under the hood

پیشنهاد کاربران

پشت پرده . . . زیر نقاب . . . .
[کامپیوتر] عملکرد داخلی چیزی، فرآیند اجرایی در پس زمینه، اتفاقات پشت پرده
به طور دقیق، باطناً
under the hood. ( figurative ) Beneath the surface; in its internal workings
•به بطن چیزی/کاری رفتن
•از زیر و بم چیزی سر درآوردن
به باطن یا زیر و بم چیزی دقت کردن نه ظاهر آن

بپرس