پیشنهادهای Ali Latifi (٢٨)
به اصطلاح: بدن نرم داشتن
به قول خودمون مثلا میخواهیم امتحان درسی رو بدیم و مرور انجام بدیم، میگیم: گردخاکش رو از بین ببرم ( گرد و خاک ذهنم رو از بین ببرم ) . این جمله هم برا ...
مخصوصاً مناسبِ. . .
Rain or other liquid that flows off the farm land into rivers or the other drinking water supplies
دوستان این کلمه اسم هست نه فعل به معنای دفع، انهدام نه دفع کردن!
گیر کرده - قفل کرده the part becomes fixed in position and is unable to move freely or work properly / be locked in something
چسب زدن ex: Tighten and glue the table legs پایه های میز رو سفت کن و چسب بزن
کُند . The blades on these scissors are too dull تیغه های روی این قیچی خیلی کندن.
فرهنگ مصرف گرا
چطور پیش میره؟
A situation that involves a difficult choice
زمانِ تحویل تکلیف ( درسی یا کاری )
مدیر مدرسه مسئول برنامه ریزی جلسات بین معلم ها
خوره کامپیوتر
اتاق کار اداری وسیع
نور فراوان، روشنایی زیاد
تکه کاغذ باریک و کوچک
یه چندتایی مد نظر ( داشتن ) A: Have you found any job B:Nothing yet, but I have a couple of leads
روزنامه نگار آزاد کار
داشتن یک زندگی. داشتن زندگی ای مثال: Having a living as a photographer could be challenging
شور و هیجان
به معنی: قیمت خیلی خوب برابر با: very good price بیشتر در چانه زدن یا بحث سر قیمت چیزی استفاده می شود توسط فروشنده
انتهای راهرو
بردن تا قله کوه - رفتن تا قله موفقیت
زوجین
جا افتادن در آشپزی
رنده شده
1_ یاد گرفتن 2_ در مورد اشخاص معنی شناختن می دهد، مثال: ?What else do you learn about Tiffany دیگه چه شناختی از تفنی داری؟