پیشنهادهای عاطفه موسوی (٤,٤٤٦)
Make a step
این حرفا به بچه نیومده
Butt the head
درخواست درخواست تجدید نظر کردن درخواست تجدید نظر
معتقد به این باور که . . .
چه معنایی داره؟ چه نیازی هست؟
Rung
خیلی داغ
Ignite آتش زدن، آتش گرفتن
Take exception to
Don't fret
Get sb to do sth ترغیب کردن کسی Get to do sth فرصت انجام کاری را پیدا کردن Have sb do sth = ask/pay
vengeance
یکپارچگی و درستی
Clothe
Definitely
گور باباشون
جلوی خودمو گرفتم
آرام کردن
حساس
گرمازده شدی
تحقیر کردن
گذاشتن قرار گرفتن
باندپیچی
نتیجه ی خوب کاری خودش گواهه
مضطرب ختم شدن به ، منجر شدن به ( گذشته ی wind up )
خوش قول . به قول عمل کننده
ضربه ی سریع زدن
Rewind
Fast forward
فهمیدن فکر کسی را خواندن
فرار کردن فراری دادن
Unclip
خم شدن به سوی
سرپا ، ایستاده
Kindle
Kindling
خالی شدن خالی کردن لوله ی فاضلاب دریچه ی توی سینک
چیز چرخنده چرخاندن
ظرفی که برای ادرار کردن استفاده می شود
Wispy
مفهوم ضمنی مفهومی که در عبارتی نهفته است پیامد و نتیجه
یه فکر بهتر به ذهن رسیدن
در مورد چشم، حالتی که سیاهی چشم در مرکز چشم نیست
گرفته شده، کیپ شده آسیب دیده ، ضربه دیده
متقابل ، متناظر
حالت
ارفاق، تخفیف، امتیاز حق استفاده امتیاز حق استفاده
نفوذ کردن در پخش شدن در
شبیه کردن ( فعل گذرا )