پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٤٧٥)

بازدید
٥,٥٦٣
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وشتی: این نام در اوستایی وشته vaŝta ( پیروز ) بوده و از وهیشت ( vah - iŝt ) ( بهترین جا، بهشت ) گرفته نشده است. ( فرهنگ واژه های اوستا، احسان بهرام ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مصادره: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ازیت azit ( سغدی ) زینائیت zināit ( اوستایی: zināiti )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هجمه به معنی هجوم یا تاخت و تاز، در سنسکریت اجمه ajma بوده که به زبان یونانی هم راه یافته و در آن جا اگمه agma گفته شده است و در لاتین اگمن agman خوا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سهوا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پدیانش padyānŝ ( پیشوند قید ساز مانوی پد با کردی یانش ) ناخواسته، ندانسته ( دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سهو: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: یانش yānŝ ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خویشاوند نزدیک. Villefort, Franz, and a few near relatives alone entered the sanctuary ویلفور و فرانز و چند تن از خویشاوندان نزدیک، داخل مقبره شدند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شایع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بلاو belāv ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شایعات: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: بلاوان belāvān ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اجانب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نناسل nanāsel ( کردی با پسوند لکی اِل ) نناسان nanāsān ( کردی ) ( فرهنگ فارسی - کردی هه ژار ) بیگانگان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

اجنبی: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، اجنبی از فعل اجنب ajnaba به جنوب رفت یا باد جنوب به او رسید، از او دوری گزید یا کناره گرفت معنی شده است. این واژه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

والانجرد، والوکِرد: این روستا در گویش مردم بروجرد والوکرد vālukerd و در گوگل مپ بردبل bardbol نوشته شده که گویا بردبل bardbal باشد که در زبان لکی به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

کاشف: اگر چه همتای این واژه ی عربی در پارسی یابنده است، کاشف امروزه برای کسی به کار می رود که پدیده ای علمی را که از دید دیگران پنهان مانده پیدا می ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مبتکر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نوآور ( دری ) داهینر dāhiner ( کردی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فاقد: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: تیسا tisā ( مازنی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مظلومیت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستمدیدگی ( دری ) پتوالی ( خراسانی: patavāli ) منترس mantras ( سغدی: mantraxs )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

مظلوم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستمدیده، ستم کشیده ( دری ) پتوال patvāl ( خراسانی: patavāl ) ( فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، امیر شالچی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دست نخورده، آسیب ندیده، قسر در رفته. After a close scrutiny, after hesitation and self examination, his honor at any rate came out scatheless from t ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ترک مخاصمه: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: هندیس امبسانی handis - ambasāni هندیس ( اوستایی ) : ترک امبسانی مانوی: ambasānih ) مخاصمه، خصوم ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

حیاط خلوت: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: دیادنج dyādenj ( مازنی ـ دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

قیمومیت: پیمانی که بر پایه آن، قانون یا کسی به دیگری قدرتی می دهد تا به نام او و برای او هر کاری که شایسته است، انجام دهد. ( Le Petit Robert 1 ) همت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

معنا، معنی: این واژه ی عر بی که از ریشه ی اعن ( قصد کردن ) گرفته شده که آینده آن می شود یعنی و اسم مفعول آن معناست که در پارسی معنا یا معنی نوشته می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به تدریج: همتای پارسیاین ترکیب عربی، اینهاست: اندک اندک، رفته رفته، آرام آرام، آهسته آهسته، کم کم، به آرامی ( دری ) پاییکی pāyiki ( پهلوی: pāyikihā ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محرم، کسی که نتوان با او عروسی کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محرم، کسی که نتوان با او عروسی کرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

محارم: این واژه ی عربی در پارسی برای رازداران به کار نمی رود و برای کسانی گفته می شود که نتوان با آنها ازدواج کرد و به دو دسته ی سببی و نسبی تقسیم می ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - محرم ( راز دار ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: راز دار ( دری ) اُستیک ostik ( پهلوی ) 2 - محرم ( کسی که نتوان با او ازدواج کرد ) ( ان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقاله: نوشته ای پژوهشی دارای موضوع و ساختاری معین که برای اثبات یا رد چیزی یا بیان یافته ای تازه و در اندازه ی کم تر از یک کتاب نوشته می شود و در مجل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مقالات ( جمع مقاله ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گوتاران gutārān ( کردی ) ناملیکان nāmlikān ( کردی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مقاله: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گوتار gutār ( کردی ) ناملیک nāmlik ( کردی: nāmlika )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معاصر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نورچیک nurcik ( سغدی ) اوامیک ovāmik ( پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

1 - مدار. ( خطی فرضی که که سیارات به دور خورشید می پیمایند ) همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سورگا surgā ( کردی: surga ) یونلور yunlur ( پشتو ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

( adj ) خودمدار، وابسته به خود، متکی به نفس، خودخواه، خود محور.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جهت ( سمت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: سو ( دری ) آرک ārak ( پهلوی ) آلک ālak، ارن oron، آوخس āvaxs ( سغدی ) جهت ( برای. مانند جهت ت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

هوس: این واژه در سنسکریت اَوَس avas می باشدو دارای شش معنی است: 1ـ لطف، مرحمت، عنایت. 2ـ پشتیبانی، حمایت. 3ـ برآورد، ارزیابی، تخمین. 4ـ شادی، خوشی، ل ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زوال عقل: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ویگان ژیریف vigān - žirif ویگان ( پارتی و سغدی ) : زوال. زیریف ( پارتی و سغدی: žirift ) ؛ عقل.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

زوال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویگان vigān ( پارتی و سغدی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

شایعه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دنگو dangu ( کردی ) اِزراو ezrāv ( سغدی: żrāv ) سامراوین sāmrāvin ( سنسکریت: sāmrāvina )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

لهو و لَعِب lahvolaeb: همتای پارسی این ترکیب عربی، این است: خزتایی xaztāi ( سغدی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

الواط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ترمان tarmān ( پهلوی ) ، ترمنش tarmaneŝ ( پهلوی: tarmeniŝn ) ( فرهنگ واژه ه ای پهلوی، بهرام فره وشی ) . ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عفریت: این واژه در اوستایی اَئُفرَه aofra ( زشتی و نام یک جور بیماری ) می باشد و از آن جا به عربی راه یافته است. ( فرهنگ واژه های اوستایی، احسان به ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشهود: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آشکار، پدیدار، نمایان، هویدا ( دری ) ونچیک vencik، ویته vite ( سغدی ) پتاک petāk ( پهلوی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حقایق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آمنگان āmangān ( سغدی ) ستیان satyān ( سنسکریت: satya با پسوندپارسی جمع ان )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

میلادی: میلاد واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: آژایی ( سغدی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مسجل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویستاز vistāz ( مانوی: vistāh )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تسجیل: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اوتسا utsā ( سنسکریت: utsāha )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بشاش baŝŝāŝ: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: خوشرو، خنده رو، خوشخو، بهخو ( دری ) خنول xanul ( کردی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قرنیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تخم چشم ( دری ) رشینه reŝine ( کردی: reŝina )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موازنه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: برابری، همسنگی ( دری ) هاوندی hāvandi ( پهلوی: hāvandih )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پارول pārul ( پشتو ) امبند amband ( سغدی: anband ) پریل peril، رپسrapas ( سنسکریت )