پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
Puffing
اتصال متصل وصل کردن شقه شقه کردن گوشت
خیلی راحت, خودمانی ( معمولا در مورد لباس ) با بی تفاوتی به طور معمول adv
غیر جلب توجه کننده
جلب توجه کننده
به توافق رسیدن
حصار مانع
نقطه ضعف عدم توانایی نداشتن دانش I have a blind spot where computers are concerned.
One's appetite is delicate
زیر و رو شدن ، زیر و رو کردن
روشن کردن روشن شدن
ramshackle
At length
دفاع کردن
توجیه کردن
قدیمی ( درمورد بنا ها )
زندگی در اتاق یا خانه ای بزرگ تلق تولوق کردن ، سر و صدا کردن
پارکینگ
Swivel chair
Deal wound
همانطور که هیچ تلاشی لازم نبود . . .
: to move oneself up or down something vertical بالا یا پایین رفتن از چیزی
دوام آوردن گذران کردن پیش رفتن
دوام آوردن سر کردن گذران کردن کنار آمدن
Get around to
Invoke the rule
اعمال قانون
اعمال قانون
کور خوندن ( وقتی جمله به دوم شخص مخاطب گفته بشه معنی میشه : ) کور خوندی!
چیزهای یکسان آدم های یکسان
یه خورده بعد
زندگی کردن طبق اقتضای . . . .
فهماندن به کسی
فهماندن به کسی
ارزیاب. بازرس
مشغولیت فکری
flighty ( از لحاظ رفتار )
سبک ( از لحاظ رفتار )
کلوش کردن، گشاد کردن
Tedious
Rape
خط به خط
خرت و پرت
خاموش
همه جا حاضر درونی
From way back
Bow ( بَو ) : خم شدن , دماغه کشتی ( n , v ) Bow: کمان . آرشه ویولون
صمغی با بوی سیر
آجر سفالی
Bode well