پیشنهادهای farhad.s (٥٢٠)
گردنبند =آویز گردن = سینه ریز در گویش یزدی گلوبند گفته میشود
سینه ریز همان گردنبند است که در گویش یزدی گلو بند گفته میشود
ساپورت نوعی شلوار تنگ کشی زنانه است که در گویش یزدی پاکَش گفته میشود
خمره سفالی = تاپو درگویش یزدی دوره گفته میشود . با تلفظ حرف ( او )
تند وسریع = پرشتاب = باعجله = تند رفتن درگویش یزدی شوت گاز گفته میشود
جگر گوسفند همان کبد گوسفنداست که در گویش یزدی به آن سیَه گفته میشود
پشتِ سر : گویش یزدی آن پسِ کَلّه میباشد
معطل =الاف=منتظر ماندن ، گویش یزدی آن سَفیل میباشد
چُت چُت در گویش یزدی یعنی درِ گوشی صحبت کردن . نجوا کردن
شهر یزد به دلیل معماری تاریخی ارزشمند و بافت سنتی دست نخورده اش در ۱۸ تیرماه سال ۱۳۹۶ در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسید این شهر تاریخی به عنوان ...
سیَه در گویش یزدی یعنی جگر گوسفند
سَفیل در گویش یزدی یعنی مُعطَّل سَفیلِت نمُوکُنم یعنی معطلت نمیکنم .
پَسِ کَلَه در گویش یزدی یعنی پشت سر
شوت گاز در گویش یزدی یعنی تندو سریع ، با شتاب
دوره با تلفظ ( او ) در گویش یزدی یعنی خُمره ی سفالی
آبرو کِردَن درگویش یزدی آبرود کرَدن ، مرغ و پرندگان ویا کله گوسفند را در آب جوش قرار دادن برای پَر کردن و پاکسازی پوست آنها
آتیشی ( آتشی ) شدن در گویش یزدی به معنای برافروختن ، عصبانی شدن ، برآشفتن
سِجِل= شناسنامه =دفترچه ای که در آن نام، نشان، تاریخ تولد، ازدواج، طلاق، و فوت ثبت می شود درگویش محلی یزدی بعضاً ( سِجِلد ) گفته میشود
آلِسکا ( آلاسکا ) نوعی بستنی یخی است . ( شربتی با طمع میوه که بصورت یخ زده مصرف میشود . ( ( آلاسکا ( به انگلیسی: Alaska ) بزرگ ترین ایالت کشور ایا ...
پیامَک با ( ک ) تصغیر یعنی پیام کوتاه
چِلُو به برنج آبکِش شده چلو گفته میشود
گاهنامه = گاهشمار= تقویم =روزشمار
مَمَل در گوش عامیانه وخودمانی یزد به اسم محَمّد ، مَمَل گفته میشود
پاکَش در گویش یزدی یعنی شلوار ساپورت ، شلوار تنگ کِشی
گَلوبند : گردنبند ، آویز گردن ، سینه ریز
خَشُوک در گویش یزدی یعنی ( خش=خوب ) دلنشین و تو دلبرو چِقَه خَشُوکی یعنی چقدر تو خوبی ، چقدر تو دلبرویی ، چقدر دلنشینی
آراگیرا : درگویش یزدی یعنی آرایش کردن ، به وضع ظاهری خود رسیدن ، سرخاب سفیداب کردن
غسّالخانه مُرده شور خانه ، مُرده شوی خانه ، محل شستشوی مُرده
غسّاله اینکه می گویید غساله آن را خارج کنید یعنی چه؟ مرجع تقلید: آیت الله مکارم شیرازی ( مدظله ) جواب زمانی که چیزی مثل لباس را شستشو می دهند و پس ...
غسّال =شوینده ، جامه شوی ، مرده شوی
بیسکوت درگویش محلی یزد همان بیسکویت است
آلوبالو درگویش یزد همان آلبالو است
به گویش یزدی همان گَلو =حلق میباشد
کُرسی در گویش یزدی به چهار پایه ای گفته میشد که شبیه میز ولی باپایه های نسبتا کوتاه که در زمستان زیر آن منقل آتش گذاشته میشد وروی آن لحافی قرار میگرف ...
خُوروسُک در گویش یزدی به سوسک حمام گفته میشود
کیلی در گویش محلی یزدی همان کلید است
تاس در گویش یزدی کاسه بزرگ مسی میباشد
خِش مال در گویش یزدی همان خِشت مال است . فردی که کارش خِشت زَنی است
کُوش در گویش یزدی همان کَفش است
سِفیدُو درگویش یزدی همان سفیدآب ( =روشور ) است . ماده ای گلوله شکل که در حمام جهت شستشوی چرک بدن بوسیله کیسه حمام استفاده میشود
چارقَد در گویش یزدی به پارچه ای سه گوش مانتد گفته میشود که جهت پوشش سر زنان استفاده میشد
میچَماغ در گویش یزدی همان میر چقماق ( امیرچقماق ) میباشد . ( ( میدان امیرچقماق نام میدانی در شهر یزد است. مجموعه امیرچقماق یزد شامل بازار، تکیه، مس ...
هُوئَن در گویش یزدی همان هاوَ ن میباشد
کولوتَه در گویش یزدی یعنی مقنعه ( مغنعه ) پارچه ای دوخته شده جهت پوشش موی سر خانمها
گَزکِردَن در گویش یزدی یعنی اندازه گرفتن
نیم گَز در گویش یزدی برابر با پنجاه سانتی متر است میله ای فلزی به اندازه پنجاه سانتی متر که جهت متر کردن واندازه گیری پارچه از آن استفاده میگردد
اُزیپو در گویش یزدی یعنی آبِ بی رمق ( آبگوشت بی مزه و بی رمق )
اُو تَراش در گویش یزدی نوعی قاشق هندوانه خوری که با آن هندوانه را میتراشند برای گرفتن آب آن. ( قاشقی شبیه کفگیر با دسته کوچک وکفی پهن با لبه های کنگر ...
انگورِکُمُری یا کُمُلی در گویش یزدی یعنی انگورِ ریش بابا
اُو زیرِ پوسِش افتیده ( آب زیر پوستش افتاده ) درگویش یزدی کنایه از کسی هست که سرحال وقبراق شده . کسی که چاق وسرخوش شده باشد