پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٠٧٧)

بازدید
٢,٧٧٠
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

قحط: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وغن vaqn ( سغدی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

در لری می گویند شریغه shiriqa از ته دل جیغ زدن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

این واژه در سنسکریت semantikā ( همانند گل رز سپید هندی، بسیار درخشان ) بوده است؛ و این که در زبان های اروپایی برای معنی شناسی به کار رفته، بسیار گزین ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

دهن dahan : این واژه در سنسکریت dhan بوده و فعل است به معنی صدا دادن و چنین صرف می شود: dhanāmi صدا می دهم، dhanasi صدا می دهی، dhanati صدا می دهد. و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

تعمیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: گشتیش geŝtiŝ ( دری با پسونداسم مصدر ساز ایش که در پهلوی ایشن بوده است )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

رمق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: توان ( دری ) تویش teviŝ ( اوستایی: teviŝi )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

سهل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آسان، ساده ( دری ) زب zab ( خراسانی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

هلال: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اشوان eŝvān ( سغدی: ŝvānc )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

یکباره روی دهنده. then everything happened at once آنگاه همه چیز یک دفعه اتفاق افتاد It's all gonna happen at once and I really need you to dial in ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

تمایل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گرایش ( دری ) پاسیند pāsind ( مانوی: pasend )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

کسوت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: درلیک derlik ( دری )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

جدار: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: دیفال ( خراسانی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

انشاءالله: همتای پارسی این عبارت عربی، اینهاست: امیدوارم ( دری ) ایدون باد eydun bād ( پهلوی: eton، edon، edun )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ماشاء الله: همتای پارسی این عبارت عربی، اینهاست: بنازم ( دری ) آفرینا āfrinā ( اوستایی: āfrina ) سادواس sādvās ( سنسکریت: sādhvās )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

And let's stop lighting the thing at night و دیگه اون برج رو شب ها روشن نکنید nothing gives you the right to walk around school at night, especially ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

مرهم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هتوان hatvān ( کردی ) پماد pemād ( پارتی: pemādag ) ویمازن vimāzan ( اوستایی: vimāżangh )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

پماد: این واژه در پارتی پِمادَگ pemādag و به معنی خامه بوده است که آن هم از اوستایی پَئِمَن paeman ( شیر ) ساخته شده است.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

فلات: در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، الفلا ( بیابان بی آب و گیاه ) و فَلاه ( با ت گرد ) بخشی از آن بیابان را گویند. هضبه hazba به معنی رشته کوه، تپه و ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

هرم heram: این واژه در فرهنگ عربی - فارسی لاروس الهَرَم haram نوشته شده و به معنی کهنسال و نیز نام هر یک از اهرام ثلاثه مصر است. همچنین هَرِم harem ب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

عارف: کسی که به گمان خودش به شناختی از رازهای فراگیتی با درون مایه دینی دست یافته که خرد پشتوانه ی آن نیست و پندارهایی است که تنها به ذهن او رسیده اس ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

مباهات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آدرا ādrā ( اوستایی: ādra ) هنگینایو hangināyo ( اوستایی: hanghnanāo ) پینازین ( کردی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

خلقیات xolqyāt ( جمع خلق ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: خویان xuyān ( دری؛ خوی با پسوند ان )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

خلق و خو xolqoxu: خُلق ( ویژگی های روانی و رفتاری ) واژه ای عربی ( = اخلاق ) و خو همتای پارسی آن است؛ به کار بردن این دو کنار هم را در آرایه های ادبی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

اَعراب ( عرب ها ) ، تازیان. اِعراب ( نشانه حرکتی روی واج ها ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: شمنالیپ ŝemnālip ( اوستایی: ŝemna: نشانه؛ با س ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

غیر قابل تشخیص: همتای پارسی این سه واژه ی عربی، این است: ناسهن nāsahen ( مانوی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

the houseless, familyless old man staggered off a vagabond in crape و مرد پیر بی خانه و خانواده به صورت ولگرد سیاه پوش لنگ لنگان دور شد. when they t ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

کده: سنسکریت: keta؛ اوستایی: kata؛ سغدی: kate؛ پارتی و مانوی: kadag؛ پهلوی: kadag، katak.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

