تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

مَغَل درگویش یزدی همان مَنقَل است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

زِوُزا در گویش یزدی یعنی زایمان کردن ( ز ) با حرکت کسره و ( زا ) که از زاییدن می اید

پیشنهاد
٥

بُوز گَلِ مُولِت اُلِنکونَه در گویش یزدی ( بوز =زنبور ) یعنی زنبور به ( گَل=چسبیده ) ( مُول=گردن ) گردنت چسبیده و ( اولنگون=آویزون ) آویزونه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

تارا در زبان فارسی به معنی ستاره و کوکب میباشد . واسم بسیار زیبایی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کاربر محترم محیا جُمُلی گویش قدیمی ومحلی یک استان است . صرفا جهت اطلاع کاربران ارسال شده است نه برای ترویج واژه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

گریمور =چهره پرداز . شخصی که روی چهره بازیگر برای اجرای نقش فیلم در سینما و یا اجرای نقش در تاتر شخصیت سازی میکند . به طوریکه بازیگر از دید تماشاگر ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

چهره پرداز یا گریمور یا مسئول گریم فردی است که آرایش چهره بازیگران برای حضور در نمایش های تلویزیونی، سینمایی یا تئاتری را بر عهده دارد. چهره پرداز ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

گریم در ردیف هنرهای نمایشی ظریف محسوب می شود. این هنر بر پایه ی نقاشی و مجسمه سازیو خطاطی ، بنا شده است. بوم گریمور، چهره ی فرد بازیگر است. یعنی سطحی ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢

بوغ در گویش یزدی همان بوق است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اُوچَلَقون در گویش یزدی یعنی آب چکان . ظرف یا شئی که آب از آن میچکد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

چَش پارَه در گویش یزدی = چشم دریده کنایه از شخص بی حیا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کُرسِت در گویش یزدی یعنی همان سوتین . . سینه بند زنانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

وَرشوریدَه در گویش یزدی یعنی سر مَست . شخصی که بیش از حد شادمان است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد تنقیه گفته میشود

پیشنهاد
٤

در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد اِمالَه گفته میشود

پیشنهاد
٤

در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد تنقیه هم گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

پِرهَن درگویش یزدی همان پیراهن است .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

تُفِ سَرِ بالا در گویش یزدی یعنی کاری یا عملی که انعکاس منفی آن به خود آدم بر میگرده . مثلا شخصی فرزندش کار خطایی کرده واون شخص نمیتونه گلایه فرزندش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

خاروعار در گویش یزدی یعنی زشت وبدترکیب = بیقواره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دُشوِل در گویش یزدی یعنی غده های موجود در گوشت که غیر ماکول ( خوردنی نیست ) و خوراک سگ وگربه است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

دونَه دَر رِخ اصطلاحی در گویش یزدی یعنی بیرون ریختن دانه های پوستی / جلدی مثلا اگر یک یزدی شنیدید که میگوید فلانی تَنِش دونَه دَر رِخته یعنی فلانی بد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

واژه زیرجامه معادل اصطلاح یزدی آن زیجیمه میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیجیمَه در گویش یزدی یعنی زیرجامه = زیرشلواری

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

نشیمن گاه اصطلاح یزدی آن شَغَس میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

شَغَس در گویش یزدی یعنی نشیمن گاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

نِشِسگاه در گویش یزدی همان نشیمن گاه است =مقعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نَمِسود اصطلاحی است در گویش یزدی یعنی نمی سایید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

ثُبات در اصطلاح یزدی کسالتی است که پس از خوردن غذاهایی که به سردی معروفند، پیدا می شود / دردی که ناشی از خوردن سردی است. مثلا: یتا چایی نبات سف بخور ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

زِپِرتی واژه ایست که در گویش یزد بسیار مرسوم است زپرتی واژه ای است که یزدی ها فراوان بکار میبرند. این واژه روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاد ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خارِآدُر در گویش یزدی نوعی گیاه خاردار، گیاه خارشتر است

