پیشنهادهای گیتی (٢٩٥)
کهولت سن
به طور نامحتمل، به نحو غیرمنتظره، بعید است که
متواضع، محقر، دون پایه A humble man مرد متواصع A humble house خانه ی محقر A humble clerk کارمند دون مایه
از درد به خود پبچیدن
به وعده و قول خود عمل کرد
مفاهیم عمیقی را به زبانی ساده بیان می کند
فی نفسه، از اساس، به خودی خود
1️⃣ Out of 📌 نقش: �حرف اضافه/ preposition� 📌 معنا: �بیرون از. . . ، خارج از. . . � 📌توضیح: این رایج ترین معنای قید مذکور است. Example: He walked ...
که دیگر جای خود دارد
مرگ تدربجی
کنایه از چُسیدن
کنایه از چُسیدن
مخفف silent but deadly کنایه از چُسیدن
یه بی صدا ول دادم. یا همان چُسیدن
حله
در باطن در مقابلِ outwardly به معنای در ظاهر
به نشانه ی دفاع یا حمایت
باقصد خاصی با هدف مشخصی
به مبارکی و میمنت
به قصد کمک
به وفور
بنا به مصلحت
برحسب عادت برحسب معمول
بابیانی شاعرانه، به قاعده ی شاعری
با بی پروایی با صراحت لهجه
با بیانی پرطمطراق
با شکیبایی
از سر لطف و عنایت
از روی استیصال
از روی بی ارادگی
از دید اداری
از ته دل
از بد حادثه، از بخت بد
برحسب تصادف، قضاقورتکی
رفته رفته، بتدریج
جسته گریخته، کشکی کشکی، الابختکی
آمرانه
دروغکی
شتابان
نفس نفس زنان
می توان گفت که
دائم
امیدواریم که
Many A good few times= many times
تعریف از خود نباشه
واقعا، دقیقا، کاملا He was literally insane. او واقعا دیوانه بود. He literally called me 23 tumes او دقیقا۲۳ بار بهم تلفن کرد. You literally look ...
Perfection