پیشنهاد‌های حمید رضا اثنی عشری (٢٢٦)

بازدید
٢٩٢
تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان صفت مرکب یعنی مشتاق مترادف aspiring هست مثلا aspiring actors Would - be actors

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چندین کتاب که روی هم گذاشته شده. . به صورت پهلو یا به صورت stack . . یعنی شما بخوای یکیو برداریو باید اون بالایشو تکون بدی تا ازاد بشه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در رایتینگ تسک ۲ یعنی اینکه همیشه جا برای نظر مخالف بزاری. . هیچ وقت نباید صد در صدی مخالف یا موافقت کرد مثلا صورت سوال گفته مهمترین دلیل علم بهبود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یک قسمت از تحقیق بزرگتر مثلا تحقیق در مورد ریاضیات هست ولی اسپن آفش میشه مثلا تاثیر ریاضیات بر بازی های کامپیوتری

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دعوا کردن - دست به یقه شدن مثلا تو خیابون

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جای ثابت مثلا: they live in the permanent settlement

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راست کاره کسی باشه این عبارت خیلی زیاد تر استفاده میشه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٢

روند یا دنباله ای که قطع نشده باشه پشت سر هم باشه مثلا تو برنامه ها که هر روز ادامه میدید مثل دولینگو این رو میزنه. مثلا : 26 day streak یعنی روند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اخراج مثلا: خطر اخراج فوری risk immediate dismissal

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قانونگذاری نشده یا غیرقانونی مثلا در مبحث بازارهای سرمایه گذاری به بنگاه ها یا بازارهایی که قانونمند نیستن میگن: Unregulated stock markets

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بقیشم مال خودتون برای پول

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صفت هست برای ادم چند پتانسیلی - کسی که چندین تسک رو میتونه انجام بده و از یک بعد و یک کار تنها خوشش نمیاد multi - potential

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جلوی دید باشه ولی بهش توجه نکنیم یا نبینیمش The keys were hidden in plain sight on the table کلیدا روی میز بودن ولی کسی توجه نمیکرد یا نمیدیدش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

? Guess who I bumped into حدس بزن کیو دیدم؟ ( تصادفی ) بعد طرفم میگه خوش به حالت Lucky you 😂

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کسی رو تو رو دروایسی گذاشتن یا معذورات اخلاقی گذاشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاریخ نگار مترادف historian

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه اش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به عنوان روتین روزانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مضحکه ی دست مردم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

On the flip side

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Generation Z که همه میدونن یعنی در دوره ی اینترنت متولد شده باشیم تقریبا زیر ۳۵ سال حالا این اسمش هست به عنوان یک دهه جدیدی یا زدی مثال: من یه ادم از ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Run out of تموم شدن چیزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لحظه ای ارام یا ساکت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افسانه ها حاکی از ان است که . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مورد مکان ها مثل خونه یعنی وارد کردن یا وارد شدن ( هم اکتیو هم پسیو میتونه باشه ) مثلا: من باید ببرمش خونه I've got to get her into the house

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا چه حد ؟ مترادف to what extent

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اثر مالش یا با دست کار کردن فرسوده شدن یا از بین رفتن مثلا تاچ پد لپ تاپ من دیگه از بین رفته از بس باهاش کار کردم The touchpad of my laptop is ru ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غذایی که مثلا عصرا به عنوان میان وعده گشنمون میشه میخوریم go - to meal هم میگن غذای بیرون بر نمیگن!!!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل های do a course Enroll on a course Take a course In computer science

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The borders has been redrawn مرز ها تغییر کرده است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افراد کوچیک یعنی مترادف children هست . . این رنج سنی از adolescents یا teenagers پایین تر هست و مترادف همون children هست برای استفاده تو رایتینگ به ع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دور چیزی رو زدن برای توصیف نقشه تو رایتینگ تسک ۱ بعضی جاها یک راه پیاده راه مثلا میبینید که توسط یک کمبرندی دایره ای احاطه شده میتونید از این فعل است ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

یه اصطلاح داریم برای برفی که زیاده و تازه اومده بهش میگن Crisp Snow

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در غیر اینصورت . . . بعضی موقع ها تو متن های ریدینگ بجای however یا برای نشان دادن تضاد استفاده میشه بین دو دو تا گفته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به اصل یا عمق چیزی . . . ( پرداختن ) مثلا: Neither Olympic City nor the extended length really get to the heart of issue نه شهر المپیک و نه مدت زما ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی از متن ها به معنی بزرگ نمایی هست مثلا: There are feasible alternatives to the bloat, extravagance and wasteful spending that comes with a mod ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به فراموشی سپرده شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میدان یا زمین مربوط به یک ورزش مثلا میدان اسب سواری : Equestrian Circuits

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به طور بدنامی - - به شکل بدنامی مثلا: Budgeting the Olympics is notoriously formidable task. بودجه بندی ( تخمین هزینه ها ) المپیک یک کار چالش برانگ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مملو از چیزی یا غرق در چیزی بودن however, host cities are often left awash in high debts and costly infrastructure maintenance شهرهای میزبان اغلب غر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

منطقی در بعضی از متن ها مثلا: this concern is well grounded این نگرانی منطقی است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وارد شدن - در معنای اصطلاحی به معنی اقدام به انجام کاری مثلا: it's enough to give its host time to go in for the kill اون کافیه تا به میزبانش زمان بد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

وارد کردن یا آوردن چیزی به داخل چیزی یا مجموعه ای مثلا: استفاده از ابزارهای انلاین مانند گوگل کلندر میتونه نواوری رو به محیط کار بیاره Using online ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The validity of the argument depends on its logical structure اینجا کلمه ی اعتبار یا validity میتونه مترادف soundness باشه به معنی اعتبار یا درستی یا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

uphill task یا uphill battle یا uphill task اینا همشون یک معنی داره یعنی وظیفه یا کار سخت که انرژی واراده زیادی رو طلب میکنه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زودتر یا از قبل برنامه ریزی کردن Due to bumper - to - bumper traffic, people should plan ahead to leave home and arrive on time.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Made time available وقت خالی کردن I had cleared my schedule just to receive the package

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیاده روی There's also a 40 - minute trek round the farm on a horse یه پیاده روی ۴۰ دقیقه ای هم هست با اسب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با ظهور - با پیدایش مثلا: با ظهور هوش مصنوعی بسیاری از کارکنان دارن تعدیل میشن With the advent of artificial intelligence, most of the workforce have ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بحث ست شدن لباسی با یکی دیگه این متضاد کلمه ی something goes well with هست که اولی یعنی لباسی ست بشه یعنی مچ بشه با شما ولی clash with یعنی اون لب ...