تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

زدودن چیزی، I dip the quill and tap it twiceon the edge if the dish to knock iff the excess ink. قلم را در جوهر فرو می برم، دو بار آن را به لبه ی ج ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

تقصیر متوجه منه، من مقصرم، گناهش گردن منه

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

با اختلاف زیاد By a narrow margin با اختلاف کم یا اندک

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

با اختلاف کمی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اگر آب وهوا اجازه دهد

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لازم الاجرا، الزام آور، تهعدآور، لازم الاتباع

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی خود نیست که بی جهت نیست که الکی نیست که There's a reason why people trust him الکی نیست که مردم بهش اعتماد دارن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

الکی نیست No wonder he's famous الکی که معروف نشده

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Not for nothing did they call him master of none بی خود نیست که هیچکاره صداش می کنن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی جهت نیست که

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در متون قدیمی به معنای خواسته، خواهش وتمنا است: If I could ask him for any boon, what would it be؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

موهبت، نعمت، مزیت Be boon for/to sb/sth برای کسی یا چیزی موهبتی/نعمتی بودن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فیریوتراپی است که به physiotherapy هم به کار می رود

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رابطه ی جنسی همان physical love است

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معاینه ی جسمی و پزشکی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مشکلات و ناراحتی های جسمی و اندامی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلبه ی سوییسی خانه ای که دارای چا چوبی به شکل حرف A است

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کردار Good deeds کردار نیک

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زبان آموز

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کارآموزی کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کارآموزی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

از ترکیب let alone در جمله برای بیان مفهومِ �… چه رسد به ( اینکه ) � یا �. . . جای خود دارد� یا �. . . پیشکش� استفاده می کنیم. ☚ بخش اول جمله ( یعن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برای نشان دادن برتریِ عددیِ چیزی نسبت به چیز دیگر - علاوه بر استفاده از more و than در ساختارِ معمولِ تفضیلی - می توانیم از فعل outnumber هم استفاده ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

کلمه ی have را در حالت فعلی می شناسیم ولی شاید ندانیم که این کلمه حالت اسمی هم دارد و به صورت the haves یعنی ثروتمندان، پول دارها، اغنیا، داراها یا ح ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مواردی، زمانی که فعل to be در کنار فاعلِ پوچ واژه به کار می رود، هنگام ترجمه، به صورت "بودن" و مشتقات آن به فارسی برگردانده نمی شود بلکه لازم است ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مواردی، زمانی که فعل to be در کنار فاعلِ پوچ واژه به کار می رود، هنگام ترجمه، به صورت "بودن" و مشتقات آن به فارسی برگردانده نمی شود بلکه لازم است ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مواردی، زمانی که فعل to be در کنار فاعلِ پوچ واژه به کار می رود، هنگام ترجمه، به صورت "بودن" و مشتقات آن به فارسی برگردانده نمی شود بلکه لازم است ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

🔳 کلمه ی /haunt� /hɒːnt در حالت فعلی حداقل دو معنی دارد: ◼️به معنیِ جن زده شدن یا روح زده شدن یک مکان است، یعنی علی الادعا ارواح یا اجنه در آن مکان ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

جن زده شدن یا روح زده شدن یک مکان

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سر صحنه ی فیلم، در لوکیشن They first met on the set of the Star . Wars. آن ها اولین بار یکدیگر را سر صحنه ی فیلم جنگ ستارگان ملاقات کردند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هنگامی که برگشت، وقتی برگشت، به محض اینکه برگشت

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خود را جمع وجور کردن، بر اعصاب خود مسلط شدن، بر احساسات خود مسلط شدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

?What did you find where چی رو کجا پیدا کردی؟

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پیوسته

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

I want to get off here. می خوام اینجا پیاده شم

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تمام شدن چیزی و ته کشیدنش We are running out of milk شیرمون داره تموم می شه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

You have the guts تو جیگرشو داری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

منقبض کردن فک، He sets his jaw, when he's troubled. وقتی دلواپسه فکش رو منقبض می کنه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بچه مثبتِ حرف گوش کنِ دست ازپاخطانکنِ رواعصاب

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنای صریح آن آتش گرفتن، دچار آتش سوزی شدن است. اصطلح زبانی نیز هست به معنای: عالی بودن، موفقیت، درخشیدن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

ضربه ی جانانه

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Good hit ضربه ی جانانه

پیشنهاد
٠

بدون فکر چیزی رو قبول کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مویی که بافته شده

