تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به اصطلاح: بدن نرم داشتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به قول خودمون مثلا میخواهیم امتحان درسی رو بدیم و مرور انجام بدیم، میگیم: گردخاکش رو از بین ببرم ( گرد و خاک ذهنم رو از بین ببرم ) . این جمله هم برا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مخصوصاً مناسبِ. . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Rain or other liquid that flows off the farm land into rivers or the other drinking water supplies

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دوستان این کلمه اسم هست نه فعل به معنای دفع، انهدام نه دفع کردن!

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گیر کرده - قفل کرده the part becomes fixed in position and is unable to move freely or work properly / be locked in something

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسب زدن ex: Tighten and glue the table legs پایه های میز رو سفت کن و چسب بزن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کُند . The blades on these scissors are too dull تیغه های روی این قیچی خیلی کندن.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ مصرف گرا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چطور پیش میره؟

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

A situation that involves a difficult choice

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زمانِ تحویل تکلیف ( درسی یا کاری )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مدیر مدرسه مسئول برنامه ریزی جلسات بین معلم ها

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خوره کامپیوتر

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اتاق کار اداری وسیع

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نور فراوان، روشنایی زیاد

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکه کاغذ باریک و کوچک

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه چندتایی مد نظر ( داشتن ) A: Have you found any job B:Nothing yet, but I have a couple of leads

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روزنامه نگار آزاد کار

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داشتن یک زندگی. داشتن زندگی ای مثال: Having a living as a photographer could be challenging

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شور و هیجان

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به معنی: قیمت خیلی خوب برابر با: very good price بیشتر در چانه زدن یا بحث سر قیمت چیزی استفاده می شود توسط فروشنده

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

انتهای راهرو

پیشنهاد
١

بردن تا قله کوه - رفتن تا قله موفقیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زوجین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

جا افتادن در آشپزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رنده شده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

1_ یاد گرفتن 2_ در مورد اشخاص معنی شناختن می دهد، مثال: ?What else do you learn about Tiffany دیگه چه شناختی از تفنی داری؟