ( آماده ) نان ( ساکارومیسز یا ساکارومایسس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

بَرساد - واژه اوستایی - نام پسرانه بر: میوه، نتیجه ساد: راست، نیکو، درست، سالم، رسیده، پرورده معنی: میوه رسیده، سلام دادن در پایان نماز، درود فرس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٢

پَرتِتَش ( partetash ) - واژه فارسی باستان - بهشت، مینو! در نوشته های آیینی تخت جمشید از مکان هایی نام برده شده است که کیش های پیشکشی و نذرهای آیینی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧١

آرتیستونِه، آرتیستون - واژه فارسی باستان - نام دخترانه نام سومین دختر کوروش بزرگ و همسر داریوش فرهمند هخامنشی در گل نوشته های ایلامی ( لوح های گلی ای ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

واژه ای فرانسوی، یونانی - ترکیبی از: تله: دور، فاصله دار پاتی: راه، مسیر - می رسد، وقوع می گیرد معنی: دو هم اندیشی، همپا انگاری - با هم اندیشی، همذات ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

اُرت! - با قُمپُوز دواملایی است - واژه ای ترکی قمپز، نوعی توپ جنگی سَرپُر بود؛ که دولتِ امپراتوری عثمانی ( ترکیه ) در جنگهایش با ایران مورد استفاده ق ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

شلنگ تخته انداختن، لِی لِی دویدن، نوعی جَست و خیز کردن کودکان دبستانی!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

فِنچ ( فنچول ) در مورد دختر کم سن و سال هم بکار می رود! کوچولو، ریزه میزه ( مرکّب اتباعی ) ، گوگولی مگولی! ( مرکّب اتباعی )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧٠

آرشیت، اَرَشکهیت - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) - نام پسرانه فرنام ( لقب ) : آرشیت دانا واژه آرشیتِکت ( architect ) هم برگرفته ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

واژه ترکی - اسم دخترانه پیوند دهنده دل ها، رُفوگرِ دلخوری و رنجدیدگی، آشتی، صلح، سازش، توافق - همدلی، دوستی، رفاقت، مهربانی - آرامش، آسایش، آسودگی، ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

نادَخ - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - دَخ به معنی:خوب، جور، هماهنگ، متناسب، هنجار و. . . ناجور، ناهماهنگ، نامتناسب، ناهنجارو. . . - بدق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٩

ویشاد، ویشاتا، ویشاتو - واژه فارسی میانه ( پارسیگ ) نام پسرانه وی: بدون، بی، غیر، پیشوند منفی ساز به مانند: وی ستود >>> بدون ستایش >>> منکر، کافر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

قَزَن قُورتَکی ( قضا قورتکی ) - در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - قَزَن: در خیاطی: یک مجموع قلاب و گیره ( نر و ماده ) معمولا فلزی است که در ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

اُسگُل - اُسکُل، اُشکول در عربی: عُثکول: خوشه خشکیده خرما بسیار شبیه اُشگول! نام یک پرنده که نخسین بار امین حیایی به شکل طنز در رُخشاره ( فیلم ) مهما ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٧

پانتو: پیشوند است و به معنی همه و میم: نمایش تقلیدی بدون حرف و صحبت : ادا اطوار، ادا بازی ( در خندوانه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥١

مادَر - ما و پسوند ( در"تر"! ) نگهبانی و. . . فارسی اَوِستایی! mother برگرفته شده از فارسی است! زن فرزند دار - پدید آورنده ما، رسیدگی کننده و آسایش د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٦

برخی بر این باورند نام ارومیه از زبان سومری آمده است و برخی دیگر آن را سُریانی می دانند. اور در زبان آشوری به معنای شهر است ( همان واژه ای که در نا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦١

نخست پوزش میخوام از ساختن این واژه ولی چه کنم که واژه ای کاربردی است! کون بُلبُلی - واژه فارسی، در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) این واژه را ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

این واژه ترکی است و sos از لحاظ ظاهری و معنایی برگرفته شده از ترکی است! که مخفف کلمه: کشتی ما را نجات دهید >>> ship our save امداد رسانی، پشتیبانی، د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

با مارموز دواملایی است - اسم نوعی مار - گرچه در واقع این واژه نام یک میمون کوچک و دم بلند هست: مارموسِت ( مارموزِت ) ! مشکوک، تودار، مرموز - تاقال، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