پیشنهاد
٥

جانَمازاُوکَشیدَن در گویش یزدی کنایه از تظاهر به پاکدامنی، عفّت و درستکاری/کنایه از ریاکاری، به دروغ خود را پرهیزکار و مؤمن نشان دادن، تظاهر به پاکی.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

خاطیری یک اصطلاح یزدی است و به معنای به خاطر اینکه، به این دلیل که

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

سَرُک کَشیدن درگویش یزدی یعنی دزدکی به جایی نگاه کردن . پنهانی از بالای دیوار یا از لای در نگریستن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

آسَّه پِتُک در گویش یزدی یعنی پنهانی . یواشکی آیا می دونید " آسَّه پِتُک " یعنی چه؟ وقتی یک نفر کاری را بی سرو صدا و یواشکی انجام بدهد می گویند فلان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

نامیزون در گویش یزدی یعنی بهم ریخته . نامرتب . ناجور . نامناسب در گویش یزدی وقتی یک نفر حالت به هم ریخته، نامرتب و ناجور داشته باشد به او می گویند"ن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

اَلَه وَله در گویش یزدی یعنی شگفت آور ، متعجب ، همان گردشدن چشم است اگر در حال گفتگو با یک یزدی شنیدید او گفت: چشام داره اله وله مره . . . ! اصلا تع ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

بَسکی یک اصطلاح در گویش یزدی است بَسْکی یا [b�ski] در لهجه یزد به معنی بس که، آن قدر که، تا آن حد که می دهد. مثلا: اکبرآقا تا حالا جریمه نشدن، بَس ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

تُورُسیده یه اصطلاح یزدی است =ازهم گسیخته =ازبین رفته اگر یک یزدی زمانی از کلمه " تورسیده" استفاده کرد، تعجب نکنید! این کلمه معنی از هم گسیخته و از ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیزی درگویش یزدی = پِن =مقعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

پِن در گویش یزدی یعنی مقعد= پیزی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥

پِن گُشاد در گویش یزدی یعنی ادم تنبل و تن پرور ( پِن = مقعد درگویش یزدی )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پُرسَه با ضمه ( پ ) در گویش یزدی به مراسم ختم درگذشتگان گفته میشود . واین گویش همچنان مرسوم است

پیشنهاد
٧

شتر دیدی ندید ( مراجعه شود به تاریخچه داستان ) اگر کسی از رازی باخبر شود و افشای آن ممکن است که به خود او هم آسیب بزند ضرب المثل شتر دیدی ندید را بر ...

پیشنهاد
٨٢

معانی مَثَل موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست ۱ - برای حل کردن یک مشکل کوچک، مشکل بزرگتر ایجاد کردن. ۲ - این مثل در مورد کسانی به کار می رود ...

پیشنهاد
٥٨

هرکه بامش بیش، برفش بیشتر این ضرب المثل را معمولا در مورد افرادی به کار می برند که به لحاظ مکنت، جایگاه و مقام مادی و معنوی در مکان رفیعی باشند. آن ه ...

پیشنهاد
٤

فکر نان کن که خربزه آب است داستان ضرب المثل فکر نان کن که خربزه آب است: در روزگاران قدیم دو دوست بودند که کارشان خشتمالی بود . از صبح تا شب برای دی ...

پیشنهاد
٢٠

معنی ضرب المثل هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم می شینه: هرکس به کار خطرناک و اشتباه دست میزند باید ضرر و خسارت و ناراحتی اش را هم تحمل کند.

پیشنهاد
٤

لقمه بزرگتر از دهانش برداشته کنایه از فردی دارد که کاری را پذیرفته که از عهده اش بر نمی آید وخودش را دچار درد سر میکند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گُندَه گوزی در گویش یزدی . . کنایه از فردی دارد که با بی پولی و دست خالی بلند پروازی کرده وبخواهد کار بزرگی انجام دهد /آدم تهیدستی که خواهش ها و انتظ ...

پیشنهاد
٥

شکم گرسنه وگوز فندقی. . کنایه از فردی دارد که با بی پولی و دست خالی بلند پروازی کرده وبخواهد کار بزرگی انجام دهد /آدم تهیدستی که خواهش ها و انتظارات ...