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دوک نخ ریسی دستی

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٢

پیرپسر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

And even more شاید هم بیشتر شاید خیلی بیشتر شاید فراتر از آن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چه خبره؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوام آوردن کسی، سرپا نگه داشتن کسی A cup of tea in the morning keeps me going صبح ها یه فنجون چای منو سرپا نگه می داره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتمالی

پیشنهاد
٠

آواز دهل شنیدن از دور خوش است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عتیقه شدن، مال عهد بوق بودن، عهد بوقی شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مال عهد بوق بودن، مال دوران شاه وزوزک بودن، مال عهد دقیانوس بودن، عتیقه بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طوفان نوح

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Job با حرف بزرگ J به معنی ایوب پیامبر است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To frequent وقتی کسی یا چیری مرتب و مکرر به جایی رفت وآمد می کندیا تردد دارد مثال؛ I have been told that she frequents this movie theater بهم گفته ن ...

پیشنهاد
٠

تو فقط حال کن و خوش باش، خیالی نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

برای برنج شفته هم بکار می ره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Fluffy rice برنج دون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دومی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هرطور راحتی هرکاری دوست داری بکن

پیشنهاد
٠

چاره ای نداشتم جز اینکه. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به نفعته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به م برخورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعارف نداشتن

پیشنهاد
١

خب بدیهی ست که . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

به حرفم می رسی این خط و اینم نشون

پیشنهاد
٠

به عمل کار برآبد به سخندانی نیست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

بیا زدوبند کنیم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آدم پخته، همه فن حریف

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معلومه، تابلوئه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی عیب ونقص

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غیرقابل . . . بودن Your acts defy belief کارهاتون باورکردنی نیسن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دارندگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جانماز آب کشی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بتدریج، سرانجام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مردم دار

پیشنهاد
٠

دست به آچاره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

سبک قدیمی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

راست حسینی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اره ی کمانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آینده دار و جویای نام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نابه جا، بی مورد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آس و پاس، بی پول

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشنفکر اما نه اهل عمل، بچه مثبت کلاس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Front money Seed capital Start - up caputal Initial outlay

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دورکاری از نوعی که فرد در خانه کار می کند اما مستقل نیست و برای کارفرمایش کار می کند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دورکاری به صورت مستقل

پیشنهاد
٠

کشته مرده ی چیزی بودن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاهمون تو هم می ره

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ککش هم نگزید

پیشنهاد
٠

کلاه شرعی گذاشتن، جور خاصی جلوه دادن

پیشنهاد
٠

کژدار و مریز رفتار کن

پیشنهاد
٠

کاشتن کسی

پیشنهاد
٠

کاسه کوزه ها رو سر من نشکن تقصیر رو گردن من ننداز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دل و جان، با تمام قوا

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواست خداست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان کلام

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ول کردن و رفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حله

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شوربختانه، متاسفانه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چرخه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرقت ناموفق

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خودکشی نافرجام

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این که حساب نیست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همان hands on hips یا setting fists against hips است به معنای دست ها روی کمر گذاشتن یا دست به کمر شدن

پیشنهاد
٠

دست به کمر شدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

لا اله الله، خدایی جز خدای یگانه نیست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهش منو گرفت

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آهش منو گرفت

پیشنهاد
٠

جایزه ی خوش حسابی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساده نیست، راحت نیست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صبر پیشه کن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو حرف آخر رو می زنی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تا آب ها از آسیاب بیفتد

پیشنهاد
٠

این کار راستِ کار خودمه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

خود را سبک کردن ( معمولا با گریه )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاری که فی البداهه انجام شود و برای انجامش وقت صرف نشده باشد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An old freindship دوستی دیرینه An old building ساختمان قدیمی An old book کتاب کهنه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مطابق با، متناظر با

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

این واژه وقتی بعد از اسم بیاید به معنای 'جا' است. مانند: Umbrella stand جا چتری Lamp stand جا چراغی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

معمولا، اغلب، بیشتر

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلث، سه گانه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٢

نام . . . را . . . گذاشتن . . . را . . . نامیدن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

بدون دخالت عامل بیرونی، به نحوی خودانگیخته

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

موسوم به

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در همان رمان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در Around the same time در همان زمان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در عین حال

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چیزی را کنار گذاشتن، فاصله گرفتن از چیزی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جیگر، جنم You have the guts تو جیگرش رو داری

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

باز کردن بسته ی سس ها یا هر فرآورده ای که در بسته های کاغذی بسته بندی شده ن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باز کردن در ظرف سس کچاپ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ارثی بودن چیزی در خانواده Hair loss runs in my family ریزش مو توی خانواده ی من ارثیه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Always

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همواره

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برخلاف انتظار، در کمال تعجب

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی عجیب است که شگفت اینکه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی خنده دار است که عجیب آنکه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جالب اینکه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بداهه نوازی

پیشنهاد
٠

To make someone remember something to do These girls constantly have to be reminded about their chores فرقش با Remind someone of something or somebo ...

