پیشنهادهای کاردۆ / Kardo (١,٥٢٥)
مُحاکِمه کَردَن: دادگاهی / دادرسی / دادوری کردن، تاهیدن
مُحاکِمه: دادگاهی، دادرسی
غُروب: ١. شامگاه، سرآمدنِ / پایین رفتنِ آفتاب ٢. فروپاشی، نابودی، پایانِ کسی یا چیزی
اِعدام: ( سزایِ / دستورِ ) مرگ، جان - ستانی؛ نابودی، نیستی، کشتار
عَرض داشتَن: ١. گفته / بیان داشتن، کار داشتن، درخواست داشتن ٢. آشکار کردن
مُمَیِّزِ مالیاتی: ارزیابِ مالیاتی
روحانی: ١. ( وابسته به ) روان ٢. پیشوایِ دین ٣. دینی، آیینی ۴. آسمانی، آنجهانی ۵. معنوی، مینوی
مُفسِدِفی الاَرض: [دین] تباهکارِ زمین
غِیرِمُمکِن: نشدنی، ناشدنی، ناشونده، انجام نشدنی، انجام نپذیر
اَتباعِ بیگانه: شهروندانِ برون مرزی
بَعداَزظُهر: پس - از - نیمروز، پسانیمروز
به نَظَر آمَدَن: انگار ( که ) ، گویا، چنین که پیداست؛ گمان رفتن، به ذهن رسیدن
به نَظَر رِسیدَن: انگار ( که ) ، گویا، چنین که پیداست؛ گمان رفتن، به ذهن رسیدن
ایالاتِ مُتَّحِده: ایالتهایِ یکپارچه، ساتراپیهایِ هم بسته
قَضیّه: ١. رویداد، رخداد، داستان، ماجرا، بابت ٢. نگره، اندیشه ٣. درون - مایە، جستار، زمینه، باره
رَئیس - جُمهور: رهبرِ جمهور
جِدّی: ١. سرسنگین ٢. کوشا، کوشنده، کوششگر، تلاشگر، پرتلاش، پافشارگر، پیگیر
مُتِعَصِّب: خشک - باور، کورباور، هوادارِ کور، سوگیرِ بیخرد، باورمندِ تندگرا / دوآتشه
جالِب: گوش نواز، چشم نواز، فکربرانگیز، گیرا، ربایا، با کشش، دلربا، شایان، تماشایی، دلچسب، بامزه، دلپسند، گیرنده
اِجازه دادَن: گذاشتن، آزادی / اختیار / راه دادن، هشتن، پذیرفتن، روا داشتن
اِجازه داشتَن: توانستن، آزادی / اختیار داشتن
تَعزیّه: [اسلام] سوگنمایش، نمایشِ سوگوارانه، نمایشِ دینی
مُبصِر: ١. [آموزشی] مِهترِ کلاس، مِهترِ آموزگاه ٢. دیدەبان، دیدزن ٣. ستارەشناس، اخترشناس
حَیاط: خَرَند، فد
نَصیب کَردَن: دادن، بخشیدن، ارزانی داشتن، بهرِ کسی کردن
مُوضوع: ١. درون - مایە، جستار، زمینه، باره، داستان، پرسمان ٢. نهادشده
مُواظِبَت کَردَن: هوا داشتن، نگهداری کردن، پاییدن
صَلاح دیدَن: درخور / فراخور / شایسته دیدن
وِخامَتِ اُوضاع: ناگواریِ روال، بدبودنِ روند
واقِع دَر: در، جایگیر / جایگرفته در، ساختەشده در
مُستَقَر: جایگیر، سرِ خدمت، در خدمتگاه
نَفَرِ بَعدی: نفرِ دیگر / دیگه / سرِ نوبت / سپسین
بَعدی: پسین، سپسین، دیگر، آینده، در آینده، سرِ نوبت
وَسایِلِ شَخصی: سازوبرگِ / باروبُنەیِ / بارِ فردی
وَسیلەیِ نَقلیّه: ترابر، خودرو
مأمور: گماشته، گمارده، افسر، نیرو ( یِ نگهبانی ) ، پاسبان، پاسدار، نگهبان، پلیس، کارگزار، کارمند، فرستاده
مَصلوب کَردَن: به چلیپا آویختن، به دار زدن
مَعبَد: نیایشگاه، نیازشگاه، پرستشگاه، آتشکده، بتخانه
هِیکَل: ١. پیکر، تن، تنه، اندام، بالا ۲. [مجازی] انسانِ / جاندارِ درشت و تنومند ۳. نما، برون، نمود، نمایه، رو، رویه؛ پوشش؛ سیما، ریخت، سر و رو ۴. [دی ...
فَصَح: ١. [دینِ یهود] فسح ٢. [دینِ مسیح] جشنِ پاک
خَتنه: [دین] پیش پوستبُری، بُرشِ پیش پوست، نیامبُری، بُرشِ نیامِ شرمگاه
حَضرَتِ اَعلا: ١. [دین] خدا ٢. همایون، والاسرور، والاگوهر، سرور، برترِ پیشگاه، بزرگِ پیشگاه، پیشگاهِ والا، والاشهریار
روح اُلقُدُس: [دین] ١. روان پاک، جان پاک، سپنداروان، سپنتاروان ٢. جبرئیل
باکِره: دوشیزه، دختر ( ی که هرگز همخوابگی نکرده است )
مُوعود: نویدشده، نویدکرده، نویدداده
قُول: ١. نوید، پیمان، سوگند ٢. گفته، گفتار، سخن
وَعده دادَن: نوید / پیمان دادن، پیمان بستن، سوگند خوردن، پایبند بودن، دلگرمی دادن که
پیمان دادن، پیمان بستن، سوگند خوردن، پایبند بودن، دلگرمی دادن که
تَکریم کَردَن: ١. گرامی داشتن، ارج / ارزش گذاشتن ٢. ستوده و سرشناس کردن، برجسته کردن، جایگاه دادن به
عَجیب وَ غَریب: بیهنجار و بیگانه، ناهنجار و ناشناخته، شگفت و شناختەنشده