پیشنهادهای عَجَمَندِه (٣,٧٣٣)
کیپاندَن. کیپ کردن.
فُروداندَن. باعث فرود شدن. واداراندن به فرودیدن.
فُرودیدَن. فرود آمدن. To land. To descend.
10 تایی - - = م. ث مسی و رونالدو، صد - در - صد توی لیست ۱۰تا یی ایم قرار می گیرند.
عاقیدَن. نِفرینیدَن. عاق کردن. لعنیدن.
وَصفیدَن . وصف کردن. To depict
آنایی = زیبایی ناوَصفیدَنی.
کَمینیدَن. کمین کردن.
دَمسازیدَن. دمساز شدن.
خِرِفیدَن. خرف شدن.
خِرِفاندَن. خرف کردن.
هَمرَنگیدَن. همرنگ شدن.
هَمرَنگاندن. همرنگ کردن.
حُزناک = اندوهناک
رِژِهیدَن. رژه رفتن. To parade. To march.
شِرکیدَن. شرک ورزیدن.
چِشمَکیدَن. چشمک زدن. To wink.
غَمزِهیدَن. غمزه آمدن.
کَنِهیدَن. کنه بازی درآوردن.
وارونِهیدَن. وارونه شدن.
وارونِهاندَن. وارونه کردن. واژگوناندن.
نویِهیدَن. نویه کردن. فغانیدَن.
آغَراک = چیزی که آغرده/خورده می شود.
غَنجِهیدَن. کِرِشمِهیدن. ناز و کرشمه آمدن.
پازَندیدَن. زندیدن. شرحیدن. تفسیر کردن.
خَنجِهیدَن. سَر دادن آوازی که هنگام مجامعت بخصوص نزدیک به انزال از بینی آدم بیرون می آید.
اَرِهیدَن . اره کردن. To saw.
ریشاندَن. ریش ریش کردن.
پسوند = - - - شایسته = worthy - - -
اوکِییدَن. اوکی کردن. اوکی دادن.
《 ( د ) ستگاه ( ت ) نفس ( م ) صنوعی = دِتِم. 》 یا 《 ( د ) ستگاه ( ک ) مک ( ت ) نفسی = دِکِت》
To take pictures.
زوراندَن = زور کردن. To force. To compel
واداراندَن = وادار کردن. To force. زوراندن.
اُسپورانه = کاملا/completely
پُختِ استِیک = Rare = خامپخت/کَمپُخت Medium = نیمپُخت Well - done = اُسپورپُخت/تَمام - پُخت/کامِل - پُخت
گوشت بَرگِرد = hamburger گوشت بَر ( کناره ) گِرد ( دایره ای ) پنیربَرگِرد = cheeseburger
بَرگِرد = بَر = کناره گَرد = دایره ای شکل.
تاوَلیدَن. تاول زدن.
لَبشار از __. سرشار. لبریز.
کِرِشمِهیدَن. کرشه آمدن.
عِشوِهیدَن. عشوه گری کردن.
شَلَپوییدَن. راه رفتن به طرزی که صدای پا شنیده شود.
چَکامِهیدَن. چکامه سرایی کردن.
لامانیدَن. لاف زدن و گزاف گفتن. دروغیدن. ژاژیدن.
ژاویدن = صاف و پاک کردن. 《ژاو ( پاک/صاف ) یدن ) 》
کَپینیدَن. مانند کَپی/میمون رفتاریدن. ادا درآوردن. تقلید کردن. ( البته نیاز نیست که فقط چَم منفی داشته باشد ) to copy. To imitate.
مَزاک = چیزی که مزیده می شود. چِشاک = چیزی که چشیده می شود.
فرزپُخت.
کوشک.