تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٢

To prevent. م. ث باید بِجُلوگیریم از پَخشِش کرونا در سطح کشور .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To prevent. م. ث باید بِجُلوگیریم از پَخشِش کرونا در سطح کشور .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بَردِهیدن = مانند برده بودن. مانند برده کار کردن . To slave م. ث آخه چرا ما باید برای چُس تومن پول این طوری، صبح تا شب، بِبَردهیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٤

بَردِهیدن = مانند برده بودن. مانند برده کار کردن . م. ث آخه چرا ما باید برای چُس تومن پول این طوری، صبح تا شب، بِبَردهیم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اسلامینیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بردهاندن = به بردگی درآوردن. م. ث در زمان صدر اسلام، بَردِهاندن زن و مرد پس از جنگ، اَمری عادی بوده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بردهاندن = به بردگی درآوردن. م. ث در زمان صدر اسلام، بَردِهاندن زن و مرد پس از جنگ، اَمری عادی بوده.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

جایی را تَرکیدن، دور شدن از جایی. م. ث می سیکی یا بِسیکونمت؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تُرکیدن = ترک کردن. م. ث لطفا ساختمان را هرچه سریعتر بِتَرکید مگر نه می تِرِکَد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

شوین کردن/زدن م. ث وقتی که همه شروع کردن به شیونیدن، تازه فهمیدم که چی شده بود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

رادیدن در پهلوی "راد". Liberal = راد Liberalism = رادگرایی Liberalize = رادیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

در پهلوی "راد". Liberal = راد Liberalism = رادگرایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بیگاراندن = کسی را به بیگاری واداشتن. م. ث ما رو می بیگارونند، و خودشون سودِ دسترنج مارو ۲لپی میرن بالا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بیگاراندن = کسی را به بیگاری واداشتن. م. ث ما رو می بیگارونند، و خودشون سودِ دسترنج مارو ۲لپی میرن بالا.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن = بیگاریدن = بیگاری کشیدن. م. ث بیگاریدن ما فقط و فقط برای دیگران سود داره، نه برای خودمون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فعل/کارواژه آن = بیگاریدن = بیگاری کشیدن. م. ث بیگاریدن ما فقط و فقط برای دیگران سود داره، نه برای خودمون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون. ترادیسِش گرهیدن به گرستن از روی قاعدا زیر انجامیده شده : کاهیدن = کاستن خواهیدن = خواستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون. ترادیسِش گرهیدن به گرستن از روی قاعدا زیر انجامیده شده : کاهیدن = کاستن خواهیدن = خواستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١٥

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

گِرِهیدن/گِرِستَن م. ث این ۲ تا نخ ر بهم بِگِرهون.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پیشوند زیوُ ( کوتاهیده از زیوستن در پهلوی که دیسهِ دیگر آن زیستن است. )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Christianize مسیحی کردن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مسیحینیدن = مسیحی کردن. م. ث اگر ایران را می مسیحینیدند، الان قانون اساسی طوری دیگر نوشته می شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کیف دادن. م. ث بستنی خوردن تو تابستون بدجوری می کیفونه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

کیف بردن. م. ث می کیفم وقتی عصبانی می بینمت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

لذت دادن. م. ث اونجوری که یک وعده غذای خوب آدم رو می لذتونه هیچی اینکار رو نمی کنه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

لذت بردن. م. ث از همصحبتی با شما لذتیدیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

تغییر. از دگشتن به معنای تغییر کردن. م. ث این دگشت هایی یکدفه ایی مارو سَردَرگُماند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه "یدن" ( پسوند کارواژه ساز ) . پنجرهی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه "یدن" ( پسوند کارواژه ساز ) . پنجرهی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بُروپَنجِرهِش/بُروپَنجِرِست/ از ( بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن ) از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بُروپَنجِرِهیدَن/بُروپَنجِرِستَن از "بُرو" ( کوتاهیده "بُرون" به اضافه "پنجره" ( در لاتین fenestra ) به علاوه "یدن" ( پسوند کارواژه ساز ) . بروپنج ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

نگهداشتن To keep/to hold

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

عهد کردن. پیمان بستن. م. ث من می عهدم که به خوبی وسایلت رو بِنِگَهدارم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پیمان بستن. عهد بستن. م. ث پیمانیدن با آن ها فرجام خوبی نخواهد داشت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از نگاهیدن. مانند کاهیدن - - > کاستن. نگاهییدن - - > نگاستن. م. ث وقتی که برای آخرین بار، قبل از سوار هواپیما شدن، مرا نگاست، قلبم از درون شکست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-١١

نگاهیدن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To look at s. th/s. b

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

از بَر شدن/ حفظیدن/ to memorize از "ز" ( کوتاهیده "از" ) "بَرم" ( به چم حافظه ) و یدن. م. ث زبرمیدن این نوواژ ه ها دشوار است.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

نیازیدن/ نیاز داشتن/ مانند : سوختن و سوزیدن = نیاختن و نیازیدن م. ث در صحرا، چیزی که آنها می نیاختند آب بود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

ناخوش شدن. م. ث وقتی عرق و الکل می خوری، یکم می ناخوشی و حالت بعد بهتر می شه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بیمار کردن. م. ث اگه ورزش نکنی راحت هر چیزی می بیمارونتت.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بیمار شدن. م. ث خوردن گِلاب ( آب گِل دار ) باعث می شه فرد بِبیماره.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مریض شدن. م. ث اگه زمستان لباس نپوشی، می مَریضی و اونوقت خونه نشین می شی.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مریض کردن. م. ث این قارچ ها آدم رو می مریضونه .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

مریضیدن = مریض شدن. مریضاندن/مریضوندن = مریض کردن. ناخوشیدن = ناخوش شدن. ناخوشاندن = ناخوش کردن. بیماریدن = بیمار شدن. بیماراندن/بیماروندن = بیم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

اگر پیوسته نوشته بشه ( یعنی بدون این که "در" و "ماندن" رو از هم بِجُداییم ) آنوقت معنی/چَم درمان کردن را می دهد. م. ث یک دکتر تازه کار در کار خودش د ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

To quote نقل کردن. م. ث آیا در این کتاب شما از استاد فلانی چیزی نَقلیدید؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
-٣٠

نقلیدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کِپیدَن را با کَپیدَن یک وقت یکجور نخوانید.