پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٥٠)
تمام است. تمام شد.
به نقل از هزاره: 1 - دیو، عفریت، جن [در جمع] شیاطین، اجنه 2 - [محاوره] خوره، قهار، زبل 3 - [محاوره] بدجنس، تخم جن
به نقل از میریام وبستر: to do or say something that is very shocking and unexpected مثال: She dropped a bomb with her resignation محاوره: همه را غ ...
به نقل از wiktionary: . We have performed an action successfully مثال: . This key doesn't seem to fit the lock. . . ah, there we go; it's starting ...
سرانجام تصمیم گرفتن تصمیم نهایی گرفتن انتخاب نهایی کردن
به نقل از لانگمن: 1 to gradually remove or reduce the amount of something مثال: . His gambling was eating away at their income 2 to make someone fe ...
be beneficial to someone, especially to their health برای کسی خوب بودن به نفع کسی بودن به حال کسی مفید بودن
بازی ویدئویی ویدئو گیم
به نقل از هزاره: [ساختمان، مراسم و غیره] باعظمتی، باابهت [شخص] پرابهت [ظاهر، منظره و غیره] گیرا، که آدم را تحت تاثیر قرار می دهد [مبلغ، مقدار] چشمگیر ...
عاقلانه عقلانی [قید] [مثل عقلانی رفتار کردن] عقلایی [قید] [مثل عقلایی برخورد کردن] خردمندانه منطقی [قید] [مثل منطقی حرف زدن]
A person that is overweight or higher than normal percetange of fat in the body چاق و چله خیکی خپله خپل کُپل
به نقل هزاره: گورماهی، ماهی ماکرو
به نقل کمبریج دیکشنری: An adopted country is one where someone chooses to live although they were not born there: Spain is my adopted . country وط ...
به طور رسمی
بیش از هر چیز دیگری بیش از همه چیز بیش از همه فراتر از همه فراتر از هر چیز دیگری ورای هر چیز دیگری
a person elected by a state to be a member of the House of Representatives نماینده مجلس
به نقل هزاره: [شخص] جسور، گستاخ، وقیح [رفتار] گستاخانه، وقیحانه
a claimant to the throne or to the office of ruler مدعی تاج و تخت مدعی سلطنت
غیرنظامی آدم های عادی افراد عادی افراد معمولی
“in case it's needed” or “if it's needed” اگر به آن نیازی باشد. . . در مواردی که به آن نیاز باشد. . .
. If you wonder what the future holds, you wonder what will happen in the future مثال: . We wondered what the future would hold for our baby son چه ...
وداع کردن خداحافظی کردن بدرود گفتن
بی چاک و دهن دهن لق کسی که دهانش چفت و بست ندارد
بی چاک و دهن دهن لق
the time around the end of one millennium and the beginning of the next آغاز هزاره ی جدید
the time around the end of one century/year and the beginning of the next شروع سال جدید آغاز سال جدید
the time around the end of one century/year and the beginning of the next شروع قرن جدید آغاز قرن جدید
the time around the end of one century/year and the beginning of the next شروع قرن جدید آغاز قرن جدید
به نقل از هزاره: قهرمانی رشادت دلاوری شجاعت
به نقل از هزاره: علیرغم تمام مخالفت ها با وجود تمام مشکلات
آشتی دهنده آشتی جو
میانجی واسطه آشتی دهنده
فلان و بهمان
به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن 2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن catch/lay/take/seize hold of
به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن 2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن catch/lay/take/seize hold of
به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن 2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن catch/lay/take/seize hold of
به نقل از هزاره: 1 - چیزی را گرفتن 2 - کنترل چیزی را به دست گرفتن catch/lay/take/seize hold of
قابلِ انجام انجام شدنی
به نقل از هزاره: همنوع، همجنس
به نقل از هزاره: هم میهن، هموطن
به نقل از هزاره: همشهری
به نقل از Wiktionary: . The country in which a person was born and usually raised, regardless of the present country of residence and citizenship ک ...
به نقل از هزاره: یکدفعه ناگهان بی مقدمه همین طوری
keep ( a person or place ) under surveillance تحت نظارت داشتن تحت مراقبت داشتن تحت نظر داشتن مثال: he deployed FBI agents to surveil the offices of ...
به نقل از Oxford Learners Dictionaries: to suffer with depression/a cold ناراحت بودن افسرده بودن سرماخوردگی داشتن
The incumbent government is the government that currently holds office when we're heading into an election دولت وقت دولت حاضر دولت مستقر
رهبر نمادین رهبر تشریفاتی به نقل از هزاره: 1 - [در جلوی کِشتی] مجسمه 2 - [مجازی] مقام تشریفاتی، مقام نمادین 3 - آدم پوشالی، مترسک، لولوی سر خرمن
تظاهرات گسترده تظاهرات مردمی تظاهرات توده ای
زبان صربی کرواتی [به نقل از ویکیپدیای فارسی: زبان صربی کرواتی، زبان صربی - کرواتی - بوسنیایی یا زبان صربی - کرواتی - بوسنیایی - مونته نگروئی زبانی ...
در سراسرِ [شب، روز، سال، . . . ] در طولِ [شب، روز، سال. . . ]