پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٥٩٧)

بازدید
٦,٠٧٧
تاریخ
١٧ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

متناوب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: یکی پس از دیگری، داوشانه dāveŝāne ( دری ) پشت سر هم، پیاپی ( دری )

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

ذخایر ( جمع ذخیره ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: ستنجان setanjān ( دری ) اسفشان esfaŝān ( سغدی: ثفخش şfaxŝt با پسوند جمع آن ) اسفیژان es ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

محض خاطر: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ویسین visine ( گیلکی ) .

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
١

staring into the water به آب خیره می شدند. stare heavily at Peggotty, who was opposite و خیره به گاتی نگاه می کرد که در برابر او بود. she said slow ...

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

The spire is the highest shape of the cathedral مناره بلندترین شکل کلیسای جامع است The Form of the Good is the highest shape of all صفت خیر عالی ترین ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

احتراز: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرهیز، دوری ( دری ) پهریز pahriz ( پهلوی ) پریگا parigā ( سنسکریت )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

حذر hazar: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پرهیز، دوری ( دری ) اتی atey، تیَج tyaj، پریگا parigā ( سنسکریت )

پیشنهاد
٠

کفایت مذاکرات: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ارم روانبیژان arme - revānbižān ( پهلوی ـ کردی ) ارم: کفایت ( پهلوی )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

مانیتا: این نام در سنسکریت با همین گویش به معنی خودباوری، اعتماد به نفس می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - فرانسه، ژرارد اوئه Gerard Huet )

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
١

The other, a very stout, buxom woman with a purplish red, blotchy face, excessively smartly dressed with a brooch on her bosom as big as a saucer, wa ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

nstead, humans have close contact with alpacas در عوض، انسانها ارتباط نزدیکی با آلکاپاها دارند. It may also be spread through close contact with an ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
١

ارتعاشات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هارادان ( کردی ) وینوهگان vinuhagān ( پارتی: vinohagān ) .

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٢

ارتعاش: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: هاراد hārād ( کردی: harādyāy ) وینوهگ vinuhag ( پارتی: vinohag )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

متوسط: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: میانه ( دری ) نیمگ nimag ( پهلوی: nemag )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

ولع: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: رِژدی ( کردی )

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٢

نهایت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پایان، فرناد farnād ( دری ) آمیته āmita ( سنسکریت ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مغذی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نیرو بخش، نیرو زا ( دری ) آمانزا āmānzā ( سغدی با پسوند فاعلی زا )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

فانوس: این واژه در سنسکریت بهانوس bhānus ( درخشان، تابناک ) و مونث بهانو می باشد؛ و چون ف در زبان سنسکریت نیست، bh در دیگر زبان های آریایی، ف خوانده ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دلیل قاطع: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: رابر کاربر rābere - kārbor ( کردی، خراسانی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دلیل قاطع: Conclusive evidence — وقتی منظور مدرک یا دلیلی است که چیزی را قطعی ثابت می کند. There is no conclusive evidence to prove his guilt هیچ دل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

the elder ones retained some of their infantine notion بزرگترین شان هنوز باور کودکانه داشتند Amy Eshton, not hearing or not heeding this dictum, jo ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

تلویحا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: نبهومیه nabhumya ( مانوی با پسوند قید ساز اوستایی یه )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

تلویحی: ( صفت نسبی ) به صورت سربسته، به شکل کنایی یا اشاره ای. تلویح واژه ای عربی است که پسوند نسبت پارسی ی به آن افزوده شده است. همتای پارسی این اس ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

با کمال میل ( willingly، Gladly، With pleasure ) همتای پارسی این عبارت پارسی - عربی، اینهاست: با جان و دل، از ته دل ( دری ) کامتس kāmtas ( سنسکریت: ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

جوانب: جنبه های گوناگون چیزی ( فرهنگ بزرگ سخن ) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پیروگان pirugān ( مانوی: payrog با پسوند جمع آن )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

مهاجم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پدرفاک padrafāk، پدرفار padrafār ( پارتی و مانوی: padraf با پسوند فاعلی آک، آر ) .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٣

محصور: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پروست parvast، چاگین cāgin ( پهلوی ) آویستان āvistān ( پهلوی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

مجال: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: آوام ( پهلوی ) یتاک yatāk ( سغدی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

عقل سلیم: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: پرماژوک parmāžuk ( سغدی: parmāyžuk )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٢

اطناب: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ژوتن žutan ( پهلوی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

وریا varyā این نام در سنسکریت ناریک [پهلوی] ( مونث ) وریه varya می باشد به معنی برگزیده - انتخاب شدنی، مطلوب، دلپسند، کسی که باید انتخاب شود؛ و نیز ب ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

معتاد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: اگر ogor ( خراسانی ) ( فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، امیرشالچی ) هوکاره hukāra ( لری )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مکافات: این واژه ی عربی، امروزه به معنی پاداش به کار نمی رود؛ و به معنی کیفر و سختی است. همتای پارسی این است: پاتفراس pātafrās ( پهلوی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

obtrusive لاتین: obtrusus 1 - inclined to obtrud 2 - obtruding itself calling attention to itself in a displeasing way ناپسندانه جلب توجه کنندگی، جل ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

خطاکار: خطا واژه ای عربی و کار پارسی است؛ همتای پارسی اینهاست: ویناستار vināstār ( پهلوی ) گناهکار، بزهکار، تبهکار ( دری )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خاطی: همتای پارسی این واژه ی عربی، به ترتیب کمی بخش یا سیلاب، اینهاست: دبر dabr ( پهلوی ) دروند darvand ( پهلوی ) اپته �pte، ژکره žakre ( سغدی ) ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معضلات: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گرفتاری ها، بدبختی ها، تنگناها ( دری ) ویدنگان vidang ( مانوی با پسوند آن ) پسنگان pasang ( سغدی: پثن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

His eyes, seeing nothing, moved ceaselessly about the room چشمانش که چیزی را نمی دید، پیوسته گرد اتاق می چرخید. So Charles set to work again and cra ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رابعا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چهارم اینکه ( دری ) تسومیها tasumihā ( پهلوی )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ثالثا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ستیها setihā ( پهلوی: setā - ihā )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معضل: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: گرفتاری، بدبختی، تنگنا ( دری ) ویدنگ vidang ( مانوی ) پسنگ pasang ( سغدی: پثنگ )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رابعا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: چهارم اینکه ( دری ) تسومیها tasumihā ( پهلوی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ثالثا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ستیها setihā ( پهلوی: setā - ihā )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اولا avvalan: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نخست اینکه ( دری ) آدیها ādihā ( آدی سنسکریت با پسوند پهلوی یها )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ثانیا: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دیگر این که ( دری ) همدیسان hamdisān ( کردی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منصب: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: نشیم، جایگاه ( دری )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بسته شده The load was tied on بار بسته شد. folding her arms with her bonnet still tied on one of them دستها را روی سینه نهاده و هنوز کلاهش بر یک باز ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

توجیه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پاساو pāsāv ( کردی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخالفت: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پدیستو padistu ( مانوی )

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تاریخ انقضا: همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: سررسید، زمان پایان ( دری ) ژمنوی žamnuye مایام māyām ژمنو žamnu: تاریخ ( سغدی ) مایام ( سغدی ...