تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

And even more شاید هم بیشتر شاید خیلی بیشتر شاید فراتر از آن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

چه خبره؟

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

دوام آوردن کسی، سرپا نگه داشتن کسی A cup of tea in the morning keeps me going صبح ها یه فنجون چای منو سرپا نگه می داره

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

احتمالی

پیشنهاد
٠

آواز دهل شنیدن از دور خوش است

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عتیقه شدن، مال عهد بوق بودن، عهد بوقی شدن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مال عهد بوق بودن، مال دوران شاه وزوزک بودن، مال عهد دقیانوس بودن، عتیقه بودن

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

طوفان نوح

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

Job با حرف بزرگ J به معنی ایوب پیامبر است

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

To frequent وقتی کسی یا چیری مرتب و مکرر به جایی رفت وآمد می کندیا تردد دارد مثال؛ I have been told that she frequents this movie theater بهم گفته ن ...

پیشنهاد
٠

تو فقط حال کن و خوش باش، خیالی نیست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

برای برنج شفته هم بکار می ره

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Fluffy rice برنج دون

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دومی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

هرطور راحتی هرکاری دوست داری بکن

پیشنهاد
٠

چاره ای نداشتم جز اینکه. . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به نفعته

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به م برخورد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تعارف نداشتن

پیشنهاد
١

خب بدیهی ست که . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به حرفم می رسی این خط و اینم نشون

پیشنهاد
٠

به عمل کار برآبد به سخندانی نیست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیا زدوبند کنیم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آدم پخته، همه فن حریف

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معلومه، تابلوئه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی عیب ونقص

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

غیرقابل . . . بودن Your acts defy belief کارهاتون باورکردنی نیسن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دارندگی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جانماز آب کشی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بتدریج، سرانجام

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مردم دار

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دست به آچاره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد

سبک قدیمی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

راست حسینی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اره ی کمانی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آینده دار و جویای نام

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نابه جا، بی مورد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آس و پاس، بی پول

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روشنفکر اما نه اهل عمل، بچه مثبت کلاس

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Front money Seed capital Start - up caputal Initial outlay

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دورکاری از نوعی که فرد در خانه کار می کند اما مستقل نیست و برای کارفرمایش کار می کند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دورکاری به صورت مستقل

پیشنهاد
٠

کشته مرده ی چیزی بودن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلاهمون تو هم می ره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ککش هم نگزید

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلاه شرعی گذاشتن، جور خاصی جلوه دادن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کژدار و مریز رفتار کن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاشتن کسی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کاسه کوزه ها رو سر من نشکن تقصیر رو گردن من ننداز

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

با دل و جان، با تمام قوا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خواست خداست

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جان کلام

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ول کردن و رفتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حله

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوربختانه، متاسفانه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چرخه

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سرقت ناموفق

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خودکشی نافرجام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این که حساب نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان hands on hips یا setting fists against hips است به معنای دست ها روی کمر گذاشتن یا دست به کمر شدن

پیشنهاد
٠

دست به کمر شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لا اله الله، خدایی جز خدای یگانه نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهش منو گرفت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهش منو گرفت

پیشنهاد
٠

جایزه ی خوش حسابی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساده نیست، راحت نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبر پیشه کن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو حرف آخر رو می زنی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا آب ها از آسیاب بیفتد

پیشنهاد
٠

این کار راستِ کار خودمه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

خود را سبک کردن ( معمولا با گریه )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاری که فی البداهه انجام شود و برای انجامش وقت صرف نشده باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An old freindship دوستی دیرینه An old building ساختمان قدیمی An old book کتاب کهنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطابق با، متناظر با

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه وقتی بعد از اسم بیاید به معنای 'جا' است. مانند: Umbrella stand جا چتری Lamp stand جا چراغی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

معمولا، اغلب، بیشتر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلث، سه گانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نام . . . را . . . گذاشتن . . . را . . . نامیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون دخالت عامل بیرونی، به نحوی خودانگیخته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موسوم به

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در همان رمان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در Around the same time در همان زمان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در عین حال

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی را کنار گذاشتن، فاصله گرفتن از چیزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جیگر، جنم You have the guts تو جیگرش رو داری

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز کردن بسته ی سس ها یا هر فرآورده ای که در بسته های کاغذی بسته بندی شده ن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز کردن در ظرف سس کچاپ

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارثی بودن چیزی در خانواده Hair loss runs in my family ریزش مو توی خانواده ی من ارثیه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Always

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همواره

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخلاف انتظار، در کمال تعجب

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی عجیب است که شگفت اینکه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی خنده دار است که عجیب آنکه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جالب اینکه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بداهه نوازی

پیشنهاد
٠

To make someone remember something to do These girls constantly have to be reminded about their chores فرقش با Remind someone of something or somebo ...

