تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مونث ادهم، تیره، سیاه، کدر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طیان، بنا، معمار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به هوش، هوشیار، اگاه، مطلع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمیتوانم، یارا ندارم، شایسته نیستم منفس می نیارم زد از شکر دوست که شکری ندانم که در خورد اوست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن، توده کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع کردن، تل کردن، پشته کردن، کوپه کردن، یکجا کردن، یکی غله مرداد مه توده کرد ز تیمار دی خاطر آسوده کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ابله ، نادان، دیوانه، احمق، کانا، سرگردان، حیران، لیوه، شبی مست شد و آتشی برفروخت نگون بخت کالیوه، خرمن بسوخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مصمم ، یکدل ، یک رای، یک سو، یکی متفق بود بر منکری گذر کرد بر وی نکو محضری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گریزان ، فراری، گریخته براندیش از آن بندهٔ پر گناه که از خواجه آبق شود چند گاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر به چم میوه نارس و کال است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وقت شمشیریست برنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پر شدن، به پایان آمدن ، به اندازه شدن ، تمام شدن ، لبریز شدن و. . . . بباید هوس کردن از سر به در که دور هوسبازی آمد به سر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چفته، ، دوتا، شکسته،

پیشنهاد
١

خطر کردن، نا امید شدن، از خود گذشتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صاحب خلق و خوی نیکو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خار سه گوشه فلزی، که در جنگ برای کند کردن حرکت دشمن استفاده می شده است حسک ، خنجک عدو را به جای خسک زر بریز که احسان کند کند، دندان تیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهیای جنگ شدن، تدبیر نبرد کردن، ملزومات رزم را آماده کردن بباید نهان جنگ را ساختن که دشمن نهان آورد تاختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطیع و بفرمان شدن، تسلیم شدن سر بر خط کسی نهادن، مطیع اوامر کسی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ظلم و ستم کردن ، زجر کردن ، سختی نهادن ، نترسد که دورانش بندی کند که بر بندیان زورمندی کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پل چینود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برشنوم، پادیاب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کانا، هرگ،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ریشه پهلوی فرخ با فتح ( ر ) به معنی مجلل و تابان و نیکبخت، صاحب برهان قاطع آنرا مرکب از فر به معنی زیبا و رخ به معنی روی دانسته است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با ضم یا با فتح اول در پهلوی اپرنای بوده مرکب از ادات نفی و پیشاوند پر و لفظ نای به معنی زمان، و این لفظ در اوستا به کسی اطلاق شده که تازه به سن بلوغ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ستایش خاص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لایه میان استر و رویه در جامه قبا گر حریر است و گر پرنیان به ناچار حشوش بود در میان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

صورت تغییر یافته هماگون به معنی مبارک و مراد از روز همایون روز جمعه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منصرف کردن، دور و بر حذر داشتن، برداشتن، تولای مردان این پاک بوم برانگیختم خاطر از شام و روم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوم، درون و داخل کشور است و مرز حدود و سرحد کشور است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خوش خوی، خوش خلق، شایسته، سزاوار، خاکی نهاد،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه خلق، جمیع مردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مروارید قیمتی آبدار و درخشان و پنهان در صدف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبولی عبادت، راستی و درستی بندگی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگه دار یارب به چشم خودش بپرهیز از آسیب چشم بدش دور دار ، نگهداری کن، برکنار دار، حفاظت و پاسداری کن مواظبت کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسافر، سیاح، جهان گرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقبل، نیکبخت، اقبالمند، دولتمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب رای، بخرد، دور اندیش، اهل رای، رای ور، صاحب نظر، دیده ور، بصیر، بینا ، اگاه، دانا، و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژنده پوش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناخلف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحقیر و تخفیف ، کوچک شمردن، خوار کردن، ضد ملایمت

پیشنهاد
١

ناسزا و بدگویی و غیبت کسی کردن در غیاب او

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حسودی پسندت نیامد ز دوست که معلوم کردت که غیبت نکوست آگاه کردن، یاد دادن، فهماندن ، شناساندن، اشکار کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آشفته و پریشان شدن ، قاطی کردن، از جا شدن ، دگرگون شدن، از کوره در رفتن، فوران احساس،

پیشنهاد
٠

به خویش مشغول شدن ، فضولی نکردن، کناره گرفتن از خلق، فارغ شدن از غیر، مجموع شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گفت نابجا،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تفتیش و وارسی کار دیگران، ورود بیجا و ناخوانده، اظهار فضل، گذشتن از حد ،

پیشنهاد
٠

دخالت نکردن، پرهیز از فضولی ، کوتاهی وقصور ، چشم پوشی کردن، رازداری، رعایت کردن، جوانمردی و بخشش، اسان گرفتن، تسامح وتساهل، مصلحت جویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پندو عبرت گرفتن، پشیمان و شرمسار شدن، سر به راه شدن، اگاه شدن، دوری گزیدن و پرهیز کردن ، کنارگرفتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سر به راه، مودب، سر به زیر، افتاده، خاشع و خاضع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پند گرفتن ، عبرت گرفتن، ادب شدن، به راه آمدن