پیشنهاد
١٢٨

داستان ضرب المثل شب دراز است و قلندر بیدار درویش ( قلندر ) بینوایی که کارش کوچه گردی و بیابان نوردی بود در ضمن سیاحت به شهر بلخ رسید. چون آن جا را شه ...

پیشنهاد
٨٢

معانی مَثَل موش تو سوراخ نمیرفت، جارو به دمش می بست ۱ - برای حل کردن یک مشکل کوچک، مشکل بزرگتر ایجاد کردن. ۲ - این مثل در مورد کسانی به کار می رود ...

پیشنهاد
٥٨

هرکه بامش بیش، برفش بیشتر این ضرب المثل را معمولا در مورد افرادی به کار می برند که به لحاظ مکنت، جایگاه و مقام مادی و معنوی در مکان رفیعی باشند. آن ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

تُفِ سَرِ بالا در گویش یزدی یعنی کاری یا عملی که انعکاس منفی آن به خود آدم بر میگرده . مثلا شخصی فرزندش کار خطایی کرده واون شخص نمیتونه گلایه فرزندش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٥

تارا در زبان فارسی به معنی ستاره و کوکب میباشد . واسم بسیار زیبایی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣١

آب زیر کاه کنایه از کسی که با زیرکی کارهای خودرا پنهانی پیش میبرد - کسی که به ظاهر ساده اما درباطن موذی است.

پیشنهاد
٢٩

ضرب المثل فارسی گهی پشت به زین و گهی زین به پشت مصراع بالا حاکی از اینست که گاهی آدمی را به کمال مطلوب می رساند و هر چه خواست و آرزوهایش باشد بر می ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

پیامَک با ( ک ) تصغیر یعنی پیام کوتاه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

پَچُول در گویش یزدی یعنی کثیف

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

مَمَد درگویش یزدی یعنی مُحّمَد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

خَشُوک در گویش یزدی یعنی ( خش=خوب ) دلنشین و تو دلبرو چِقَه خَشُوکی یعنی چقدر تو خوبی ، چقدر تو دلبرویی ، چقدر دلنشینی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

قلندر به چه معناست؟ بی قید، درویش، صوفی. قلندر به معنای انسان بزرگ و پاک و رها می باشد.

پیشنهاد
١٩

معنی ضرب المثل نشاشیدی شب درازه !! هنوز برای اینکه اتفاق بدی بیفتد وقت هست؛ هنوز اول کار است، تصور نکن که همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

زِپِرتی واژه ایست که در گویش یزد بسیار مرسوم است زپرتی واژه ای است که یزدی ها فراوان بکار میبرند. این واژه روسی Zeperti به معنی زندانی است و استفاد ...

پیشنهاد
٢٠

معنی ضرب المثل هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم می شینه: هرکس به کار خطرناک و اشتباه دست میزند باید ضرر و خسارت و ناراحتی اش را هم تحمل کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خِنگ درزبان یزدی یعنی یک دنده _ کُودَن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

علی سیریزی نویسنده کتاب هدایت و کتاب مانی ماحوزایی و کتاب خوابهای سعید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٩

اِمالَه در گویش یزدی یعنی تنقیه =تزریق دارو از راه مقعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

کَمچَلی در گویش یزدی یعنی ملاقه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

در گویش یزدی به معنای خواهر و آبجی هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

سِجِل= شناسنامه =دفترچه ای که در آن نام، نشان، تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، و فوت ثبت می شود درگویش محلی یزدی بعضاً ( سِجِلد ) گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

بَساط در گویش یزدی کنایه ا ز آلت تناسلی است

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

کُرسی در گویش یزدی به چهار پایه ای گفته میشد که شبیه میز ولی باپایه های نسبتا کوتاه که در زمستان زیر آن منقل آتش گذاشته میشد وروی آن لحافی قرار میگرف ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیَر در گویش یزدی به پدر گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تُرُش بالا در گویش یزدی به معنی آبکَش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تَماتَه در گویش یزدی یعنی گوجه فرنگی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سَفیل در گویش یزدی یعنی مُعطَّل سَفیلِت نمُوکُنم یعنی معطلت نمیکنم .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ساپورت نوعی شلوار تنگ کشی زنانه است که در گویش یزدی پاکَش گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مَقّات در گوش یزدی همان مَقعَد میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پَخمَه در گویش یزدی به شخص تنبل و بی تحرک گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تو بَحرِش رَفتم در گویش یزدی به معنی به دقت در او نگریستم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

کُرسِت در گویش یزدی یعنی همان سوتین . . سینه بند زنانه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سماق مکیدن یعنی بیهوده انتظار کشیده - در حسرت چیزی بودن - کار بی حاصل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

پِلتَه در گویش یزدی یعنی فیتیله چراغ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در لهجه یزدی به معنی کج ومعوج یا کج وکوله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

پیزی درگویش یزدی = پِن =مقعد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

یعنی رفیق مرد زن شوهر دار

پیشنهاد
١٠

شوهر کردم وسمه کنم، نه وصله کنم به زنان تنبل و بی عار، و تن پرور ی که آرایش کردن و به خود پرداختن را بر امورخانه داری برتری میدهند گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

نَک در گویش یزدی به معنای دهان میباشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

بُونَه در گویش یزدی یعنی بهانه

پیشنهاد
٨

ضرب المثل شتر سواری دولا دولا نمی شود یعنی استفاده از وسیله نامناسب جهت پوشاندن عیب و پنهان داشتن گناه و تقصیر .

پیشنهاد
١١

کیا بیا داشتن در گویش یزدی یعنی اینکه شخص ثروتمندی که برای خودش کسی هست ورفت وآمد زیاد دارد واینکه بین عوام و خواص شهره هست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

شهر یزد به دلیل معماری تاریخی ارزشمند و بافت سنتی دست نخورده اش در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۹۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید این شهر تاریخی به عنوان ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گُندَه گوزی در گویش یزدی . . کنایه از فردی دارد که با بی پولی و دست خالی بلند پروازی کرده وبخواهد کار بزرگی انجام دهد /آدم تهیدستی که خواهش ها و انتظ ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جُمُلی در گویش یزدی یعنی دوقلو

پیشنهاد
١٢

ضرب المثل پا روی دُمِ کَسی گذاشتن یعنی : کار به کار کسی داشتن و با دخالت و ایجاد مزاحمت او را اذیت کردن . مزاحمت بیجا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

تَخ بیشورَن در گویش یزدی یعنی روی تخت، مُرده شور تورا بشوید

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

در گویش یزدی به تزریق دارو از راه مقعد تنقیه گفته میشود

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جار درگویش یزدی به لوستر = جلچراغ گفته میشود

پیشنهاد
١٠

کار بیهوده کردن شایسته نیست. چه لازم که برای خود بیهوده ایجاد زحمت کنند. سری که درد نمی کند دستمال نباید بست این ضرب المثل یعنی کسی که گناهی نکر ...