پیشنهاد
٠

هوس چیزی رو کردن I have a craving for tea هوس چای کردم

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو روی She said irrelevant words in front of me حرف های نامربوطی تو روم زد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

گور به گور شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرای باقی شتافتن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ملکوت اعلی پیوستن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربا و ترشی He bought fruits and vegetables for preserves. برای مربا و ترشی انواع میوه و سبزبجات خرید.

پیشنهاد
٠

کهولت سن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور نامحتمل، به نحو غیرمنتظره، بعید است که

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

متواضع، محقر، دون پایه A humble man مرد متواصع A humble house خانه ی محقر A humble clerk کارمند دون مایه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از درد به خود پبچیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وعده و قول خود عمل کرد

پیشنهاد
٠

مفاهیم عمیقی را به زبانی ساده بیان می کند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

فی نفسه، از اساس، به خودی خود

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1️⃣ Out of 📌 نقش: �حرف اضافه/ preposition� 📌 معنا: �بیرون از. . . ، خارج از. . . � 📌توضیح: این رایج ترین معنای قید مذکور است. Example: He walked ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که دیگر جای خود دارد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

مرگ تدربجی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از چُسیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از چُسیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف silent but deadly کنایه از چُسیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه بی صدا ول دادم. یا همان چُسیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

حله

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در باطن در مقابلِ outwardly به معنای در ظاهر

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نشانه ی دفاع یا حمایت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقصد خاصی با هدف مشخصی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مبارکی و میمنت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قصد کمک

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنا به مصلحت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وفور

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برحسب عادت برحسب معمول

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بابیانی شاعرانه، به قاعده ی شاعری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

با بیانی پرطمطراق

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بی پروایی با صراحت لهجه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با شکیبایی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی استیصال

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از سر لطف و عنایت

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی بی ارادگی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دید اداری

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ته دل

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از بد حادثه، از بخت بد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برحسب تصادف، قضاقورتکی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفته رفته، بتدریج

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جسته گریخته، کشکی کشکی، الابختکی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمرانه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتابان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دروغکی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفس نفس زنان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان گفت که

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

دائم

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امیدواریم که

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Many A good few times= many times

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تعریف از خود نباشه

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعا، دقیقا، کاملا He was literally insane. او واقعا دیوانه بود. He literally called me 23 tumes او دقیقا۲۳ بار بهم تلفن کرد. You literally look ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Perfection

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Nothing

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Take it or leave it

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

A total dumbass

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mind blowing, unbelievable

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Very good

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Obviously

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Poor quality بنجل

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Insane

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rambunctious

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنجل

پیشنهاد
٠

هرچه بگویم کم گفته ام

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کی زایمان می کنی؟

پیشنهاد
١

سرپرستی بجه را به کس دیگری واگذار کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت زایمان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشتی بودن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت حق اولاد

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضانت مشترک در مقابلِ حضانت تک نفره یا sole custody

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرآیند تقسیم اموال در طلاق

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلاق تلخ

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانواده ی صمیمی و منسجم در مقابلِ Dysfunctional family به معنی خانواده ی ازهم پاشیده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خانواده ی درجه ی یک متضاد آن extended family خانواده ی درجه ی دو

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باعث رنج و آزار کسی شدن I make you suffer کاری می کنم عذاب بکشی، کاری می کنم رنج بکشی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاری می کنم عذاب بکشی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی مابین صحبت هامون اسم کسی، چیزی، یا جایز رو فراموش می کنیم به جاش می گیم so and so مثال: I went there and they said that I should have talked to ...

پیشنهاد
٠

با لحن تعجب و کنایه: عجب! چه زود دست به کار شدی! چه سریع پریدی تو کار! از هول حلیم افتادی توی دیگ! با لحن تایید و تحسبن: واقعا سریع عمل کردی! چه خوب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه چی به نوبت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهتر است You want to be careful بهتره مراقب باشی You want to get a job بهتره یه کار پیدا کنی You want to be patient بهتره صبور باشی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پودر تخم کتاب

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به درون کشیدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویحی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دانستن واقعیت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی رو داری! عجب رویی داری!