پیشنهاد
٠

هوس چیزی رو کردن I have a craving for tea هوس چای کردم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تو روی She said irrelevant words in front of me حرف های نامربوطی تو روم زد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گور به گور شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سرای باقی شتافتن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ملکوت اعلی پیوستن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مربا و ترشی He bought fruits and vegetables for preserves. برای مربا و ترشی انواع میوه و سبزبجات خرید.

پیشنهاد
٠

کهولت سن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به طور نامحتمل، به نحو غیرمنتظره، بعید است که

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

متواضع، محقر، دون پایه A humble man مرد متواصع A humble house خانه ی محقر A humble clerk کارمند دون مایه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از درد به خود پبچیدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وعده و قول خود عمل کرد

پیشنهاد
٠

مفاهیم عمیقی را به زبانی ساده بیان می کند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فی نفسه، از اساس، به خودی خود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1️⃣ Out of 📌 نقش: �حرف اضافه/ preposition� 📌 معنا: �بیرون از. . . ، خارج از. . . � 📌توضیح: این رایج ترین معنای قید مذکور است. Example: He walked ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

که دیگر جای خود دارد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

مرگ تدربجی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از چُسیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از چُسیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخفف silent but deadly کنایه از چُسیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه بی صدا ول دادم. یا همان چُسیدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

حله

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در باطن در مقابلِ outwardly به معنای در ظاهر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به نشانه ی دفاع یا حمایت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باقصد خاصی با هدف مشخصی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به مبارکی و میمنت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قصد کمک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به وفور

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بنا به مصلحت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برحسب عادت برحسب معمول

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بابیانی شاعرانه، به قاعده ی شاعری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

با بیانی پرطمطراق

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با بی پروایی با صراحت لهجه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با شکیبایی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی استیصال

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از سر لطف و عنایت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از روی بی ارادگی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از دید اداری

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از ته دل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از بد حادثه، از بخت بد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برحسب تصادف، قضاقورتکی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفته رفته، بتدریج

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جسته گریخته، کشکی کشکی، الابختکی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمرانه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شتابان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دروغکی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نفس نفس زنان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

می توان گفت که

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

امیدواریم که

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

دائم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Many A good few times= many times

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٣

تعریف از خود نباشه

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واقعا، دقیقا، کاملا He was literally insane. او واقعا دیوانه بود. He literally called me 23 tumes او دقیقا۲۳ بار بهم تلفن کرد. You literally look ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Perfection

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Nothing

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Take it or leave it

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

A total dumbass

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Mind blowing, unbelievable

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Very good

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Obviously

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Poor quality بنجل

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

Insane

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rambunctious

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

بنجل

پیشنهاد
٠

هرچه بگویم کم گفته ام

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کی زایمان می کنی؟

پیشنهاد
١

سرپرستی بجه را به کس دیگری واگذار کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وقت زایمان

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آشتی بودن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت حق اولاد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حضانت مشترک در مقابلِ حضانت تک نفره یا sole custody

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرآیند تقسیم اموال در طلاق

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طلاق تلخ

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خانواده ی صمیمی و منسجم در مقابلِ Dysfunctional family به معنی خانواده ی ازهم پاشیده

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خانواده ی درجه ی یک متضاد آن extended family خانواده ی درجه ی دو

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باعث رنج و آزار کسی شدن I make you suffer کاری می کنم عذاب بکشی، کاری می کنم رنج بکشی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاری می کنم عذاب بکشی

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

وقتی مابین صحبت هامون اسم کسی، چیزی، یا جایز رو فراموش می کنیم به جاش می گیم so and so مثال: I went there and they said that I should have talked to ...

