پیشنهاد‌های حمید رضا اثنی عشری (٢١٨)

بازدید
٢٦٢
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

اخراج مثلا: خطر اخراج فوری risk immediate dismissal

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

قانونگذاری نشده یا غیرقانونی مثلا در مبحث بازارهای سرمایه گذاری به بنگاه ها یا بازارهایی که قانونمند نیستن میگن: Unregulated stock markets

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

بقیشم مال خودتون برای پول

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

صفت هست برای ادم چند پتانسیلی - کسی که چندین تسک رو میتونه انجام بده و از یک بعد و یک کار تنها خوشش نمیاد multi - potential

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

جلوی دید باشه ولی بهش توجه نکنیم یا نبینیمش The keys were hidden in plain sight on the table کلیدا روی میز بودن ولی کسی توجه نمیکرد یا نمیدیدش

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

? Guess who I bumped into حدس بزن کیو دیدم؟ ( تصادفی ) بعد طرفم میگه خوش به حالت Lucky you 😂

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

کسی رو تو رو دروایسی گذاشتن یا معذورات اخلاقی گذاشتن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

تاریخ نگار مترادف historian

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

همه اش

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان روتین روزانه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مضحکه ی دست مردم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

On the flip side

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Generation Z که همه میدونن یعنی در دوره ی اینترنت متولد شده باشیم تقریبا زیر ۳۵ سال حالا این اسمش هست به عنوان یک دهه جدیدی یا زدی مثال: من یه ادم از ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Run out of تموم شدن چیزی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لحظه ای ارام یا ساکت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افسانه ها حاکی از ان است که . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مورد مکان ها مثل خونه یعنی وارد کردن یا وارد شدن ( هم اکتیو هم پسیو میتونه باشه ) مثلا: من باید ببرمش خونه I've got to get her into the house

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تا چه حد ؟ مترادف to what extent

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در اثر مالش یا با دست کار کردن فرسوده شدن یا از بین رفتن مثلا تاچ پد لپ تاپ من دیگه از بین رفته از بس باهاش کار کردم The touchpad of my laptop is ru ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غذایی که مثلا عصرا به عنوان میان وعده گشنمون میشه میخوریم go - to meal هم میگن غذای بیرون بر نمیگن!!!

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معادل های do a course Enroll on a course Take a course In computer science

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The borders has been redrawn مرز ها تغییر کرده است

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افراد کوچیک یعنی مترادف children هست . . این رنج سنی از adolescents یا teenagers پایین تر هست و مترادف همون children هست برای استفاده تو رایتینگ به ع ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دور چیزی رو زدن برای توصیف نقشه تو رایتینگ تسک ۱ بعضی جاها یک راه پیاده راه مثلا میبینید که توسط یک کمبرندی دایره ای احاطه شده میتونید از این فعل است ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

یه اصطلاح داریم برای برفی که زیاده و تازه اومده بهش میگن Crisp Snow

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در غیر اینصورت . . . بعضی موقع ها تو متن های ریدینگ بجای however یا برای نشان دادن تضاد استفاده میشه بین دو دو تا گفته

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به اصل یا عمق چیزی . . . ( پرداختن ) مثلا: Neither Olympic City nor the extended length really get to the heart of issue نه شهر المپیک و نه مدت زما ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی از متن ها به معنی بزرگ نمایی هست مثلا: There are feasible alternatives to the bloat, extravagance and wasteful spending that comes with a mod ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به فراموشی سپرده شدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میدان یا زمین مربوط به یک ورزش مثلا میدان اسب سواری : Equestrian Circuits

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

به طور بدنامی - - به شکل بدنامی مثلا: Budgeting the Olympics is notoriously formidable task. بودجه بندی ( تخمین هزینه ها ) المپیک یک کار چالش برانگ ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مملو از چیزی یا غرق در چیزی بودن however, host cities are often left awash in high debts and costly infrastructure maintenance شهرهای میزبان اغلب غر ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منطقی در بعضی از متن ها مثلا: this concern is well grounded این نگرانی منطقی است.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وارد شدن - در معنای اصطلاحی به معنی اقدام به انجام کاری مثلا: it's enough to give its host time to go in for the kill اون کافیه تا به میزبانش زمان بد ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وارد کردن یا آوردن چیزی به داخل چیزی یا مجموعه ای مثلا: استفاده از ابزارهای انلاین مانند گوگل کلندر میتونه نواوری رو به محیط کار بیاره Using online ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The validity of the argument depends on its logical structure اینجا کلمه ی اعتبار یا validity میتونه مترادف soundness باشه به معنی اعتبار یا درستی یا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

uphill task یا uphill battle یا uphill task اینا همشون یک معنی داره یعنی وظیفه یا کار سخت که انرژی واراده زیادی رو طلب میکنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زودتر یا از قبل برنامه ریزی کردن Due to bumper - to - bumper traffic, people should plan ahead to leave home and arrive on time.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Made time available وقت خالی کردن I had cleared my schedule just to receive the package

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیاده روی There's also a 40 - minute trek round the farm on a horse یه پیاده روی ۴۰ دقیقه ای هم هست با اسب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ظهور - با پیدایش مثلا: با ظهور هوش مصنوعی بسیاری از کارکنان دارن تعدیل میشن With the advent of artificial intelligence, most of the workforce have ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بحث ست شدن لباسی با یکی دیگه این متضاد کلمه ی something goes well with هست که اولی یعنی لباسی ست بشه یعنی مچ بشه با شما ولی clash with یعنی اون لب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نوعی حقه بازی که بعضیامون انجام میدیم تا ثابت کنیم طرف اشنباه میکنه در صورتی که درست میگه مثلا شما خیانت کردی به زنت و زنت هم دیده ولی شما یجوری مهند ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجدید نظر کردن در تصمیم مثلا I detected a slight hesitation in your speech Could you have second thought about it? من یه ذره تردید دیدم تو حرفت میخا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I work a lot but I thrive on it زیاد کار میکنم ولی ازش لذت میبرم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اثری به جا گذاشتن مثلا Racism in segregated schools may leave behind ruinous effects on children به معنی قال گذاشتن رو هم میده They left me behind

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان یه چیزی. . . یعنی تا چه حدی مثلا: Extent of developments میزان تحولات

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمینه ساز فاجعه I think the new plans for cutting railway costs are a recipe for disaster

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی دقیقش تعطیل کردن یا شدن کسب و کار هست اصولا ورشکسته شدن معنی نمیدن ورشکسته شدن مترادف go under یا go bankrupt هست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرکت کردن در مسابقه ای یا امتحانی مثلا: Jack walked every exam he ever went in for جک هر امتحانی شرکت میکرد راحت پاسش میکرد😉