رامی

/rAmi/

معنی انگلیسی:
rummy, tameness, gentleness, pliancy

فرهنگ اسم ها

اسم: رامی (پسر) (فارسی) (تلفظ: rāmi) (فارسی: رامي) (انگلیسی: rami)
معنی: منسوب به رام، شاد و خوشحال، ( رام، ی ( پسوند نسبت ) )، ( رام + ی ( پسوند نسبت ) )، رامتین
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

رامی. ( حامص ) چگونگی رام. ( یادداشت مؤلف ). رام بودن. رجوع به رام در همه معانی شود.

رامی. ( ع ص ) تیر و سنگ اندازنده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). تیراندازنده. ( دهار ). تیرانداز. ج ، رُماة. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). از دست اندازنده هر چیز. ( ناظم الاطباء ).
- رامی الصید ؛ شکارچی و شکارکننده ٔنخجیر. ( ناظم الاطباء ).
|| تهمت زننده. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). ج ، رُماة. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به رام شود.

رامی. ( ص نسبی ) منسوب است به رامة که شهری است ببادیة. ( منتهی الارب ). || منسوب است به قریه رام که نام دیگر رامتین است. ( از شعوری ج ص 2 ورق 16 ). || منسوب است به رامهرمز که شهریست. ( از منتهی الارب ) ( از درةالغواص حریری ). ( از ناظم الاطباء ). || این انتساب تیر و کمان سازی را میرساند. ( از انساب سمعانی ).

رامی. ( انگلیسی ، اِ ) نوعی بازی ورق که در اروپا و آمریکا مرسوم است و در بازی آن دو دست ورق بکار میرود. این بازی اخیراً در میان رجال و اشراف و افراد متجدد کشور ما نیز رواج کامل یافته و تا اندازه ای بازی معروف و متداول «پوکر» را از رسم انداخته است و در مجالس قمار هر روزهزاران تومان بوسیله این بازی برد و باخت میشود.

رامی. ( اِخ ) ( اصطلاح هیأت ) نام دیگر صورت برج قوس است. ( از جهان دانش ) ( از التفهیم )( ناظم الاطباء ). رجوع به قوس و صور فلکی ص 320 شود.

رامی. ( اِخ ) رام. رامتین. همان رام عاشق ویس که واضع چنگ است. ( از فرهنگ رشیدی ). نام شخصی که واضع چنگ بوده و آن سازیست. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
رجوع به رام و رامتین ( عاشق ویس - واضع چنگ ) شود.

رامی. ( اِخ ) نام مهندس عرب. وی در سال 1498 م. کنیسه ای ( کنشتی ) در سرقسطة ساخت و آن دارای رواقی از مس زرد و بسیار جالب توجه است. رجوع به حلل السندسیة ص 117 ج 2 شود.

رامی. ( اِخ ) جزیره سبز و خرمی است در اقیانوس هند. یاقوت حموی در معجم البلدان گوید: جزیره ای است دردریای شلاهط از دورترین قسمتهای هند. و طول این جزیره 800 فرسنگ است چندین پادشاه مستقل آنجاست ، و احتمال میرود که همان جزیره سیلان باشد. بعد گوید که جزیره سیلان را هم بدین صفات شنیده ام و محتمل است که مراد، جزایر جاوه یا سوماترا باشد ( ؟ ) ( از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ). و رجوع به معجم البلدان ج 4 و رامنی شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

محمد پاشا(و.۱۶۵۴ف.۱۷٠۷م. )صدر اعظم و شاعر عثمانی .وی بجزیره رودس تبعید شد و همانجا در گذشت .
پرتاب کننده، تیرانداز، سنگ انداز، رمات، نوعی ازبازی ورق که بادودست ورق وبازیکنان می شود
( اسم ) گیاهی از تیره گزنه با ساقهای دارای الیاف نرم و دراز و قابل نساجی : الیاف سلولزی آن از گیاهان مشابه ( مانند کتان و کنف ) برای نساجی بهتر و مرغوب تر است . ثیل سیام چین کنویری رامه .
محمد پاشا از وزرای نامی عثمانی است که پس از تحصیلاتی در محضر گویند. نامی عثمانی شعر و ادب فرا گرفت .

فرهنگ معین

[ انگ . ] (اِ. ) نوعی بازی ورق .
[ ع . ] (اِفا. ) ۱ - پرتاب کننده . ۲ - تیرانداز.

فرهنگ عمید

رام بودن.
۱. (نجوم ) = قوس
۲. (صفت ) [قدیمی] تیرانداز.
۳. (صفت ) [قدیمی] سنگ انداز.
نوعی بازی با دو گروه شش نفره.

دانشنامه عمومی

رامی (گیاه). رامی ( گیاه ) ( نام علمی: Boehmeria nivea ) نام یک گیاه گلدار از تیره گزنه ایان است که بومی شرق آسیاست. این پایای علفی تا ارتفاع ۲٫۵ - ۱ متر رشد می کند و برگ های قلبی شکل آن ۱۵ - ۷ سانتیمتر درازا و ۱۲ - ۶ سانتیمتر پهنا دارد، قسمت زیرین برگها سفید و پوشیده از کرک های کوچک است که ظاهری نقره ای فام به آنها می بخشد، برخلاف گزنه دو پایه، کرک های این گیاه باعث گزش و سوزش نمی شود.
عکس رامی (گیاه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

رامی (rummy)
نوعی بازی با ورق که در آن بازیکنان می کوشند با به دست آوردن ورق هایی از یک خال یا از یک ترتیب خاص به پیروزی برسند. احتمالاً از بازی ما ـ جانگ مشتق شده است.

رامی (صورت فلکی). رجوع شود به:قوس (اخترشناسی)

جدول کلمات

تیرانداز

مترادف ها

obedience (اسم)
متابعت، تمکین، خشوع، اطاعت، فرمان برداری، حرف شنوی، رامی

ramie (اسم)
رامی، الیاف گیاه

فارسی به عربی

طاعة

پیشنهاد کاربران

نشاب، نبال، تیرانداز، قناص، سنگ انداز، تیرگر،
رامین به معنای طربناک است
از خدایان هند باستان
رامی در زبان عبری به معنای� بلندمرتبه �از القاب حضرت موسی است
سازنده ساز چنگ در ایران باستان و از نوازندگان دربار خسروپرویز همدوره با باربد و نکیسا /
واژه ای عربی ( فاعلی ) به معنای سنگ انداز / تیرانداز
تیرانداز
سنگ انداز
سنگ انداز

بپرس