پیشنهاد‌های حمید رضا اثنی عشری (٢٠١)

بازدید
٢٤٤
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تا چه حد ؟ مترادف to what extent

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

در اثر مالش یا با دست کار کردن فرسوده شدن یا از بین رفتن مثلا تاچ پد لپ تاپ من دیگه از بین رفته از بس باهاش کار کردم The touchpad of my laptop is ru ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

غذایی که مثلا عصرا به عنوان میان وعده گشنمون میشه میخوریم go - to meal هم میگن غذای بیرون بر نمیگن!!!

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

معادل های do a course Enroll on a course Take a course In computer science

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The borders has been redrawn مرز ها تغییر کرده است

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

افراد کوچیک یعنی مترادف children هست . . این رنج سنی از adolescents یا teenagers پایین تر هست و مترادف همون children هست برای استفاده تو رایتینگ به ع ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دور چیزی رو زدن برای توصیف نقشه تو رایتینگ تسک ۱ بعضی جاها یک راه پیاده راه مثلا میبینید که توسط یک کمبرندی دایره ای احاطه شده میتونید از این فعل است ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

یه اصطلاح داریم برای برفی که زیاده و تازه اومده بهش میگن Crisp Snow

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در غیر اینصورت . . . بعضی موقع ها تو متن های ریدینگ بجای however یا برای نشان دادن تضاد استفاده میشه بین دو دو تا گفته

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به اصل یا عمق چیزی . . . ( پرداختن ) مثلا: Neither Olympic City nor the extended length really get to the heart of issue نه شهر المپیک و نه مدت زما ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی از متن ها به معنی بزرگ نمایی هست مثلا: There are feasible alternatives to the bloat, extravagance and wasteful spending that comes with a mod ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به فراموشی سپرده شدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

میدان یا زمین مربوط به یک ورزش مثلا میدان اسب سواری : Equestrian Circuits

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به طور بدنامی - - به شکل بدنامی مثلا: Budgeting the Olympics is notoriously formidable task. بودجه بندی ( تخمین هزینه ها ) المپیک یک کار چالش برانگ ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مملو از چیزی یا غرق در چیزی بودن however, host cities are often left awash in high debts and costly infrastructure maintenance شهرهای میزبان اغلب غر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منطقی در بعضی از متن ها مثلا: this concern is well grounded این نگرانی منطقی است.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وارد شدن - در معنای اصطلاحی به معنی اقدام به انجام کاری مثلا: it's enough to give its host time to go in for the kill اون کافیه تا به میزبانش زمان بد ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وارد کردن یا آوردن چیزی به داخل چیزی یا مجموعه ای مثلا: استفاده از ابزارهای انلاین مانند گوگل کلندر میتونه نواوری رو به محیط کار بیاره Using online ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

The validity of the argument depends on its logical structure اینجا کلمه ی اعتبار یا validity میتونه مترادف soundness باشه به معنی اعتبار یا درستی یا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

uphill task یا uphill battle یا uphill task اینا همشون یک معنی داره یعنی وظیفه یا کار سخت که انرژی واراده زیادی رو طلب میکنه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زودتر یا از قبل برنامه ریزی کردن Due to bumper - to - bumper traffic, people should plan ahead to leave home and arrive on time.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Made time available وقت خالی کردن I had cleared my schedule just to receive the package

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

پیاده روی There's also a 40 - minute trek round the farm on a horse یه پیاده روی ۴۰ دقیقه ای هم هست با اسب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ظهور - با پیدایش مثلا: با ظهور هوش مصنوعی بسیاری از کارکنان دارن تعدیل میشن With the advent of artificial intelligence, most of the workforce have ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بحث ست شدن لباسی با یکی دیگه این متضاد کلمه ی something goes well with هست که اولی یعنی لباسی ست بشه یعنی مچ بشه با شما ولی clash with یعنی اون لب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوعی حقه بازی که بعضیامون انجام میدیم تا ثابت کنیم طرف اشنباه میکنه در صورتی که درست میگه مثلا شما خیانت کردی به زنت و زنت هم دیده ولی شما یجوری مهند ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجدید نظر کردن در تصمیم مثلا I detected a slight hesitation in your speech Could you have second thought about it? من یه ذره تردید دیدم تو حرفت میخا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I work a lot but I thrive on it زیاد کار میکنم ولی ازش لذت میبرم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اثری به جا گذاشتن مثلا Racism in segregated schools may leave behind ruinous effects on children به معنی قال گذاشتن رو هم میده They left me behind

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میزان یه چیزی. . . یعنی تا چه حدی مثلا: Extent of developments میزان تحولات

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمینه ساز فاجعه I think the new plans for cutting railway costs are a recipe for disaster

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی دقیقش تعطیل کردن یا شدن کسب و کار هست اصولا ورشکسته شدن معنی نمیدن ورشکسته شدن مترادف go under یا go bankrupt هست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شرکت کردن در مسابقه ای یا امتحانی مثلا: Jack walked every exam he ever went in for جک هر امتحانی شرکت میکرد راحت پاسش میکرد😉

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مودبانه و فرمال تر Toilet

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

We lay on the beach soaking up the sunshine دراز کشیده بودیم ( لم داده بودیم ) تو ساحل و داشتیم افتاب میگرفتیم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کمی جلوتر A little further on we rounded a bend and Louice Abbey came into the view یکمی جلوتر دور زدیم و صومعه لوییس یهو ظاهر شد

پیشنهاد
٠

اوضاع به چه سمت و سویی میره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زور بدست اوردن همون غصب کردن خودمون میشه They have sized my wallet and closed my account

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He was jailed for 15 years for stabbing his wife to death. اون به ۱۵ سال حبس محکوم شد چون همسرشو با چاقو کشت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعرفه ها مترادف ها: Charges Fees Costs

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Macdonald is overrated, It’s no great shakes مک دونالد رو زیادی گنده کردن اش دهن سوزیم نیس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایجاب کردن مقررات ایجاب میکنه که . . . . Laws/Regulations require/stipulate that . . . هم معنی require

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا برای حس کردن یا به مشام رسیدن بوی عطر هم استفاده میشه مثلا: Do I detect a whiff of perfume ? Are you meeting someone special tonight? بوی عطری ر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Small talks Make a small talk

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

As time goes by

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

As time passes

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Far - off Remote مترادفاش هستن یعنی دورافتاده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The people of the village put up a heroic fight against the construction of the new motorway, but finally lost the battle. مردم روستا در مقابل ساخت ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محدوده تیررس Within firing range of the enemy در محدوده تیررس دشمن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قیمت غیرمنطقی که خیلی ارزون باشه یا خیلی گرون