پیشنهادهای Figure (٣,٢٤٠)
یا: breakthrough role در صنعت فیلم سازی نقشی که یک بازیگر بعد از ایفای آن به شهرت میرسد. نقش برجسته،
دستور ترور/قتل کسی را صادر کردن ?I think the real question is, who put the hit on her !!She was clearly not unconscious at the scene
خواسته ی خود را بر کسی تحمیل کردن بر خلاف میل باطنی کسی وادار به انجام کاری کردن
شاید اینطور باشه.
درخور شایسته مناسب/متناسب . We fully reserve our right to duly respond to this ما پاسخ در خور به این حملات را حق مسلم خود میدانیم.
Slang: یهودی . The small hats entities are commtting suicide
Cow someone into با ارعاب کسی را مجبور به انجام کاری کردن
حفظ آبرو کننده Face saving acts : اقداماتی که برای حفظ آبروست.
۱ - تعلل کردن، این دست و آن دست کردن، فرصت را غنیمت نشمردن، فرصت سوزی کردن ۲ - غافل شدن ، غفلت کردن, بی توجهی کردن نادیده گرفتن، دست کم گرفتن. ۳ - ت ...
در درجه ی دوم اهمیت بودن نقش کم اهمیت تری را ایفا کردن نقش دوم را داشتن
گزافه گوئی غلو کردن خالی بندی
کار خود را با دوز و کلک/ خالی بندی/ غلو/ بزرگنمایی و دروغ گویی پیش بردن
خنگول Idiot Bonehead Dummy Empty - headed • . They described her as an absolute dingbat
هشدار Warning Heads up Alert
Alert Warning Tip - off
Adj: exteremly good ( در مورد پوشش و ظاهر و آرایش ) : محشر ، عااالی، شیک و پیک، مرتب و شسته رفته، بی عیب و نقص, مااااه، خفن!!! • Synonym: on poin ...
کسی خونش رنگی تر از دیگری نیست و هیچ برتری ندارند نسبت به دیگران و باید عدالت رعایت بشه. Gander: غاز نر Goose: غاز ماده
فلات تعداد دیگری از اصطلاحات جغرافیایی عبارتند از: Lowland Highland Plain Plateau
1 - باز کردن باب بحث در خصوص موضوعی حساس To bring up/bring forward a sensitive, touchy or difficult issue. • . She wasn’t sure how to broach this ...
گوشه و کنار • In every nook and corner of the country در هر گوشه و کنار مملکت
To arrange music To arrange a song
ابا ابایی از چیزی نداشتن: to have no qualms about : Israel has no qualms about disproportionate warfare and genocide.
به دقت همه ی جوانب را سنحیدن سبک سنگین کردن سالئب چئخماخ به ترکی
شدیدا گرفتار و درگیر چیزی بودن
شدیدا درگیر چیزی بودن up to one's ears Very busy Trump is up to his eyeballs in jews. But for jews that is never enough.
برنامه با طرح احتیاطی برای اتفاقات بحرانی ( منفی ) با احتمال وقوع کم اما اثرات بالقوه ی شدید. این برنامه ها به اقضاء شرایطی که در آینده ممکن هست پیش ...
در معرض دید عموم در معرض نمایش
اطراق ( کردن ) Verb: To reside temporarily Noun: temporary stay
توقف کوتاه
خوشحال و هیجان زده In terms of bodybulding: ورزیده، عضله ای
عدم قطعیت شرایط جنگی
برج و بارو/استحکامات/قلعه/سنگر موقت یا کمکی
To die a nobody بی نام و نشان از دنیا رفتن To be a nobody بی نام و نشان بودن برای کسی اهمیتی نداشتن
خواب و خیال باطل
حقیقت تلخ . Cold Reality is finally catching up to the psychopath بالاخره جانیا دارن به حقیقت تلخ میرسند.
طرفدار یا هواخواه تساوی حقوق
فریب دادن دغل بازی کردن To manipulate He plays the fiddle and the prime minister dances to the tune
در شبکه های مجازی: تودهنی بدی خوردن با جواب دندان شکن مغلوب شدن با خفت و خواری شکست خوردن
بی ملاحظه نسنجیده بی مبالات؟؟؟؟؟ The host grilled the president on the apparently indiscriminate nature of the attacks that killed at least 37, incl ...
شخص کم رو و خجالتی
شدیدا سوال پیچ کردن پی در پی سوال پرسیدن مورد بازخواست قراردادن بازجویی کردن The host grilled the president on the attacks that killed many.
To beat/bang/pound the drum با اشتیاق و پر شور در مورد مطلبی سخن گفتن یا نوشتن در جهت حمایت از آن یا متقاعد کردن دیگران برای قبول کردن آن
تحسین برانگیز
در بحث ومناظره طرف رو با خاک یکسان کردن با دادن جواب دندان شکن The professor wiped the floor with Morgan intellectually.
زنده موندن بیش از زمان مورد انتظار
آماده ی حمله بودن
دوست واقعی و قبل اتکا و اطمینان دوست یک رنگ و بی ریا I always count on him as a true blue friend. Loyal Faithful
Near miss
در اصطلاح عامیانه خروس جنگی یعنی کسی که با همه سر دعوا و جنگ دارد