ترجمه‌های فهیمه چاکرالحسینی (١٨٩)

بازدید
٣٣٣
تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I'm so anxious I'm just a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

آن قدر مضطربم که اعصابم به هم ریخته است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I was just a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

اعصابم به هم ریخته بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Last Thursday, I was a bundle of nerves, waiting for my date to arrive.
دیدگاه
٠

پنج شنبۀ گذشته که منتظر موعد قرارم بودم خیلی اعصابم به هم ریخته بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She has become a bundle of nerves at the slightest sound.
دیدگاه
٠

با کوچک ترین صدایی اعصابش به هم می ریزد.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She was a bundle of nerves before the audition.
دیدگاه
٠

قبل از امتحان خیلی مضطرب و نگران بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Harry was a bundle of nerves the whole time his wife was in the hospital.
دیدگاه
٠

هری تمام مدتی که همسرش در بیمارستان بود خیلی اعصابش به هم ریخته بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Rosie was very insecure and a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

رزی خیلی ناامن و عصبی بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Since she lost her job Rosie's been a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

چون رزی کارش را از دست داده است خیلی عصبی است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She was a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

اعصابش به هم ریخته بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The poor chap was a bundle of nerves at the interview.
دیدگاه
٠

مرد بیچاره موقع مصاحبه خیلی مضطرب بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
By the time of the interview, I was a bundle of nerves.
دیدگاه
٠

تا زمان مصاحبه خیلی مضطرب بودم.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
His death at the age of 28 was a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

مرگش در 28 سالگی خیلی غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The news came a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

این خبر غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
This invention will be a bolt from the blue all over the world.
دیدگاه
٠

این اختراع در سرتاسر دنیا غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The news of his death was a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

خبر فوتش خیلی غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The Mishcon job came like a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

کار میشکان خیلی غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The news of his marriage was a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

خبر ازدواجش غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Was this money a bolt from the blue or did you know you were going to get it?
دیدگاه
٠

آیا این پول غیرمنتظره بود یا می دانستی که قرار است آن را دریافت کنی؟

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
It is a bolt from the blue to me.
دیدگاه
٠

برایم غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Her dismissal came as a bolt from the blue.
دیدگاه
٠

اخراجش غیرمنتظره بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
It's a bit thick to expect me to work until midnight!
دیدگاه
٠

انتظار این که تا دیروقت کار کنم غیرمنطقی است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
He's a nice guy, but he's a bit thick.
دیدگاه
٠

آدم خوبی است اما غیرمنطقی است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
Roger was then a bag of bones, and in rags.
دیدگاه
٠

راجر بعداً پوست و استخوان بود و در لباس های مندرس.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
She is a bag of bones.
دیدگاه
٠

او پوست و استخوان است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The cat hadn't been fed for weeks and was just a bag of bones.
دیدگاه
٠

این گربه هفته ها بود که غذا نخورده بود و دوپاره استخوان شده بود.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
I'd advise you not to associate with him, he's a bad lot.
دیدگاه
٠

توصیه می کنم زیاد با او معاشرت نکنید. آدم شروری است.

تاریخ
٩ ماه پیش
متن
The long-term future of the space programme hangs in the balance.
دیدگاه
٠

آیندۀ درازمدت این برنامۀ فضایی در هاله ای از ابهام است.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He was aware of every nuance in her voice.
دیدگاه
٠

به تمام ظرائف صدای او واقف بود.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Don't talk like that to your mother, or to anyone else for that matter.
دیدگاه
٠

با مادرت این طور صحبت نکن، ایضاً با هیچ کس دیگری!

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
And I said well I said for that matter we should really uh think about getting generators.
دیدگاه
٠

من هم گفتم که باید به فکر تهیۀ ژنراتور باشیم.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Or, for that matter, between one grammatical idea and another.
دیدگاه
٠

یا همچنین میان ایده ای دستورزبانی و ایده ای دیگر.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Or raven-black hair, for that matter.
دیدگاه
٠

یا ایضاً موهای مشکی پرکلاغی.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He never suspected anything, nor did we for that matter.
دیدگاه
٠

او هرگز به چیزی مشکوک نبود، ما هم همین طور.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
For that matter, he'd seen that loft being put together, knew it almost as well as that self-opinionated young architect had.
دیدگاه
٠

او هم دیده بود که اتاق شیروانی چطور مرتب شد و به خوبی آن معمار جوان خودرأی این را می دانست.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
All writers, and for that matter, all texts, have their individual qualities.
دیدگاه
٠

همۀ نویسنده ها و همچنین همۀ متن ها ویژگی های خاص خود را دارند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Nor, for that matter, is life and death.
دیدگاه
٠

مرگ و زندگی هم نیست.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
For that matter, so could Rob, but then again, time is on his side.
دیدگاه
٠

ایضاً راب هم می تواند، از طرف دیگر زمان هم به نفع اوست.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
Governors have rebelled, and, for that matter, Emperors have been deposed, or assassinated before this.
دیدگاه
٠

فرمانداران شورش کرده اند و فرمانروایان نیز یا از حکومت خلع شده اند یا از قبل کشته شده اند.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
I don't know, and for that matter, I don't care.
دیدگاه
٠

نمی دانم و اهمیتی هم نمی دهم.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He wasn't there on Monday. Nor on Tuesday, for that matter.
دیدگاه
٠

او دوشنبه آن جا نبود. سه شنبه هم همین طور.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
He doesn't trust his partner. For that matter I can't blame him.
دیدگاه
٠

او به شریکش اعتماد ندارد. من هم سرزنشش نمی کنم.

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
a pregnant remark
دیدگاه
٠

اظهار نظری معنی دار

تاریخ
١١ ماه پیش
متن
pregnant with meaning
دیدگاه
٠

پر از معنا

تاریخ
١ سال پیش
متن
Market has improved over the previous closing put about half.
دیدگاه
٠

بازار نسبت به اختیار فروش پایانی قبلی در حدود نصف بهبود یافته است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
First, i will put about a tablespoon of water in the soda can, and a little cold water in the saucepan.
دیدگاه
٠

ابتدا حدود یک قاشق غذاخوری آب به بطری سودا و کمی آب سرد به ماهیتابه اضافه خواهم کرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
They have thrown down the gauntlet to the PM by demanding a referendum.
دیدگاه
٠

آن ها با درخواست همه پرسی نخست وزیر را به چالش کشیدند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was quick to take up the gauntlet thrown down by the opposition.
دیدگاه
٠

او سریع به مبارزه طلبی مخالفان لبیک گفت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Failure did not puncture my confidence.
دیدگاه
٠

شکست اعتماد به نفس من رو مخدوش نکرد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She didn't get a strike, but she achieved a spare with her second ball.
دیدگاه
٠

[در بازی بولینگ] استرایک ( انداختن تمام پین ها در پرتاب اول ) نکرد اما توانست در توپ دوم اسپار ( انداختن تمام توپ ها در پرتاب دوم ) کند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You had a close shave, but you knew when you accepted this job that there would be risks.
دیدگاه
٠

خطر از بیخ گوشت گذشت، اما وقتی این کار را قبول کردی می دانستی که خطراتی دارد.