تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

یا: breakthrough role در صنعت فیلم سازی نقشی که یک بازیگر بعد از ایفای آن به شهرت میرسد. نقش برجسته،

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد

دستور ترور/قتل کسی را صادر کردن ?I think the real question is, who put the hit on her !!She was clearly not unconscious at the scene

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

خواسته ی خود را بر کسی تحمیل کردن بر خلاف میل باطنی کسی وادار به انجام کاری کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

شاید اینطور باشه.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

درخور شایسته مناسب/متناسب . We fully reserve our right to duly respond to this ما پاسخ در خور به این حملات را حق مسلم خود میدانیم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد

Slang: یهودی . The small hats entities are commtting suicide

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Cow someone into با ارعاب کسی را مجبور به انجام کاری کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حفظ آبرو کننده Face saving acts : اقداماتی که برای حفظ آبروست.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
١

۱ - تعلل کردن، این دست و آن دست کردن، فرصت را غنیمت نشمردن، فرصت سوزی کردن ۲ - غافل شدن ، غفلت کردن, بی توجهی کردن نادیده گرفتن، دست کم گرفتن. ۳ - ت ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد

در درجه ی دوم اهمیت بودن نقش کم اهمیت تری را ایفا کردن نقش دوم را داشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

گزافه گوئی غلو کردن خالی بندی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کار خود را با دوز و کلک/ خالی بندی/ غلو/ بزرگنمایی و دروغ گویی پیش بردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

خنگول Idiot Bonehead Dummy Empty - headed • . They described her as an absolute dingbat

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هشدار Warning Heads up Alert

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

Alert Warning Tip - off

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Adj: exteremly good ( در مورد پوشش و ظاهر و آرایش ) : محشر ، عااالی، شیک و پیک، مرتب و شسته رفته، بی عیب و نقص, مااااه، خفن!!! • Synonym: on poin ...

پیشنهاد
٣

کسی خونش رنگی تر از دیگری نیست و هیچ برتری ندارند نسبت به دیگران و باید عدالت رعایت بشه. Gander: غاز نر Goose: غاز ماده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فلات تعداد دیگری از اصطلاحات جغرافیایی عبارتند از: Lowland Highland Plain Plateau

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - باز کردن باب بحث در خصوص موضوعی حساس To bring up/bring forward a sensitive, touchy or difficult issue. • . She wasn’t sure how to broach this ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوشه و کنار • In every nook and corner of the country در هر گوشه و کنار مملکت

پیشنهاد
١

To arrange music To arrange a song

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

ابا ابایی از چیزی نداشتن: to have no qualms about : Israel has no qualms about disproportionate warfare and genocide.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به دقت همه ی جوانب را سنحیدن سبک سنگین کردن سالئب چئخماخ به ترکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

شدیدا گرفتار و درگیر چیزی بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

شدیدا درگیر چیزی بودن up to one's ears Very busy Trump is up to his eyeballs in jews. But for jews that is never enough.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برنامه با طرح احتیاطی برای اتفاقات بحرانی ( منفی ) با احتمال وقوع کم اما اثرات بالقوه ی شدید. این برنامه ها به اقضاء شرایطی که در آینده ممکن هست پیش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در معرض دید عموم در معرض نمایش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اطراق ( کردن ) Verb: To reside temporarily Noun: temporary stay

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

توقف کوتاه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

خوشحال و هیجان زده In terms of bodybulding: ورزیده، عضله ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

عدم قطعیت شرایط جنگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برج و بارو/استحکامات/قلعه/سنگر موقت یا کمکی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

To die a nobody بی نام و نشان از دنیا رفتن To be a nobody بی نام و نشان بودن برای کسی اهمیتی نداشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواب و خیال باطل

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقیقت تلخ . Cold Reality is finally catching up to the psychopath بالاخره جانیا دارن به حقیقت تلخ میرسند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

طرفدار یا هواخواه تساوی حقوق

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فریب دادن دغل بازی کردن To manipulate He plays the fiddle and the prime minister dances to the tune

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در شبکه های مجازی: تودهنی بدی خوردن با جواب دندان شکن مغلوب شدن با خفت و خواری شکست خوردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی ملاحظه نسنجیده بی مبالات؟؟؟؟؟ The host grilled the president on the apparently indiscriminate nature of the attacks that killed at least 37, incl ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شخص کم رو و خجالتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

شدیدا سوال پیچ کردن پی در پی سوال پرسیدن مورد بازخواست قراردادن بازجویی کردن The host grilled the president on the attacks that killed many.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

To beat/bang/pound the drum با اشتیاق و پر شور در مورد مطلبی سخن گفتن یا نوشتن در جهت حمایت از آن یا متقاعد کردن دیگران برای قبول کردن آن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تحسین برانگیز

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بحث ومناظره طرف رو با خاک یکسان کردن با دادن جواب دندان شکن The professor wiped the floor with Morgan intellectually.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنده موندن بیش از زمان مورد انتظار

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آماده ی حمله بودن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

دوست واقعی و قبل اتکا و اطمینان دوست یک رنگ و بی ریا I always count on him as a true blue friend. Loyal Faithful

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Near miss

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اصطلاح عامیانه خروس جنگی یعنی کسی که با همه سر دعوا و جنگ دارد