پیشنهادهای امیر اسدی (٩٨)
a system for self - improvement aimed at developing a person's potential through intensive group awareness and training sessions.
یعنی به جون اومدن. . مثلا یک لیوان اب خنک میخوری ، به فارسی میگی آخیش ، حال اومد دلم ، حال کردم ، به جون اومدم ، چیزی شبیه این.
"Cast your cares on the Lord and he will sustain you; همه توجه ت رو به خدا معطوف کن و او از تو محافظت می کند.
to manage one's money so as to have enough to live on , to be okay financially
( با بدخلقی یا خشم ) سرزنش کردن، فحاشی کردن، بدحرف زدن ، مواآخذه کردن She is going to tell off the plumber because the pipes he said he fixed are sti ...
شخصی که دوستش ندارید و احساس ناخوشایندی به شما میدهد
The tall building�casts�a shadow over the park.
آشفته. . . He's a little jumpy. - او یکم آشفته است.
to be very careful how you behave around someone because you might easily make them angry or upset We’re all walking on eggshells around her since he ...
Synonyms handle/treat someone with kid gloves tread carefully/lightly
Put everything behind, future is bright. همه چیو ( فراموش کن ، بذار پشت سرت ، ) آینده روشنه بذار پشت سرت یعنی کلا بهش فکر نکن
هد بند یا مچ بند معمولا حوله ای یا پارچه ای ، که ورزشکار ها میبندند به سر و دور مچ برای جلوگیری از این سرایت کردن عرق به چشم ها و دست ها. . .
کیف مردانه سردوشی ، معمولا کوچک با بند بلند برای حمل پول ، مبایل ، کلید و غیره. . .
کیف دستی زنانه ، معمولا بدون بند ، یا بند باریک بلند ( یا بند نامتعارف مثلا زنجیر ) ، معمولا برای مجالس یا مناسبت های رسمی استفاده میشود.
کیف دستی کوچک و باریک با بند کوچک که دور مچ دست قرار میگیرد
کلاه بافتنی که بالای ان منگوله با یک توپ بافتنی هست. . . مورد استفاده برای کودکان . .
Her bony hands were kept in a brown fur muff that completely matched her jacket.
I was going to be there and wear the mortarboard , and I was going to graduate.
کیفی که قفل رمز دار دارد و طراحی شده برای محافظت از چیزهای داخلش. . .
It means that even small faults, if left unattended, can have very serious consequences just as a small leak will eventually let in so much water tha ...
تحت تاثیر قرار گرفتن یا دادن ( میخواستم تحت تاثیر قرار بگیری ) I was trying to dazzle you
کمرنگ شدن
عامیانه ؛ دست و پا چلفتی . . .
میانجی
تا قرون اخرمو شرط میبندم
کاملا شفاف
ناجور I hope that's not inappropriate to say امیدوارم گفتنش ناجور نباشه
عامیانه به سازمان امنیت ملی، وزادت امنیت ملی ، در امریکا هم گفته میشه
لطمه زدن You're compromising me. تو داری به من لطمه میزنی ( در مورد شغل وکار و غیره. . )
هدر دادن
چای بابونه
خاک وطن
Guinea pig
بامزه بودن You are a trip. تو خیلی بامزه ای
بهم لطف کن.
Jesus said, "When you give alms, do not let your left hand know what your right is doing, so that your alms may be given in secret. " هر موقع میخو ...
بفرما! راحت باش
باکلاس
هر طور میل خودته،
این خیلی نادره
واقعا خفن هِ
ثبات داشتن
دیوث لاشی
dropped the ball تعلل کردن
فاتحت خوندست
افتضاح
خودت را همه کاره نشون دادن
این ( قضیه . . ) کجا تموم میشه؟
قاراشمیش 😜
پُر مدعا