دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٥٢٦,١٤٢
رتبه
رتبه در دیکشنری
٩
لایک
لایک
٥٠,٧٢١
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١,١٨٧

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٥٢,٤٦٨
رتبه
رتبه در بپرس
٢
لایک
لایک
٤,٣٦٧
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٢٠٢

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
دیدگاه
٠

🔸 معادل فارسی: - سرد / بی روح - دور / غیرصمیمی - کم ارتباط / بی تفاوت - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :** به معنای فردی که ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
دیدگاه
٠

🔸 معادل فارسی: - مهندس بهداشت محیط - کارشناس بهداشت و خدمات شهری - ( طنز/محاوره ای ) رفتگر / کارگر خدمات نظافت شهری - - - 🔸 تعریف ها: 1 ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
دیدگاه
٠

🔸 معادل فارسی: - مدعی - رقیب جدی - نامزد ( برای مقام یا جایزه ) - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( ورزشی – اصلی ) :** به معنای بازیکن یا تیمی ک ...

تاریخ
٢٠ ساعت پیش
دیدگاه
٠

🔸 معادل فارسی: - حساب کردن روی چیزی/کسی - متکی بودن به - امید داشتن به - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( اصلی – کاربردی ) :** به معنای اعتماد ...

تاریخ
٢٣ ساعت پیش
دیدگاه
١

🔸 معادل فارسی: - خود را هیجان زده کردن - روحیه دادن به خود - خود را شارژ/انگیزه دار کردن - - - 🔸 تعریف ها: 1. ** ( محاوره ای – اصلی ) : ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
١ روز پیش
متن
The reception was a subdued affair.
دیدگاه
٠

پذیرایی مهمانی حالتی آرام و بی هیاهو داشت. / جمله نشان می دهد که مراسم پذیرایی بدون شور و هیجان زیاد، در فضایی آرام و فروتنانه برگزار شده است

تاریخ
٣ روز پیش
متن
Dixie wipes a raindrop from his brow.
دیدگاه
١

دیکسی یک قطره باران را از پیشانی اش پاک می کند.

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
His mouth felt like something rancid had curled up inside and he silently cursed the demon booze.
دیدگاه
٦

انگار یه چیز گندیده توی دهنش جا خوش کرده بود، و بی صدا شراب لعنتی رو فحش داد. / دهانش انگار لانه ی چیزی گندیده شده بود، و در سکوت، شرابِ اهریمنی را ن ...

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
Balor let out a bellow of fear and, in the same moment, the Trees closed in.
دیدگاه
٦

بالور فریادی بلند و وحشتناک سر داد و درست در همان لحظه، درختان به سویش حمله ور شدند.

تاریخ
٤ هفته پیش
متن
He gave a sudden bellow of laughter.
دیدگاه
٧

او ناگهان با خنده ای بلند و با صدای رسا خندید.

جدیدترین پرسش‌ها

٥ رأی
تیک ٢ پاسخ
٣٢٨ بازدید
٦ رأی
١ پاسخ
٥٨١ بازدید

تفاوت دو واژه formal  و official  همراه با ذکر مثال🙏🙏

١ سال پیش
٨ رأی
٤ پاسخ
٧٤٠ بازدید
٦ رأی
٤ پاسخ
٢٩٧ بازدید

دو واژه home و house بیشتر اوقات به معنی خانه، منزل و محل زندگی استفاده می شوند. اما دارای تفاوت های ظریفی هستند که دانستن آنها، خالی از لطف نیست🙏

١ سال پیش
٦ رأی
٥ پاسخ
١٥٩٤ بازدید

جدیدترین پاسخ‌ها

٣ رأی
٤ پاسخ
٤٥ بازدید

زیر چاقی شکم باب زنی اورته بزستان ظلمگی نقیر و قطمیر

٢ روز پیش
٤ رأی

🔹 زیر چاقی اصطلاح عامیانه برای کسی که چاق نیست ولی زیر پوست و گوشتش لایه‌ی پنهان چربی دارد . گاهی به معنای «ظاهر لاغر ولی با ذخیره‌ی چربی» یا «چاقی پنهان» استفاده می‌شود. 🔹 شکم باب زنی ...

٢ روز پیش
٢ رأی
٤ پاسخ
٧٥ بازدید

خرده پژوه اسقام داخلی سبحه شماران بسوغان گرفتن اسبان سهم امیز

٥ روز پیش
٣ رأی

معادل ترکیبات موردنظر به شرح زیر است: خرده پژوه : پژوهشگر کوچک یا کسی که کار پژوهشی خرد و جزئی انجام می‌دهد. اسقام داخلی: احتمالاً به معنی درد یا شکستگی داخلی یا آسیب درونی است (با توجه به ترکیب ...

٤ روز پیش
٤ رأی
٤ پاسخ
٧٥ بازدید

مغز کوبی برآهخت زیبق تافته دراها اعدای

٦ روز پیش
٣ رأی

🔹 مغز کوبی معنی: کوبیدن یا خرد کردن مغز (مثلاً مغز بادام، گردو، یا هر دانه‌ای). معادل ساده: «مغز خردشده»، «مغز کوبیده»، «پودر مغز». 🔹 برآهخت فعل کهن: برکشید، بالا برد، افراشت. معادل ساده ...

٦ روز پیش
١ رأی
٤ پاسخ
٧٢ بازدید

Let your heart be light ترجمه این جمله به چه صورت قشنگه که نه خیلی محاوره‌ای باشه و نه خیلی ادبی؟برای  اسم یه آهنگه  

٦ روز پیش
٢ رأی

برای عنوان آهنگ، بهتره ترجمه‌ای انتخاب بشه که هم روان باشه و هم حالت شاعرانه‌ی ساده داشته باشه؛ نه خیلی محاوره‌ای و نه خیلی ادبی سنگین. چند گزینه‌ی خوش‌آهنگ: دلَت سبک باشه،  دل سبک،  سبک ...

٦ روز پیش
٢ رأی
٣ پاسخ
٦٧ بازدید

هژبران پیکر برانگیخت تندسیر تندشیر بی بخت سست پایان

١ هفته پیش
٣ رأی

۱. هژبران معنی: بزرگان، سروران، پیشوایان معادل ساده‌تر: بزرگان، رهبران، سران ۲. پیکر برانگیخت معنی: تن را به حرکت درآورد، برخاستن، جان گرفتن معادل ساده‌تر: برخاست، حرکت کرد، بیدار ...

١ هفته پیش