دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٥٤٠,٢٤٤
رتبه
رتبه در دیکشنری
٩
لایک
لایک
٥٢,١١٤
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١,١٩٢

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
٥٧,١١٣
رتبه
رتبه در بپرس
٢
لایک
لایک
٤,٨٢٩
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١٩٨

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٧ ساعت پیش
دیدگاه
١

🔸 معادل فارسی - تحت افسون بودن - شیفته ی کسی شدن - مجذوب بودن - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( ادبی – اصلی ) :** تحت تأثیر جادوی واقعی یا خیا ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
دیدگاه
١

🔸 تعریف ها 1. ( دارویی – اصلی ) : نام تجاری برای dextroamphetamine sulfate، یک محرک سیستم عصبی مرکزی. مثال: Dexedrine is prescribed for ADHD and n ...

تاریخ
٩ ساعت پیش
دیدگاه
٠

بِنزِدرین 🔸 تعریف ها 1. ( دارویی – اصلی ) : نخستین نام تجاری برای آمفتامین که در دهه ی ۱۹۳۰ در آمریکا معرفی شد. مثال: Benzedrine was used to treat ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
دیدگاه
١

🔸 معادل فارسی - مرخصی دادن ( رسمی ) - کنار گذاشتن موقت از کار - تعلیق کردن ( در زمینه ی انضباطی ) - در محاوره: مرخصی اجباری، کنار گذاشتن موق ...

تاریخ
١٠ ساعت پیش
دیدگاه
٠

🔸 معادل فارسی - خودکشی اعلام کردن - به عنوان خودکشی تشخیص دادن - نتیجه گیری رسمی مبنی بر خودکشی - - - ## 🔸 تعریف ها 1. ** ( حقوقی/پزشکی ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
The reception was a subdued affair.
دیدگاه
٦

پذیرایی مهمانی حالتی آرام و بی هیاهو داشت. / جمله نشان می دهد که مراسم پذیرایی بدون شور و هیجان زیاد، در فضایی آرام و فروتنانه برگزار شده است

تاریخ
٣ هفته پیش
متن
Dixie wipes a raindrop from his brow.
دیدگاه
٦

دیکسی یک قطره باران را از پیشانی اش پاک می کند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
His mouth felt like something rancid had curled up inside and he silently cursed the demon booze.
دیدگاه
١٠

انگار یه چیز گندیده توی دهنش جا خوش کرده بود، و بی صدا شراب لعنتی رو فحش داد. / دهانش انگار لانه ی چیزی گندیده شده بود، و در سکوت، شرابِ اهریمنی را ن ...

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Balor let out a bellow of fear and, in the same moment, the Trees closed in.
دیدگاه
٩

بالور فریادی بلند و وحشتناک سر داد و درست در همان لحظه، درختان به سویش حمله ور شدند.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
He gave a sudden bellow of laughter.
دیدگاه
١١

او ناگهان با خنده ای بلند و با صدای رسا خندید.

جدیدترین پرسش‌ها

٥ رأی
تیک ٢ پاسخ
٣٤٤ بازدید
٦ رأی
١ پاسخ
٦١٧ بازدید

تفاوت دو واژه formal  و official  همراه با ذکر مثال🙏🙏

١ سال پیش
٨ رأی
٤ پاسخ
٧٧٩ بازدید
٦ رأی
٤ پاسخ
٣١٧ بازدید

دو واژه home و house بیشتر اوقات به معنی خانه، منزل و محل زندگی استفاده می شوند. اما دارای تفاوت های ظریفی هستند که دانستن آنها، خالی از لطف نیست🙏

١ سال پیش
٦ رأی
٥ پاسخ
١٦٧٥ بازدید

جدیدترین پاسخ‌ها

٠ رأی
٢ پاسخ
١٤ بازدید

خطوب حراب گندنا کاغه حذیر

٧ ساعت پیش
٠ رأی

🔸 خطوب ریشه: عربی (جمع «خَطْب»). معنی: حوادث بزرگ، بلاها، مصیبت‌ها، رویدادهای مهم. نمونه: «صبر در برابر خطوب روزگار» → صبر در برابر مصیبت‌های روزگار. 🔸 حراب ریشه: عربی (جمع «حَرب»). ...

٥ ساعت پیش
٠ رأی
١ پاسخ
٨ بازدید

و آلت اِسکاف پیش برزگر پیش سگ کَه، استخوان در پیش خر ✏ �مولانا�

٧ ساعت پیش
٠ رأی

🔸 ضرب‌المثل‌های معادل در فارسی هر چیزی را جایی و هر کاری را زمانی است. هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. هر چیزی به کار خودش می‌آید. کاه به نانوا بردن، آب دریا به دریا بردن. آب در هاون کوبیدن. (وقتی ابزار یا کار بی‌جا باشد)  

٥ ساعت پیش
٣ رأی
تیک ٢ پاسخ
٦٨ بازدید

طغرای ابرویش حاسه بصر و سمع کشتگران اختر گری افراد ثقه

١ هفته پیش
٤ رأی

طغرای ابرویش: خط یا قوس زیبای ابروهایش (طغرا به معنای امضای سلطنتی یا خط خوشنویسی منحنی است و اینجا به شکل هنری ابروها اشاره دارد). حاسه بصر و سمع حس بینایی و شنوایی (حاسه جمع حس است؛ بصر یعنی دیدن ...

١ هفته پیش
٣ رأی
تیک ٣ پاسخ
٧٦ بازدید

بشائیم بی تجشم دهای صاحب المصلحه شبهای مقمر مصدقت ملابست اعمال  

٢ هفته پیش
٤ رأی

🔹 بشائیم از ریشه‌ی «شئ» (چیز، موجود). معادل فارسی: اشیاء، چیزها، موجودات. کاربرد: در متون قدیم به معنای «اموال و اشیاء». 🔹 بی تجشم «تجشم» = زحمت، رنج. معادل فارسی: بی‌زحمت، بدون رن ...

٢ هفته پیش
٣ رأی
تیک ٢ پاسخ
٦٥ بازدید

رایحت غره شهر سلخ شهر رقیمه جات کراچتن قلمی کردن افعال ذمیه من تبعه

٢ هفته پیش
٦ رأی

🔹 رایحت از ریشه‌ی «ریح» (عربی) = بوی خوش. معادل فارسی: عطر، بوی خوش، نسیم خوش. کاربرد: بیشتر در متون ادبی و قدیمی. 🔹 غره شهر «غره» = آغاز، اول. معادل فارسی: روز اول ماه. مثال: «غره‌ی ...

٢ هفته پیش