پیشنهادهای حمید رضا اثنی عشری (٢٠١)
تا چه حد ؟ مترادف to what extent
در اثر مالش یا با دست کار کردن فرسوده شدن یا از بین رفتن مثلا تاچ پد لپ تاپ من دیگه از بین رفته از بس باهاش کار کردم The touchpad of my laptop is ru ...
غذایی که مثلا عصرا به عنوان میان وعده گشنمون میشه میخوریم go - to meal هم میگن غذای بیرون بر نمیگن!!!
معادل های do a course Enroll on a course Take a course In computer science
The borders has been redrawn مرز ها تغییر کرده است
افراد کوچیک یعنی مترادف children هست . . این رنج سنی از adolescents یا teenagers پایین تر هست و مترادف همون children هست برای استفاده تو رایتینگ به ع ...
دور چیزی رو زدن برای توصیف نقشه تو رایتینگ تسک ۱ بعضی جاها یک راه پیاده راه مثلا میبینید که توسط یک کمبرندی دایره ای احاطه شده میتونید از این فعل است ...
یه اصطلاح داریم برای برفی که زیاده و تازه اومده بهش میگن Crisp Snow
در غیر اینصورت . . . بعضی موقع ها تو متن های ریدینگ بجای however یا برای نشان دادن تضاد استفاده میشه بین دو دو تا گفته
به اصل یا عمق چیزی . . . ( پرداختن ) مثلا: Neither Olympic City nor the extended length really get to the heart of issue نه شهر المپیک و نه مدت زما ...
در بعضی از متن ها به معنی بزرگ نمایی هست مثلا: There are feasible alternatives to the bloat, extravagance and wasteful spending that comes with a mod ...
به فراموشی سپرده شدن
میدان یا زمین مربوط به یک ورزش مثلا میدان اسب سواری : Equestrian Circuits
به طور بدنامی - - به شکل بدنامی مثلا: Budgeting the Olympics is notoriously formidable task. بودجه بندی ( تخمین هزینه ها ) المپیک یک کار چالش برانگ ...
مملو از چیزی یا غرق در چیزی بودن however, host cities are often left awash in high debts and costly infrastructure maintenance شهرهای میزبان اغلب غر ...
منطقی در بعضی از متن ها مثلا: this concern is well grounded این نگرانی منطقی است.
وارد شدن - در معنای اصطلاحی به معنی اقدام به انجام کاری مثلا: it's enough to give its host time to go in for the kill اون کافیه تا به میزبانش زمان بد ...
وارد کردن یا آوردن چیزی به داخل چیزی یا مجموعه ای مثلا: استفاده از ابزارهای انلاین مانند گوگل کلندر میتونه نواوری رو به محیط کار بیاره Using online ...
The validity of the argument depends on its logical structure اینجا کلمه ی اعتبار یا validity میتونه مترادف soundness باشه به معنی اعتبار یا درستی یا ...
uphill task یا uphill battle یا uphill task اینا همشون یک معنی داره یعنی وظیفه یا کار سخت که انرژی واراده زیادی رو طلب میکنه
زودتر یا از قبل برنامه ریزی کردن Due to bumper - to - bumper traffic, people should plan ahead to leave home and arrive on time.
Made time available وقت خالی کردن I had cleared my schedule just to receive the package
پیاده روی There's also a 40 - minute trek round the farm on a horse یه پیاده روی ۴۰ دقیقه ای هم هست با اسب
با ظهور - با پیدایش مثلا: با ظهور هوش مصنوعی بسیاری از کارکنان دارن تعدیل میشن With the advent of artificial intelligence, most of the workforce have ...
در بحث ست شدن لباسی با یکی دیگه این متضاد کلمه ی something goes well with هست که اولی یعنی لباسی ست بشه یعنی مچ بشه با شما ولی clash with یعنی اون لب ...
نوعی حقه بازی که بعضیامون انجام میدیم تا ثابت کنیم طرف اشنباه میکنه در صورتی که درست میگه مثلا شما خیانت کردی به زنت و زنت هم دیده ولی شما یجوری مهند ...
تجدید نظر کردن در تصمیم مثلا I detected a slight hesitation in your speech Could you have second thought about it? من یه ذره تردید دیدم تو حرفت میخا ...
I work a lot but I thrive on it زیاد کار میکنم ولی ازش لذت میبرم
اثری به جا گذاشتن مثلا Racism in segregated schools may leave behind ruinous effects on children به معنی قال گذاشتن رو هم میده They left me behind
میزان یه چیزی. . . یعنی تا چه حدی مثلا: Extent of developments میزان تحولات
زمینه ساز فاجعه I think the new plans for cutting railway costs are a recipe for disaster
معنی دقیقش تعطیل کردن یا شدن کسب و کار هست اصولا ورشکسته شدن معنی نمیدن ورشکسته شدن مترادف go under یا go bankrupt هست
شرکت کردن در مسابقه ای یا امتحانی مثلا: Jack walked every exam he ever went in for جک هر امتحانی شرکت میکرد راحت پاسش میکرد😉
مودبانه و فرمال تر Toilet
We lay on the beach soaking up the sunshine دراز کشیده بودیم ( لم داده بودیم ) تو ساحل و داشتیم افتاب میگرفتیم
کمی جلوتر A little further on we rounded a bend and Louice Abbey came into the view یکمی جلوتر دور زدیم و صومعه لوییس یهو ظاهر شد
اوضاع به چه سمت و سویی میره
به زور بدست اوردن همون غصب کردن خودمون میشه They have sized my wallet and closed my account
He was jailed for 15 years for stabbing his wife to death. اون به ۱۵ سال حبس محکوم شد چون همسرشو با چاقو کشت
تعرفه ها مترادف ها: Charges Fees Costs
Macdonald is overrated, It’s no great shakes مک دونالد رو زیادی گنده کردن اش دهن سوزیم نیس
ایجاب کردن مقررات ایجاب میکنه که . . . . Laws/Regulations require/stipulate that . . . هم معنی require
مثلا برای حس کردن یا به مشام رسیدن بوی عطر هم استفاده میشه مثلا: Do I detect a whiff of perfume ? Are you meeting someone special tonight? بوی عطری ر ...
Small talks Make a small talk
As time goes by
As time passes
Far - off Remote مترادفاش هستن یعنی دورافتاده
The people of the village put up a heroic fight against the construction of the new motorway, but finally lost the battle. مردم روستا در مقابل ساخت ...
محدوده تیررس Within firing range of the enemy در محدوده تیررس دشمن
قیمت غیرمنطقی که خیلی ارزون باشه یا خیلی گرون