تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه کن کردن، نیست و نابود کردن معدوم کردن، ویران و خراب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصویر کردن، نوشتن، نگاشتن، آفریدن، پدید اوردن، خلق کردن ، صورت بخشیدن

پیشنهاد
١

دعا کردن، اظهار عجز و ناتوانی کردن، طلب یاری و دستگیری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

میانجی، پایمرد، داور، #نقیض کرانجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روشن شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشکار کننده امری شگفت ، نمودن عجایب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی سابقه، بی پیشینه، سرِ مایهٔ گوهران این چهار بر آورده بی رنج و بی روزگار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جلوه گر شدن، اشکار شدن، پدید امدن، بلند مرتبه شدن ، برخاستن ، قامت کشیدن، رستن، روییدن، پای گرفتن. در این باغ سروی نیامد بلند که باد اجل بیخش از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بالا رفتن، بلند شدن، برخاستن، شکوه و بلندی یافتن، مشهور نامی شدن ارتقا یافتن و پیشرفت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرگشته، پریشان، گیج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آنکه ظاهر و رفتاری چون دیوانگان دارد، سودایی ، خیالباف ، دیوانه مزاج، کالیوه روی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرهیزگار، پاکدامن، متقی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

نهان شدن، پست شدن، غرق شدن، درون شدن، پایین شدن مردن ، درگذشتن، فوت کردن فرو رفت جم را یکی نازنین کفن کرد چون کرمش ابریشمین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پرده ای است همرنگ محیط برای استتار شکارچی از چشم شکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دک �dok�زدن، ایستادن و توقف کردن لحظه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زبان بدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تن گفتار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رستن و روییدن، اشکار و پیدا شدن، مشهور و نامی شدن، خودنمایی کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برداشتن، بلند کردن، بالا آوردن به چنگ آوردن، تحصیل کردن، نزدیک آوردن ، در کنار آوردن، پیش آوردن سر فرا گوش من آورد و به آواز حزین گفت ای عاشق دیرینه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

پیش رفتن، نزدیک شدن، جوانی فرا رفت کای پیرمرد چه در کنج حسرت نشینی به درد؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فُندُق، کاروانسرا، رباط در فُندُق نو بُوَد دکانش / صد گوزِ دو مغز در دهانش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به فریاد آمدن، گله و شکایت کردن، اگر مرده مسکین زبان داشتی بفریاد و زاری فغان داشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید بتوان گفت برنامه ریزی برای تک تک لحظات و بر روی هر لحظه حساب باز کردن، محاسبه کردن زمان، غنیمت شمردن، سود بردن، قدر وقت را دانستن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نشاب، نبال، تیرانداز، قناص، سنگ انداز، تیرگر،

پیشنهاد
٠

به فریاد و فغان آوردن، وادار به ناله و زاری و گله شکایت کردن، به جوشش وادار کردن، عاجز کردن اگر باد سرد نفس نگذرد تف معده جان در خروش آورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش ترکیب، خوش ریخت، نیک چهره درون تا بود قابل شرب و اکل بدن تازه روی است و پاکیزه شکل

پیشنهاد
٠

نبرد، ستیز، مقابله ز پیش خطر تا توانی گریز ولیکن مکن با قضا پنجه تیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمند ، ریسمان بلند ، دستبند و پابند چرمی به جای آور، ای خام، شکر خدای که چون ما نه ای� خام� بر دست و پای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جامه چرمی، پوستین برهنه تنی یک درم وام کرد تن خویش را کسوتی خام کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که جامه پارسایی به تن دارد مزور، ریاکار، دورو، شیاد، غدار، مکار، فریبکار، حیله گر به نزدیک من شبرو راهزن به از فاسق پارسا پیرهن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامل، فاعل، کنشگر، کننده، پوینده، انجام دهنده کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار انجام ، انجام دهنده کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نغمه های سوزناک و کم و بیش حماسی که معمولاً زنهای قبیله ای در عزای کسان و به ویژه جوانهای مقتول در جنگها می خواندند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توشمال ، سرنا دهل است و به چم مهتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گریه و زاری برای مردگان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریخت درست این واژه �ایار� به چم یاریگر و یاری رسان است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این واژه دیگرگون آب رام ( آو رام ) او رام, به چم یکجا شدن و ارامیدن آب است و جای گرد آمدن آب ( پندام ) است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کند رو ، کند رفتار، اهسته رو ، سست قدم، ، سست پا، ناتوان، عاجز، علیل، پیر،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شناسنده احسان و نیکی ، شکرگزار، سپاسگذار، قدر دان ، قدر شناس، حق شناس ، سپاسدار خردمند طبعان منت شناس بدوزند نعمت به میخ سپاس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شرم و حیا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سکوت و خاموشی و صبر پیشه کردن ، زبان به دندان گرفتن ، پرهیز از سخن گفتن، شنیدن و گوش دادن، زبان درکش ای مرد بسیار دان که فردا قلم نیست بر بی زبان گ ...

پیشنهاد
٠

اندازه نگه داشتن، صبر و بردباری پیشه کردن، خود داری و پرهیز کردن، کنج عافیت گزیدن، مصلحت اختیار کردن، اشارتی است به سکوت و خاموشی اگر پای در دامن آری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خیزش و جابجایی، عیب و نقص، ، کاهش و کمبود در اصطلاح عروض به این معنی است که بحر عروضی سالم نباشد و در افاعیل آن کمبودی پدید آید. چو دشمن که در شعر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نو آوری، پدید و پیدا آوردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آفرینش ، ساخت، خل، ابداع، هنر ، نیکویی، خوبی، دست ، ید، قدرت ، خواست ، مشیت نه مر خلق را صنع باری سرشت؟ سیاه و سپید آمد و خوب و زشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اول هدف نرگس نشاب نه دل بود کج کنج کمان آمد و تیرش به خطا رفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تیری که دور از هدف افتاد ، تیر خطا

پیشنهاد
٠

رواج دادن، تجلی دادن، ، رسوا وفاش و آشکار نمو دن، علم کردن، انگشت نما کردن، بزرگ نمودن، اشاره گر شدن ، یاداوری کردن، یاد اور شدن نه یک عیب او را بر ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرفتن، رام کردن، فرمان بردار کردن ، مطیع و منقاد کردن، بنده خود کردن ، دست درازی کردن، به دست آوردن ، دخالت کردن، ورود کردن ، فتح کردن ، گشودن، خرد ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در اصل به معنی دگرگونی و برگرداندن است