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

دود شده رفته هوا

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محاوره ی این عبارت این است: Lawdy a'mercy

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاتحه ت خونده ست

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

خشک Stiff grass چمن خشک، علف خشک

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیجان

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لو دادن What if he tells? اگه لومون بده چی؟

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان بخشیدن به کسی، روحیه را بالا بردن It lifts your spirit روحیه ت رو بالا می برد، به تو جان می بخشد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

گریزگاه

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیلی نداره که

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابراز کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبشار پله پله

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه های فلزی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوی بیمارستان رفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به بیمارستان ( بعنوان بیمتر برای درمان )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به سوی دریا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفتن به بازار ( برای گردش )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملوان شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بازار رفتن ( برای خرید و فروش )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زندان رفتن ( برای بازدید یا ملاقات )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به سوی تختخواب رفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زندان افتادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به رختخواب رفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خونه خراب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوردن I'm gonna get me some breakfast

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حرفه ی خود، مطابق ضوابط حرفه ای

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به منظور مراقبت. به منظور حمایت، به نشانه ی حمایت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلنگ را بستن، جیم شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Taint is a colloquial contraction of "it ain't"

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A large quantity of something I caught a mess of fish من تعداد زیادی ماهی گرفتم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همون otherwise است وگرنه، در غیر این صورت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

همه فقط نوشتن تنگ و جوراب شلواری و از این دست معادل های تکراری. Tights یک معنی دیگر هم دارد و آن《ران》است. He hit me again. Again. Ten times or so a ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1️⃣ Past 📌 نقش: �حرف اضافه/ preposition� 📌 معنا: �گذشته از. . . ، بعد از. . . � 📌توضیح: این رایج ترین معنای کلمه مذکور است. Example: It is half ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاوان دادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشه چشم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ته دلم خالی شد، دلم هری ریخت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی شدن، غضبناک شدن Loose temper

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An attempt to do something I stabbed at mesmerism

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

همان phrenology است یا شناخت شخصیت انسان ها از روی شکل جمجمه ی آن ها، جمجمه شناسی، قیافه شناسی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناموس For shame put on your gown از بهر ناموس لباس بپوش

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم ناتو، کسی که نارو می زنه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیرفهم کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه را کشیدن و رفتن I made my way to school. راهمو کشیدم و رفتم مدرسه.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظام برده داری

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

- نا سلامتی You happent to be my freind تو ناسلامتی دوست منی! - احیانا، یک وفتی If you happen to see her, ask him to call me اگر احیانا /یه وقتی دی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهم را کشیدم و رفتم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهم را کشیدم و رفتم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعتراف کن، اقرار کن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی سریع اول کار، اول شروع چیزی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He is a careful person اون آدم دقیقی/محتاطی است. He is being careful. داره مو رو از ماست می کشه/ دقت می کنه. ( اکنون، نه همیشه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You are very nasty خیلی بدجنسی ( اکنون و همیشه ) You are being nasty داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

She is being sick او بالا می آورد She is sick او مریض است

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت وانت، the bed of the truck کپه ای از چیزی a bed of something مانند: a bed if rice.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Sho نیز لفظ محاوره ی sure است که بین سیاهان آمریکا در قرن ۱۹ رواج داشته. به گمانم معادل آن می تواند این باشد: رو چِشَم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You're ready to leave or start می تونی بری، می تونی شروع کنی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

جَنَم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در نجوم: انخفاض افق در اقتصاد: کسادی، رکود در روانشناسی: افسردگی در کالبد شناسی: فرورفتگی در هواشناسی: فروبار

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنگ پریده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

هیجان زده

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

I'm named after my grandma برگرفته از به اقتباس از نام من را از نام مادربزدگم برگرفته اند

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند و بساط، خِرت و پِرت

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند و بساط

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

صلاح نیست You don't want to let it go on صلاح نیست که این وضع ادامه پیدا کند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

, more than other thing, especially, surprisingly مخصوصا، مهمتر از همه، بیشتر از همه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تباهی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

On probation روی هوا بودن، حالت تعلیق داشتن، وضعیت ناپایدار داشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

Taking credit for someone else's achievement کار یا موفقیت کسی را به نفع خود تمام کردن اعتبار کس دبگری را دزدیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To do something badly or cheaply سَمبَل کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

