پیشنهادهای farhad (٣٧٧)
روز بانوان در باستان و حتی امروزه
بلفور شکل نا درست فی الفور است
فرودگ جشن فروردینگان
رمانی به نام مانی ماحوزایی
برخلاف برعکس، بی شباهت
رمانی به نام زااوتار
White Dwarf
بانکدار یهودی اسپانیایی - پرتغالی که در زمان انقلاب آمریکا از لهستان به نیویورک مهاجرت کرد.
سناتور سابق عضو حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا
فرمانده نظامی و خلبان ایرانی
اکسیدان فیلمی به کارگردانی و نویسندگی حامد محمدی و تهیه کنندگی منوچهر محمدی محصول سال ۱۳۹۵ است.
سیاستمدار افغانستانی
بازیگر سینما اهل آلمان
بازیگر سینما، و هنرپیشه اهل ایالات متحده آمریکا
پهلوان ابراهیم حلاج تفتی یزدی
مسافرخانه، یک نوع مهمان پذیر در قدیم
سیاستمدار اهل ارمنستان
کباب با پلو
رمزنشان
پردازنده و ناصدی چیدمان
دستیار و معاون داده پرداز
کمک انباردار
کسی که در جابه جایی بار پردازش و مدیریت دارد
مَغَل درگویش یزدی همان مَنقَل است
زِوُزا در گویش یزدی یعنی زایمان کردن ( ز ) با حرکت کسره و ( زا ) که از زاییدن می اید
بُوز گَلِ مُولِت اُلِنکونَه در گویش یزدی ( بوز =زنبور ) یعنی زنبور به ( گَل=چسبیده ) ( مُول=گردن ) گردنت چسبیده و ( اولنگون=آویزون ) آویزونه
تارا در زبان فارسی به معنی ستاره و کوکب میباشد . واسم بسیار زیبایی است
کاربر محترم محیا جُمُلی گویش قدیمی ومحلی یک استان است . صرفا جهت اطلاع کاربران ارسال شده است نه برای ترویج واژه
گریمور =چهره پرداز . شخصی که روی چهره بازیگر برای اجرای نقش فیلم در سینما و یا اجرای نقش در تاتر شخصیت سازی میکند . به طوریکه بازیگر از دید تماشاگر ...
چهره پرداز یا گریمور یا مسئول گریم فردی است که آرایش چهره بازیگران برای حضور در نمایش های تلویزیونی، سینمایی یا تئاتری را بر عهده دارد. چهره پرداز ...
گریم در ردیف هنرهای نمایشی ظریف محسوب می شود. این هنر بر پایه ی نقاشی و مجسمه سازیو خطاطی ، بنا شده است. بوم گریمور، چهره ی فرد بازیگر است. یعنی سطحی ...
بوغ در گویش یزدی همان بوق است
اُوچَلَقون در گویش یزدی یعنی آب چکان . ظرف یا شئی که آب از آن میچکد
چَش پارَه در گویش یزدی = چشم دریده کنایه از شخص بی حیا
کُرسِت در گویش یزدی یعنی همان سوتین . . سینه بند زنانه
وَرشوریدَه در گویش یزدی یعنی سر مَست . شخصی که بیش از حد شادمان است
در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد تنقیه گفته میشود
در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد اِمالَه گفته میشود
در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد تنقیه هم گفته میشود
پِرهَن درگویش یزدی همان پیراهن است .
تُفِ سَرِ بالا در گویش یزدی یعنی کاری یا عملی که انعکاس منفی آن به خود آدم بر میگرده . مثلا شخصی فرزندش کار خطایی کرده واون شخص نمیتونه گلایه فرزندش ...
خاروعار در گویش یزدی یعنی زشت وبدترکیب = بیقواره
دُشوِل در گویش یزدی یعنی غده های موجود در گوشت که غیر ماکول ( خوردنی نیست ) و خوراک سگ وگربه است
دونَه دَر رِخ اصطلاحی در گویش یزدی یعنی بیرون ریختن دانه های پوستی / جلدی مثلا اگر یک یزدی شنیدید که میگوید فلانی تَنِش دونَه دَر رِخته یعنی فلانی بد ...
واژه زیرجامه معادل اصطلاح یزدی آن زیجیمه میباشد
زیجیمَه در گویش یزدی یعنی زیرجامه = زیرشلواری
نشیمن گاه اصطلاح یزدی آن شَغَس میباشد
شَغَس در گویش یزدی یعنی نشیمن گاه
نِشِسگاه در گویش یزدی همان نشیمن گاه است =مقعد
نَمِسود اصطلاحی است در گویش یزدی یعنی نمی سایید