پیشنهاد‌های فانکو آدینات (٢,٥٩٧)

بازدید
٦,٠٦٨
تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نقض: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ویساند visānd ( پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

مرموز: این واژه ی عربی، اگر چه بر وزن مفعول است، در پارسی معنی مفعولی ندارد و صفت فاعلی است؛ یعنی کسی که پیچیده است و به آسانی نمی توان به رازهایش یا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

متکبر: کسی که احساسی فراتر از واقعیت در باره ی ارزش ویژگی های خویش دارد که باعث می شود خود را بالاتر یا برتر از دیگران بداند و انتظار دارد احترامی که ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جعاله: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: وَرَستاد ( دری )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نام علمی آن این است: Andropogon Schaenunthes

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بوی مست کننده، بوی زننده. As members came to the meeting, they did notice the overpowering smell زمانی که اعضا به جلسه آمدند، بوی مست کننده ای شنیدن ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عوارض ( مالیات ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: باژیم bāžim ( پارسی باستان )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

غفلت: حالتی که در آن کاری با توجه و علاقه ای کم تر از آنچه نیاز است، انجام داده می شود، یا به کسی یا چیزی آن گونه که سزاوار است، توجه نمی شود؛ کاری ک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شدیدا، به شدت ( قید ) ( Extremely ) ؛ همتای پارسی این دو ترکیب عربی، اینهاست: نیترام nitarām، پرمم paramam ( سنسکریت )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به شدت، شدیدا ( قید ) ( Extremely ) ؛ همتای پارسی این دو ترکیب عربی، اینهاست: نیترام nitarām، پرمم paramam ( سنسکریت )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

وقت کشی Wasting time We're wasting time داریم وقت کشی می کنیم. What's the use of wasting time over that miserable nonsense فایده وقت کشی برای این مز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

شمیران: این نام در پهلوی شمبران ŝambarān و به معنی سرچشمه یا جای آشامیدن بوده است؛ ( فرهنگ واژه های پهلوی، دکتر بهرام فره وشی، ص 528 ) زیرا شم در اوس ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سمیرم: این نام در سنسکریت از فعل sameyr ( به یکدیگر پیوستن، با هم یکی شدن ) و واژه ی اوم um که برای پذیرش چیزی با خرسندی به کار می رود ساخته شده است؛ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سمیرا: این نام در سنسکریت سَمیرَه sameyra و به معنی نسیم، باد ملایم می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز، چاپ 1964 ص 1165، ستون یکم )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رقت: احساس دلسوزی و همدردی نسبت به کسی یا چیزی که با پیدایش آن، ممکن است فرد به گریه بیفتد ( فرهنگ بزرگ سخن ) همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جهرم: این نام در پهلوی زَرهَم zarham ( درخشان مانند زر ) بوده است. ( فرهنگ واژه های پهلوی، بهرام فره وشی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موجودیت: عربی موجودیه ( حاصل مصدر ) موجود بودگی. ( فرهنگ بزرگ سخن با ویرایش ) همتای پارسی این است: پارندی pārendi ( اوستایی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جهت، در راستای، به منظور It's aimed at making the virus hit with maximum impact الگویی که در جهت دستیابی به بیماری، بیشترین اثر را داشته است. Thi ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مولف: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: پاتراک pātrāk ( پاترا از سنسکریت: pātra: تألیف پسوند پهلوی �آک� )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تالیف: همتای پارسی این واژه ی عربی ( از ریشه ی الف بر وزن تفعیل ) این است: پاترا pātrā ( سنسکریت: pātra )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر این پایه، بر این اساس، به همین خاطر، از این نظر On this ground they were both in their hearts equally averse to Mr. Bulstrode بر این اساس هر دو ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

فروهر: این واژه که امروزه foruhar خوانده می شود، در پهلوی فره وهر fravahr ( و نه fravahar ) ، پارسی باستان: fravarti؛ سغدی: fravati؛ اوستایی: fravaŝi ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کارَن، کارِن: این نام در سنسکریت کارَنَه kārana بوده و دارای پنج معنی است: 1 - انگیزه، هدف، برنامه، دلیل، علت. 2ـ نشانه، مارک، برند، علامت. 3ـ ابزار، ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کارین: این نام در سنسکریت با همین گویش امروزی، به سه معنی آمده است: 1ـ کننده، انجام دهنده، فاعل، عامل، آفریننده، تولید کننده، خالق؛ کوشا، کنشگر، فعال ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