پیشنهاد
٠

با لحن تعجب و کنایه: عجب! چه زود دست به کار شدی! چه سریع پریدی تو کار! از هول حلیم افتادی توی دیگ! با لحن تایید و تحسبن: واقعا سریع عمل کردی! چه خوب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

همه چی به نوبت

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

بهتر است You want to be careful بهتره مراقب باشی You want to get a job بهتره یه کار پیدا کنی You want to be patient بهتره صبور باشی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پودر تخم کتاب

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به درون کشیدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویحی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دانستن واقعیت

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خیلی رو داری! عجب رویی داری!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

دود شده رفته هوا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محاوره ی این عبارت این است: Lawdy a'mercy

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاتحه ت خونده ست

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

خشک Stiff grass چمن خشک، علف خشک

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیجان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

لو دادن What if he tells? اگه لومون بده چی؟

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جان بخشیدن به کسی، روحیه را بالا بردن It lifts your spirit روحیه ت رو بالا می برد، به تو جان می بخشد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

گریزگاه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلیلی نداره که

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

ابراز کردن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبشار پله پله

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قفسه های فلزی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به سوی بیمارستان رفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به بیمارستان ( بعنوان بیمتر برای درمان )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رفتن به سوی دریا

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفتن به بازار ( برای گردش )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ملوان شدن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بازار رفتن ( برای خرید و فروش )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به زندان رفتن ( برای بازدید یا ملاقات )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به سوی تختخواب رفتن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به زندان افتادن

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به رختخواب رفتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خونه خراب

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوردن I'm gonna get me some breakfast

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در حرفه ی خود، مطابق ضوابط حرفه ای

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به منظور مراقبت. به منظور حمایت، به نشانه ی حمایت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فلنگ را بستن، جیم شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Taint is a colloquial contraction of "it ain't"

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A large quantity of something I caught a mess of fish من تعداد زیادی ماهی گرفتم.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همون otherwise است وگرنه، در غیر این صورت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

همه فقط نوشتن تنگ و جوراب شلواری و از این دست معادل های تکراری. Tights یک معنی دیگر هم دارد و آن《ران》است. He hit me again. Again. Ten times or so a ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1️⃣ Past 📌 نقش: �حرف اضافه/ preposition� 📌 معنا: �گذشته از. . . ، بعد از. . . � 📌توضیح: این رایج ترین معنای کلمه مذکور است. Example: It is half ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاوان دادن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

باشه چشم

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ته دلم خالی شد، دلم هری ریخت

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عصبانی شدن، غضبناک شدن Loose temper

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

An attempt to do something I stabbed at mesmerism

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

همان phrenology است یا شناخت شخصیت انسان ها از روی شکل جمجمه ی آن ها، جمجمه شناسی، قیافه شناسی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناموس For shame put on your gown از بهر ناموس لباس بپوش

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم ناتو، کسی که نارو می زنه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

شیرفهم کردن

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چراغانی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راه را کشیدن و رفتن I made my way to school. راهمو کشیدم و رفتم مدرسه.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظام برده داری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

- نا سلامتی You happent to be my freind تو ناسلامتی دوست منی! - احیانا، یک وفتی If you happen to see her, ask him to call me اگر احیانا /یه وقتی دی ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهم را کشیدم و رفتم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهم را کشیدم و رفتم

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعتراف کن، اقرار کن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی سریع اول کار، اول شروع چیزی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

He is a careful person اون آدم دقیقی/محتاطی است. He is being careful. داره مو رو از ماست می کشه/ دقت می کنه. ( اکنون، نه همیشه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You are very nasty خیلی بدجنسی ( اکنون و همیشه ) You are being nasty داری بدجنسی می کنی ( اکنون نه همیشه )

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

She is being sick او بالا می آورد She is sick او مریض است

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پشت وانت، the bed of the truck کپه ای از چیزی a bed of something مانند: a bed if rice.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

Sho نیز لفظ محاوره ی sure است که بین سیاهان آمریکا در قرن ۱۹ رواج داشته. به گمانم معادل آن می تواند این باشد: رو چِشَم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

You're ready to leave or start می تونی بری، می تونی شروع کنی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَنَم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

در نجوم: انخفاض افق در اقتصاد: کسادی، رکود در روانشناسی: افسردگی در کالبد شناسی: فرورفتگی در هواشناسی: فروبار

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

رنگ پریده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

هیجان زده

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٢

I'm named after my grandma برگرفته از به اقتباس از نام من را از نام مادربزدگم برگرفته اند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بند و بساط، خِرت و پِرت

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

بند و بساط

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٣

صلاح نیست You don't want to let it go on صلاح نیست که این وضع ادامه پیدا کند

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

, more than other thing, especially, surprisingly مخصوصا، مهمتر از همه، بیشتر از همه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تباهی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

On probation روی هوا بودن، حالت تعلیق داشتن، وضعیت ناپایدار داشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

Taking credit for someone else's achievement کار یا موفقیت کسی را به نفع خود تمام کردن اعتبار کس دبگری را دزدیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

To do something badly or cheaply سَمبَل کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٣

