تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

منتج شدن The investigation yielded some unexpected results. تحقیقات، منتج به نتایجی غیرقابل انتظار شد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

گمانه زنی People tend to make assumptions about you when you have a disability

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

نقش مهمی ایفا کردن در چیزی Understanding language as a complicated system contributes to understanding human mind and how this complicated system is ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

حاکی از آن است که = demonstrate that حاکی از چیزی است = demonstrate sth Investigations of human language demonstrate that a language is a extremely ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

بعنوان رفتاری مشابه ، . . . . A English man can produce Two relative clauses without knowing what it is. In a parallel fashion, a child can walk wi ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

به اجرا درآوردن چیزی The ability to carry out the simplest conversation requires profound knowledge

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٩

دال بر چیزی بودن You have to produce sounds that signify certain meanings

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در یک تعریف کلی، مطالعاتِ ترجمه ( به انگلیسی Translation Studies ) ، یک حوزه میان رشته ای شاملِ عناصری از علوم اجتماعی، علوم انسانی، مطالعات ادبی و م ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢١

بینا رشته ای، میان رشته ای، اندر رشته ای. اشاره به حوزه هایی نوین در دانش، که بیش از یک زمینه ی محض دانشی را مورد مطالعه قرار میدهد. خلاصش یعنی این ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازنویسی کردن ( به طوری که معمولا عبارتمون واضح تر و ساده تر بشه ) Could you rephrase your question, please We should rephrase an expression in a c ...

پیشنهاد
٨

ترجمه درون زبانی از انواع ترجمه که توسط یاکوبسن ابداع شد. از جمله وظایف اصلی مترجم علمی هنگام ترجمه ای تخصصی و علمی تلاش جهت ترجمه مفاهیم از زبان دان ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

درگیر کردن The process of translation involves the translator changing an original written text in original verbal into a written text in a differen ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

در حالتِ. . . مثال از کتاب `` اصول و مبانی ترجمه - کارشناسی ارشد`` One may talk of translation as a process or a product; Moreover, while more typ ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

شایان توجه، قابل ذکر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

به طور خلاصه گفتن Can you summarize what it is that makes you think you would be suitable for this job?

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

Phrasal verb و به معنی`` به دست رسیدن `` مثال : I sent off the order last week, but the goods haven't turned up yet هفته پیش سفارشمو دادم ولی هنوز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوت کردن کسی که تورو دعوت کرده به خونش We had them over for dinner a couple of times, but they never invited us back

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

درخواست برای همراهی کردن در انجام کاری از کسی I don’t mind you coming, but I didn’t expect you to invite along half your family

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

بفرما زدن کسی ( برای ورود به منزل ) ?Did she invite you in for coffee بهت واسه یه قهوه ، بفرما زد؟؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

Phrasal verb کسی را دعوت کردن ( برای رفتن به جایی مثل رستوران و . . . ) I'm thinking of inviting him out to the theatre

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

یه شکل دایره ای که معمولا روی سر یک کاراکتر ( توی کارتون و . . . ) میاد و فکر و توصیفاتشو توی اون شکل نشون میده.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

Slip ( verb ) = تنزل پیدا کردن نکته: با واژه standards کالوکیشن میسازه. People feel educational STANDARDS SLIPPED when the government cut finances ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٦

مقاوم باشه در برابر چیزی ( از یه چیزی، انتظار مقاوم بودن داشتن ) The bridge designed to withstand earthquakes دوتا کالوکیشن با withstand برحسب کتاب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

با دو کلمه زیر ، کالوکیشن قوی میسازه: 1. Pass up a chance = دست رد زدن به یه شانس I can't believe that she passed up the chance to go to South Amer ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

با دو مورد زیر کالوکیشن قوی می سازه: 1. Draw up a list = تهیه کردن یه لیست He is drawing up a list of the best players 2. Draw up a contract = تنظی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

ول کردن کسی My mom said i had to do all the ironing as a punishment, but I'm hoping she'll let me off توی مثال زیر ، معنی ` ولت میکنم بری ` میده I' ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

فرق cause با lead : Cause دلیل اصلیه اتفاق افتادن یه چیزه Lead یه دلیل از صد دلیله ممکنه اتفاق افتادن یه چیزه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به این عبارت توجه کنین : Deceive oneself into thinking یعنی = چیزی رو به دروغ ( اشتباه ) به کسی القا کردن He deceived us into thinking that Sarah is ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

آموزش دادن، یاد دادن � توجه : وازه teach به معنی �تعلیم دادن � هست. یعنی یاد دادن یه علمی به کسی. ولی instruct, صرفا آموزش چگونه استفاده کردن از چیز ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

گرای واضح He gave a broad hint to the boss that he'll quit if he doesn't get a promotion

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مقرر کردن ( که توی حالت مجهول، معنای مقرر شدن میده ) The police have been instructed to patrol the buildings and surrounding areas He was instructe ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

فراخواندن کسی ( درخواست مودبانه از کسی برای انجام یه عملی ) مثال ۱: Each student is called on to read a few lines of the passage مثال ۲: They're ca ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به تعویق افتادن The Persian league games was adjourned until unspecified time

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

زائد الوصف معمولا با happy, یه کالوکیشن قوی برقرار میکنه. این قید با Glad, sad ، content استفاده نمیشه They are deliriously happy together

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به حداقل رساندن A healthy diet can lessen the risk of heart disease

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واهی Specious promise = امید واهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه کالوکیشن با gain برحسب کتاب Collocation in use : Gain better marks = نمرات خوبی گرفتن, نمرات خوبی بدست آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ملقب بودن ( فیلم ، سریال، کتاب ، . . . ) His latest book, entitled ' The Forgotten Sex' , is out this week You might be entitled 'A Rat' if you betr ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

پدیدار شدن ( معمولا چیزای ناخوشایند ) ارشد ۹۹ , خلاصه سوال هفتم: Their animated conversation became flaccid only when physical fatigue set in گفتگوی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

وارفتگی جسمی Physical fatigue

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

به وجود آوردن مثال ۱ ، حالت مجهولی به معنای به وجود آورده میشه Most heart attacks are caused by blood cots مثال ۲ حالت حال کامل به معنای به وجود نیآ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرتبط کردن که مجهولشم میشه مرتبط شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

تاب آوردن، تحمل کردن That was too much for coach to bear without laughing into a pep talk واسه مربی خیلی سخت بود که تاب نخندیدن در یک گفتگوی دوستانه ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

پخش بودن در چیزی ( معنی استعاریش میشه پخش بودن اون چیز در هوا. اون چیز میتونه بدبیاری، غم، خوشحالی و . . . باشه ) Hang in sth کنکور ارشد زبان سال ۹۹ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

Concrete evidence = مدرک مُستَدَل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

آسوده خاطر، طیب خاطر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دو دو تا چار تا کردن I need a few days to mull things over before I decide

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

رسید بریتانیایی ها میگن: receipt آمریکایی ها میگن: sales slip

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کلا توپ به تیرک بخوره، تیرک یا دیرک میشه woodwork تیرک افقی یا همون بالایی دروازه هم میشه Cross bar

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

یه عبارت فعلی فوتبالی هم حساب میشه. وقتی میخوایم بگیم : بچه ها موقعیت های زیادی خلق کردن The lads carve out so many chances