توبه: افسوس خوردن از انجام دادن گناه و پشیمانی از آن با پذیرفتن پیامدها و پرداخت تاوان آن و با این نیت که دیگر تکرار نشود. ( https://www. cnrtl. fr ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی شائبه، بی آلایش. for an act of unostentatious kindness, there is nobody whom I would fix on more than on Mr. Knightley از لحاظ محبت بی شائبه، من ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - چی ( پسوند فاعلی ) این پسوند نخستین بار در زبان سنسکریت به کار رفته و در واژه ی انیچی aneyci راننده گاری، گاریچی آمده است. ( فرهنگ سنسکریت - انگل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لنج lenj ، lanj از انگلیسی launch قایق بزرگ موتوری. ( فرهنگ بزرگ سخن )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وزنه: 1 - جسمی آهنی یا سنگی برای سنجش که در ترازو به کار می رود. 2 - آهنی که برای ایجاد تعادل میان دو چیز به کار می رود. 3 - گوی آهنی و توپر در اند ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در سده ی نوزدهم و بیستم به معنی بیضی هم به کار می رفته است. ( نگاه کنید به فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ویلیامز چاپ 1875 و 1964 )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرغوب: این واژه ی عربی، امروزه در پارسی به معنی با کیفیت به کار می رود و همتای پارسی آن اینهاست: سادو ( سنسکریت: sādhu ) شانوخ ŝānux ( سغدی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

اتم atom: از آن جایی که زبان های اروپایی هم خانواده با زبان پارسی هستند و ریشه در سنسکریت دارند و گفته می شود زبان های هند و اروپایی و هند و ایرانی، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متمادی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پیاپی، دراز ( دری ) دراژنگ darāžang ( اوستایی: darājangh ) درگهیا dargahyā ( اوستایی: daregahyā )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عروض و قافیه: همتای پارسی این دو و اژه ی عربی، این است: ترگایت و سرواده targāyto - sarvāde ( دری ـ سنسکریت ـ دری ) تر: ترازو گایت: ( سنسکریت: gāytra ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم ظریف.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دقیقه: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: سوکشیما sukŝimā ( سنسکریت: sūkŝma )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

حجیم: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: دامب dāmab ( بلوچی ) گَهنو gahnu ( سنسکریت ) ویتان vitān ( سنسکریت: vitāna )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

جزئیات، ته توی کار یا چیزی. that there are many people now living who still recall the most minute details که هنوز برخی که زنده مانده اند همه جزئیات ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

موضوع: آن چه در باره ی آن گفتگو می شود؛ همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: جُستار ( دری ) ویفراس vifrās ( پارتی و سغدی ) آسریت ( سنسکریت: آصریت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

کلیت kolliyat: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: هماگیش hamāgiŝ ( پهلوی: hamāgiŝn )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

وزیر: این واژه در پهلوی ویچیر vicir بوده ( فرهنگ واژه های پهلوی، بهرام فره وشی ) که به عربی راه یافته است و در سنسکریت سَچیوه saciva ( فرهنگ سنسکریت ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ذبح، کشتار، قتل عام. Instead of wantonly slaughtering them, man will resume responsible stewardship over the earth, taking good care of them به جای ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سفلی: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پایین، پست ( دری ) چاپار، چاسا ( سغدی ) چازر cāzar ( سغدی: چاذر ) ازیر �zir ( پهلوی )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

آتیلا: این نام در سنسکریت: اتهیلا athillā ( به گردش درآورنده ی سخن، آن که سخن را بر سر زبان ها می اندازد ) می باشد. ( فرهنگ سنسکریت - انگلیسی مونیر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - قصر: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: کاخ، کوشک ( دری ) آیون āyvan، شاهیگان ŝāhigān ( پارتی، مانوی و پهلوی ) درباس darbās ( پهلوی ) تچر t ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

this is bupleurum falcatum polygonum multiflorum thunberg این از تیره ی چتریان است و این هم هفت بند چینی است.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

هومینا: هو در اوستایی پیشوندی است به معنی خوب، نیکو، عالی، بهترین، خوش؛ مانند هوپرنه hu - perena خوش پرواز، هوتاشت= hu - tāŝta خوش اندام، هوجسته hu - ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

ماتحت ( آنچه در زیر است ) : همتای پارسی این عبارت عربی که در فارسی به صورت نام به کار می رود، اینهاست: کون، هَتَک، نشیمنگاه ( دری ) کنگ keng، گرم ge ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

variant spelling of solar ( https://www. merriam - webster. com/dictionary/sollar )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لواط تفخیذی: همتای پارسی این است: دَرمالی ( لری ) .