The final source of irritation for someone to finally lose patience به سیم آخر زدن، کارد به استخوان رسیدن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هیچ مقدار

پیشنهاد
٠

خشک و تر را با هم سوزاندن. خوبی ها و بدی ها را به حساب هم گذاشتن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٦

سنگ صبور

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساب کردن ?Can you ring it up for me میشه برام حساب کنی؟

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در لحظه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هرچه بگویم کم گفته ام. مثلا: I cannot overstate the importance of your role here. اینجا هرچه در باره ی اهمیت نقش تو بگم کم گفتم.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

راس ساعت At 5 o'clock راس ساعت ۵

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

علنی کردن، فاش کردن

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علنی شده، فاش شده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جسارت نباشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مشنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آشناپنداری، قبلا دیده شده، در اثر بروز اشتباه در فرایند حافظه ی انسان رخ می دهد و مغز تجربه ی فعلی شما را با خاطراتتان اشتباه می گیرد و هیچ ربطی به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Immediately

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یه چیزی یه جایی مد بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در رابطه بودن We are a thing ما توی رابطه هستیم

پیشنهاد
٠

علاقه ی شدید داشتن به چیزی

پیشنهاد
١

علاقه ی شدید به کسی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نسخه ی بدل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جدایی عاطفی، قطع رابطه ی عاطفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چشم دوختن به کسی یا چیزی، چشم برنداشتن از کسی یا چیزی، چهارچشمی مراقب کسی یا چیزی بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراقب بودن، پاییدن، پیگیر بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دنباله رو بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تودار بودن، در لاک خود بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آب به آسیاب ریختن، دامن زدن، تشدید کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در رایانه به معنای فرمان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باکرگی جنسی، اخلاق جنسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متر کردن پیاده روها ( به دنبال چیزی ) ، گز کردن پیاده روهادر پی چیزی یا کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیش از حد تحمل در منجلاب فرک رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

به نفع کودک، مناسب کودک،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

maintain open communication or keep the channels of communication available. Stay in youch

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تابع قوانین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فروپاشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاموش باش شبانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی وقت، زمان نامناسب

پیشنهاد
١

در باره ی مسائلی به توافق رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اجازه دادن به کسی تا کاری را که می دانیم چالشی است انجام دهد و بعد عواقب آن را تجربه کند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ماحصل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرد به فرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بدون تجهیزات الکترونیکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احتراق خود به خود، احتراق ناگهانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دادن نقش والدگری به فرزندان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاحدودی، تا درجه ای، تا یه سطحی، قدری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همه نوشتن در معرض قرار دادن و چیزهایی مشابه این. اما این جمله رو جطور معنی می کنید: If you can't make him choose God, you can expose him to God. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معمولا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دست به کاری زدن، دست به کار شدن، بنیادن نهادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آزادی مشروع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بناست کاری انجام گیرد They are meant to affect your teen's future. بناست آینده ی فررند نوجوانتان را تحت تاثیر قرار دهند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

انعطاف پذیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زحمت داشتن. کار بردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یکی کردن دو چیز Put your saying and doing together حرف و عملت را یکی کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آینده نگری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسلط بودن بر جیزی مثلا I really want you to get hold of your behabior واقعا دلم می خواد به رفتارت مسلط باشی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سن قانونی، سن بلوغ

پیشنهاد
٠

از روی معده حرف زدن، سرسری چیزی گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با جدیت، قاطعانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تکالیف کتبی، مشق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در مقام، در جایگاه، در قالبِ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در حالت عادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هیزم به آتش چیزی ریختن، به شرایط بدی دامن زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه پیچی، قیم مآبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

مکافات عمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میانگین امتیاز یا میانگین نمرات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اقدام تروریستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زخم کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I'm putty in her hands افسار م دستشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار شاقی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخلاق کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اخلاق کاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

باید و نبایدها

پیشنهاد
٠

بی گدار به آب می زنی، بی خودی شلوغش می کنی، جوگیر شدی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرمنزل مقصود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

برزخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

باخدا They are spiritual not separated from God. آن ها افرادی باخدا هستند نه خدانشناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

علایق، ترجیحات فرد It sppeals to her likes. یعنی با علایقش جوره ، با ترجیحاتش هماهنگه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در لحظه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

والدین ناتنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت تاثیر قرار گرفتن Your teen needs to be around someone whom she can take inside of hrself. فرزند نوجوان شما باید دور و بر کسی باشد که بتواند تحت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حواله کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همذات پنداری بیش از حد