دیکشنری

امتیاز
امتیاز در دیکشنری
٧٩٣
رتبه
رتبه در دیکشنری
٣,٢٥٥
لایک
لایک
٣٣
دیس‌لایک
دیس‌لایک
١٦

بپرس

امتیاز
امتیاز در بپرس
١١٢
رتبه
رتبه در بپرس
٤٨٣
لایک
لایک
٥
دیس‌لایک
دیس‌لایک
٠

جدیدترین پیشنهادها

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
٥

این واژه در زبان انگلیسی عموماً پیش از فعل می آید و به فعل پس از خودش 'نمی' اضافه می کند. مثال: . . . Dontcha feel that our world collide. . . . . ...

تاریخ
٣ سال پیش
دیدگاه
٥

۱_ ( اسم، صفت ) انگشت کوچک؛امّا در بعضی جملات و عبارات به طور کلی "کوچک" معنی میده. مثال: . . . That pinky little perfect princess. . . . . . اون ش ...

جدیدترین ترجمه‌ها

تاریخ
٣ سال پیش
متن
The kids are somewhere about.
دیدگاه
٩

بچه ها یه جایی این دوروبر هستند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Murder is wrong.
دیدگاه

قاتل اشتباه است.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
Man, I know a guy, they chopped his pinky off.
دیدگاه
٢

پسر، من کسی رو می شناسم، که انگشت کوچکش رو قطع کردند.

تاریخ
٣ سال پیش
متن
She highlighted Juliana's cheekbones with a pinky brown blusher and added a hint of warm tawny colour to her lips.
دیدگاه
٢

او استخوانای گونه ژولیانا رو با رژ گونه صورتی قهوه ای مِش ( هایلایت ) کرد و به لب هایش یکم رنگ گرم ( و ) تیره اضافه کرد.

جدیدترین پرسش‌ها

٢ رأی
تیک ٢ پاسخ
٦٥ بازدید

مثال) Viscount Hardy,  who was tired of his wife’s  constant loud voice, couldn’t retort any more and stitched his lips.

١ ماه پیش
٢ رأی
١ پاسخ
٨٥ بازدید
١ رأی
تیک ٥ پاسخ
٣٠٠ بازدید

جدیدترین پاسخ‌ها

پاسخی موجود نیست.