The final source of irritation for someone to finally lose patience به سیم آخر زدن، کارد به استخوان رسیدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچ مقدار

پیشنهاد
٠

خشک و تر را با هم سوزاندن. خوبی ها و بدی ها را به حساب هم گذاشتن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٦

سنگ صبور

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساب کردن ?Can you ring it up for me میشه برام حساب کنی؟

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

در لحظه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچه بگویم کم گفته ام. مثلا: I cannot overstate the importance of your role here. اینجا هرچه در باره ی اهمیت نقش تو بگم کم گفتم.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

راس ساعت At 5 o'clock راس ساعت ۵

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

علنی کردن، فاش کردن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علنی شده، فاش شده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جسارت نباشه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

مشنگ

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آشناپنداری، قبلا دیده شده، در اثر بروز اشتباه در فرایند حافظه ی انسان رخ می دهد و مغز تجربه ی فعلی شما را با خاطراتتان اشتباه می گیرد و هیچ ربطی به ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Immediately

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه چیزی یه جایی مد بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در رابطه بودن We are a thing ما توی رابطه هستیم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاقه ی شدید داشتن به چیزی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علاقه ی شدید به کسی داشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

نسخه ی بدل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جدایی عاطفی، قطع رابطه ی عاطفی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چشم دوختن به کسی یا چیزی، چشم برنداشتن از کسی یا چیزی، چهارچشمی مراقب کسی یا چیزی بودن.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مراقب بودن، پاییدن، پیگیر بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

دنباله رو بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تودار بودن، در لاک خود بودن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٤

آب به آسیاب ریختن، دامن زدن، تشدید کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در رایانه به معنای فرمان است

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باکرگی جنسی، اخلاق جنسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

متر کردن پیاده روها ( به دنبال چیزی ) ، گز کردن پیاده روهادر پی چیزی یا کسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیش از حد تحمل در منجلاب فرک رفتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد

به نفع کودک، مناسب کودک،

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

maintain open communication or keep the channels of communication available. Stay in youch

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

تابع قوانین

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فروپاشی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خاموش باش شبانه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی وقت، زمان نامناسب

پیشنهاد
١

در باره ی مسائلی به توافق رسیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اجازه دادن به کسی تا کاری را که می دانیم چالشی است انجام دهد و بعد عواقب آن را تجربه کند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماحصل

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرد به فرد

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بدون تجهیزات الکترونیکی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتراق خود به خود، احتراق ناگهانی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دادن نقش والدگری به فرزندان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاحدودی، تا درجه ای، تا یه سطحی، قدری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همه نوشتن در معرض قرار دادن و چیزهایی مشابه این. اما این جمله رو جطور معنی می کنید: If you can't make him choose God, you can expose him to God. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست به کاری زدن، دست به کار شدن، بنیادن نهادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزادی مشروع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بناست کاری انجام گیرد They are meant to affect your teen's future. بناست آینده ی فررند نوجوانتان را تحت تاثیر قرار دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انعطاف پذیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زحمت داشتن. کار بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی کردن دو چیز Put your saying and doing together حرف و عملت را یکی کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آینده نگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسلط بودن بر جیزی مثلا I really want you to get hold of your behabior واقعا دلم می خواد به رفتارت مسلط باشی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سن قانونی، سن بلوغ

پیشنهاد
٠

از روی معده حرف زدن، سرسری چیزی گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با جدیت، قاطعانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکالیف کتبی، مشق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در مقام، در جایگاه، در قالبِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حالت عادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیزم به آتش چیزی ریختن، به شرایط بدی دامن زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه پیچی، قیم مآبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مکافات عمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میانگین امتیاز یا میانگین نمرات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقدام تروریستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زخم کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I'm putty in her hands افسار م دستشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار شاقی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اخلاق کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید و نبایدها

پیشنهاد
٠

بی گدار به آب می زنی، بی خودی شلوغش می کنی، جوگیر شدی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرمنزل مقصود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برزخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

باخدا They are spiritual not separated from God. آن ها افرادی باخدا هستند نه خدانشناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علایق، ترجیحات فرد It sppeals to her likes. یعنی با علایقش جوره ، با ترجیحاتش هماهنگه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در لحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

والدین ناتنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت تاثیر قرار گرفتن Your teen needs to be around someone whom she can take inside of hrself. فرزند نوجوان شما باید دور و بر کسی باشد که بتواند تحت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حواله کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همذات پنداری بیش از حد