درود ( درستی و راستی ) رسد به شما ( جناب علیرضا حیدری ) و روزنامه گرانسنگ ( وَزّین ) اعتماد راستش از شما روزنامه نگار و ویراستار نازنین، چشمداشت بیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

ایلایدا یا اِلایدا - واژه ترکی - نام دخترانه ایل: تیره، خاندان، دودمان - اهورامزدا، دادار، پروردگار، آفریدگار، خدا، ایزد، یزدان، جان آفرین، پدید و ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

پِدَر - از مصدر پاییدن - در اصل پایدر یا پادر بود، که به مُرور زمان تغییر یافت. در: پسوند نگهبانی و. . . فارسی اوستایی است! father برگرفته شده از فا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

سِلفی ( selfie ) ، واژه ای انگلیسی - معادل فارسی: خودمونی مثال: عکس خودمونی، پذیرایی خودمونی و. . . توجه: عکس واژه ای عربی که در فارسی استفاده می ش ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

واژه ای فارسی - team برگرفته شده از واژه ی فارسی است! معنی قدیم: رِباط، کاروانسرا، خانقاه ( خانگاه! ) ، صومعه - خانواده، خاندان، اهل بیت، ایل، طایفه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

1. نهادن، برپا کردن، قرار دادن، برقرار کردن 2. وضع کردن، ایجاد کردن، ساختن 3. دادن، سِپُردن 4. گذشتن ( بخشیدن ) ، سپری کردن 5. جا دادن، گرو گذاشتن، ر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

دُرُواسپ - واژه اوستایی نام چهاردهمین روز از ماه اوستایی در گاهشمار اوستایی! نام دیگر: گِئوش ( گیوش ) در یَشت نهم اوستا درباره آن ایزدبانو روشنگری ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

آرسامَن - آرسام، آرشام، آرساماس، آرسامَس - نام پسرانه واژه اوستایی: اَرِش مَسَه برپایه نگرش تاریخ نگار یونانی ( فلاویوس آریانوس یا آریان ) : این ن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

پَرچَمِت بالاست - در زمان قدیم، وقتی بین دو کشوری که جنگ می کردند؛کشوری به پیروزی می رسید، پرچمش را به بالاترین نقطه می برد و برافراشته می کرد تا هم ...

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٥٤

نام گُلی که بیشتر در صحرا می روید و دارای رنگ های گوناگون و بسیار خوشبو است. خوراکی هم هست! و در ایران و خاورمیانه پیدا می شود.

تاریخ
٧ سال پیش
پیشنهاد
٦٢

سُلوچ - ترکیبی از دو کلمه سال و کوچ به معنی: کوچ سالیانه، سال کوچیدن!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦١

توجه: این واژه را به همراه واژه " آناهیتا" بخوانید! مقایسه پرچم هخامنشی با پرچم کنونی ایران: شرح مختصر: پرچم ایران از دوران پیش از تاریخ ایران و دیر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

آرایه واژه ای فارسی است و array برگرفته شده از فارسی است! معنی: صف، نظم - آرایش، زینت دادن همراه با افزودن و. . . و فرق دارد با پیراستن: زینت دادن ه ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

1. به جای آوردن، ادا کردن، انجام دادن، اجرا کردن، پرداختن به کاری 2. بیان کردن، تعبیر کردن، شرح و تفسیر دادن، تبلیغ و آگهی رساندن مثال: 1. سپاسگزار، ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

پَرتِتَش ( partetash ) - واژه فارسی باستان - بهشت، مینو! در نوشته های آیینی تخت جمشید از مکان هایی نام برده شده است که کیش های پیشکشی و نذرهای آیینی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦٤

در گویش بازاری و تهرانی ( کوچه بازاری ) - این واژه رو واسه کسی بکار می برند که میخواد بپیچونه یا ما رو لای ( بینِ ) کاری بذاره و بره! معنی: رفیق نی ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

اَلدَنگ - واژه ترکی - نوعی نفرین و ناسزا است! اَل: دست، عضوی از بدن دَنگ: پَپِه، پَخمه، شاسگول! معنی: آدم دست دراز و بلند، دِیلاق، لَندِهور، بی عُرضه ...