تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اُو نباتی در گویش یزدی یعنی آب نباتی ( آب نبات چوبی )

پیشنهاد
٦

سنگ روی بافه ( =دسته کل وگیاه ؛ بافه گندم ) هِشتَن ( =گذاشتن ) در گویش یزدی یعنی نشان کردن دختر جهت نامزدی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

گَنجَه در گویش یزدی به کمد دیواری کوچک گفته میشود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیشُو در گویش یزدی یعنی دیشب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِمشّو در گویش یزدی یعنی امشب

پیشنهاد
٥

در گویش یزدی امر{کسی} سر رفتن: 1. به سرانجام رسیدن کار کسی، عاقبت داشتن کار کسی؛ 2. �امر کسی سر رفتن/ - نرفتن�، کنایه از روبراه بودن یا روبراه نبودن ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِمپّسا = اِمبار در گویش یزدی یعنی این دفعه ، این بار

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اِمالَه در گویش یزدی یعنی تنقیه =تزریق دارو از راه مقعد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

پَمپ در گویش یزدی یعنی تلمبه باد گردن تایر ماشین و دوچرخه و توپ فوتبال

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

پَمبَه در گویش یزدی همان پنبه است

پیشنهاد
٥

الهی پمبه زیر و بالات بکنن: درگویش یزدی بیشتر نفرین است یعنی الهی بمیری و در سوراخهای زیر و بالای تو پنبه بگذارند که اینقدر ادرار و مدفوع نکنی.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اُللُو دار در گویش یزدی یعنی قِرو فِر ، اَجَق وَجق

پیشنهاد
١١

کیا بیا داشتن در گویش یزدی یعنی اینکه شخص ثروتمندی که برای خودش کسی هست ورفت وآمد زیاد دارد واینکه بین عوام و خواص شهره هست

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم دَر کِردَن در زبان یزدی یعنی مشهور شدن . معرف شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اَسِش در گویش یزدی یعنی اصلا = ابدا

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اُسسُخون در گویش یزدی همان اُستخوان است

پیشنهاد
٦

از لَجِ گازُر تَمبون نجس کردن درگویش یزدی یعنی کنایه ازاینکه برای به زحمت انداختن دیگری خودرا دچار بلا وزحمت بیشتر کردن ( ( گازُر= رخت شوی ) ) و ( ( ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

چادی شُو در گویش یزدی یعنی چادرشب ( پارچه ای بزرگ که رختخواب را درآن میپیچند )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠

جار درگویش یزدی به لوستر = جلچراغ گفته میشود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

اُوگا در گویش یزدی به طحال گفته میشود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

باد گاه درگویش یزدی یعنی شَقیقَه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

سَلَفچه درگویش یزدی لَگَن مسی کنگره دار که قدیم زیر آفتابه قرار میگرفت جهت شستشوی دست وصورت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوت در گویش یزدی یعنی اسکناس

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

لیتیرُک در گویش یزدی یعنی کوچک و حقیر

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اراذِل بودن در گویش یزدی یعنی پرخاشگر بودن ، رذل و شارلاتون بودن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِشکنه سَماوری در یزد غذایی است فوری غذایی ساده مرکب از آب جوش ، پیاز ، روغن گوسفند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اِشکنه گُوری ( = گبری ) در یزد غذایی است نسبتا اعیانی مرکب از گوشت چرخ کرده ، سیب زمینی ، پیاز ، روغن گوسفند وآبجوش

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

ایرا او را در گویش یزدی یعنی این طرف آن طرف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مَمَد درگویش یزدی یعنی مُحّمَد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اُللُو ( اُ لُّو ) در گویش یزدی یعنی ظاهر ، ابهت، شکل وشمایل ، نما

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

این سَرو بندی در گویش یزدی یعنی در این اوقات ، این وقت و زمان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

ایسوندَن در گویش یزدی یعنی ستاندن =گرفتن =، اخذ کردن

پیشنهاد
٦

اَیاقِ کسی را جا آوردن در گویش یزدی یعنی به حساب کسی رسیدن وحال کسی را جا آوردن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اَیّارَه در گویش یزدی یعنی اَلنگو ، دستبند زنانه

پیشنهاد
٦

اَیا خَنجَر خوندن در گویش یزدی یعنی رجز خواندن = مبارزه طلبیدن

پیشنهاد
٦

اُوِ نَخوردَه شِکَم نَبند درگویش یزدی یعنی چیزی که نخورده ای نگو خورده ای ( کنایه : کاری که نکرده ای را گردن نگیر )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اُولِنگون درگویش یزدی یعنی آویزان ، معلق ، آویخته

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُو گوش در گویش محلی یزدی یعنی آبگوشت

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُوگینه در گویش یزدی یعنی آبگینه = شیشه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُو گَز ( آب گَز ) در گویش یزدی یعنی خوب نپختن شلغم ، چغندر یا سیب زمینی تا حد بدطمع شدن آنها

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُو گَردون درگویش یزدی یعنی آب گردان ؛ ملاقه بزرگ مسی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُوکِردَه در گویش یزدی یعنی خیسانده میوه های خشک ازقبیل برگه زردآلو ، آلو ، آلبالو وغیره برای خوردن مخصوصا به هنگام بامداد

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

اُفتُو کورُک در گویش یزدی یعنی غروب آفتاب

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اُو شُم در گویش یزدی یعنی آویشن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُوسارکَندَه ( اُوسار=افسار=مهار ) درگویش یزدی یعنی افسار گسیخته کنایه از کسی که شلوغ و بی بند وبار است

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

اورا سَکی در گویش یزدی یعنی آ ن طرف =آن سوی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اووحَد در گدیش یزدی یعنی آن حَد ؛ آن سوی ؛ آن طرف

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُوِ چَش رِختَه در گویش یزدی یعنی آب چشم ریخته ( بی حیا = بی شرم )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُو تُلُک در گویش یزدی به آب لَمبو کردن انار جهت مکیدن میگویند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

اُو تراش کِردَن درگویش یزدی به تراشیدن هندوانه وخربزه وپالوده کردن آنها گفته میشود