مبتدی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: تازه کار، نوپیشه nopiŝe، نوآموز ( دری ) اویداگ avidāg ( سنسکریت: avidagdha )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

مبرا mobarrā: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اویناس avinās ( پهلوی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

تمدن: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: کنسیاک kansyāk ( سغدی: کنثیاک kanşyāk )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

تمدن: آن چه نشانگر رها کردن زندگی بیابانی و روی آوردن به زندگی شهرنشینی برای پیشرفت در زمینه ی اخلاق، دانش و بینش است که خود را در دستاوردهای زندگی ا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مرفه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بهره مند، برخوردار، توانگر، دارامند، سرمایه دار، پُرمایه ( دری ) انیاز anyāz، هنگد hangad ( پهلوی ) اسو ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

نظریه: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دیدگاه didgāh، باور bāvar، یاسه yāse، بینش bineŝ، نگرش ( دری ) غزنه qazne ( سغدی: غذنه qażne )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ویراک: این نام در پهلوی virāk و به معنی آموزنده، یاد گیرنده، دانش آموز، دانشجو می باشد. ( فرهنگ واژه های پهلوی دکتر بهرام فره وشی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

سنسکریت: trimp ( سیر ـ اشباع شدن )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

عدم تمکین: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: اِوتکیش evatkiŝ ( اوستایی: اِوتکئِشه evatkaeŝa )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

تمکین: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وتکیش vatkiŝ ( اوستایی: vatkaeŝa )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

and he was hungry, but his irascible spirit was unimpaired گرسنه بود؛ ولی روحیه اش هنوز دستنخورده مانده بود. Hearing unimpaired, good شنوایی آسیبی ن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

شرور: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بدکار، بدکردار، بزهکار، تبهکار، دژوند dožvand، نابکار ( دری ) گونجر gunjar ( کردی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

چیمان: این نام در سغدی به معنی چشمان یا چشم هاست؛ چیم یعنی چشم با پسوند جمع آن. مانند: آمَرث: باهم؛ آمرثان: توامان، با هم. اَنواچ: مجلس؛ انواچان: م ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ویوان: این نام در سنسکریت vivāna ( بافندگی، چرخش، گردش، پیچ وتاب ) است؛ و ویوان به صورت نام، به معنی بافنده است؛ و به معنی گلسنگ نیز هست. ( فرهنگ س ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

so why should there be any unfitness in the fact پس چرا می بایست این موضوع به نظرش ناپسند برسد؟ a man of clumsier perceptions would not have felt, as ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کار: این واژه در پارسی باستان: kārya؛ اوستایی: kar، kair، kāra؛ سنسکریت: kārya، kāri؛ سغدی: کثار kaşār؛ پارتی و مانوی: kār؛ پهلوی: karm، kār.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

White showed that using neural networks with 500 days of IBM stock was unsuccessful in terms of short term forecasts وایت نشان داده است که استفاده از ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Cosette's face had even undergone a change, to a certain extent هم از این جهت چهره کوزت تا حدی تغییر یافته بود. Since then, she has undergone surger ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مهراوه: این نام در سغدی میهراوه mihrāve ( مهری، مهر ورزی ) بوده است؛ آوه پسوندی در زبان سغدی است که حاصل مصدر می سازد. مانند: اِچات: تندرست. اِچاتاوه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

بلوغ عقلی: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: پخشان ساماری paxŝāne - sāmāri. پَخشان ( مانوی ) بلوغ. سامار ( سغدی ) عقل با پسوند ی.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

احمق: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اسکل ōskol، ببو babu، پخمه paxme، چلمن colman، چرمنگ cormang، خرفت xereft، چلمن colman، خنگ xeng، دبنگ da ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

ناشکری: نا واج نایش پارسی است؛ شکر واژه ای عربی است که پسوند پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی اینهاست: ناسپاسی ( دری ) اسپاسی aspāsi ( پهل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

Even Flynn's most ardent supporters are now acknowledging a difficult truth حتی هواداران دو آتشه فلین به این حقیقت تلخ اعتراف کردند. He was forced t ...