پیشنهادهای احمد رضا مردان نسب (٤٧٧)
آواز شعف و سرور در مقابل غنگ مرا رفیقی پرسید کین غریو ز چیست جواب دادم کز غرو نیست هست ز غنگ شاکر بخارایی
کفش
نام شهری از ولایت بدخشان به گامی سپرد از ختا تا ختن به یک تک دوید از بخارا به وخش شاکر بخارایی به یک تک دویدن :یک میدان اسب تاختن
اصطلاحاً به معنی یک میدان تاخت اسب است . به گامی سپرد از ختا تاختن به یک تگ دوید از بخارا به وخش شاکر بخارایی
هرچیز سخت و حل نشدنی
زیرک، دانا : یکی دانش پژوهی داشت گربز به چرویدن نگشته هیچ عاجز شاکربخاری
چاره اندیشیدن یکی دانش پژوهی داشت گربز به چرویدن نگشته هیچ عاجز شاکربخاری
به چاه سیصد باز اندرم من از غم او عطای میر رسن ساختم ز سیصد باز شاکر بخارایی
آدم تنبل شکم باره
جواهر کم ارزش و بی بها در مقابل یاکند به معنای یاقوت کجا تو باشی گردند بیخبر خوبان جَمَست را چه خطر هرکجا بود یاکند. شاکر بخارایی
در مقابل با جَمَست
حدود معنایی سکندری را می دهد
دُخ:گیاهی که از آن حصیر بافند، دوخ، لوخ
به موی کاکل و آن زلف مشکین فتاده صد هزاران کلج در کلج. ابوشکور
چین در چین : فری زان زلف مشکینش چو زنجیر فتاده صد هزاران کُلج بر کُلج شاکری بخاری
ستیزه کردن
جغد
انگور به دار آویختن
خمیده
راست کردن تیر و نیزه به معنی نشانه گرفتن است اما راست کردن امور و کار ها و لشکر به معتی مرتب و منظم کردن است حال با کژ کمان راست کند کار جهان راستی ...
آرام گرفتن
در بدی و گدی توئی منحوس ساستاسا و ساسی آسایی فرالاوی
در بدی و گدی توئی منحوس ساستاسا و ساسی آسایی فرالاوی
یخ بستن و منجمد شدن: آب گلفهشنگ گشته از فسردن ای شگفت همچنان چون شیشه سیمین نگون آویخته فرالاوی
قندیل بستن
چوب دستی بزرگ شبانان: گرد گیتی همیشه گردانی چون شبان با کماسه و باهو فرالاوی
کاسه چوبین گدایان و شبانان: گرد گیتی همیشه گردانی چون شبان با کماسه و باهو فرالاوی
کاسه چوبین گدایان و شبانان: گرد گیتی همیشه گردانی چون شبان با کماسه و باهو فرالاوی
همواره
بختک: ز ناگه بار پیری بر من افتاد چو بر خفته فتد ناگه کرنجو فرالاوی منبع:شاعران بی دیوان، محمود مدبری ۲_اشعار پراکنده ژیلبر لازار
تغار
حبس، زندان ، اسارت: ز توک مست تو عالم خراب است به قید زلف تو خلقی گرفتار فرالاوی منبع:شاعران بی دیوان به کوشش محمود مدبری
چشم، دسته ی مو
من شاعر حلیمم با کودکان سلیمم زیرا که جعل ایشان دوغ است یا لکانه شهید
گر ز آنکه لکانه ات آر، وی است اینک به میان ران لکانه شهید بلخی
کج و معوج کی دل بجای داری پیش دو چشم او گر چشم را به غمزه بگرداند از وریب شهید توانی بر او کار بستن فریب که نادان همه راست بیند وریب ابوشکور شاع ...
گر برای هجو اول بود ، کان هجوی نبود کز غضب رخساره را رنگ طبر خون داده اید ملک الشعرا
بر شود بر باره ی سنگین چو سنگ منجنیق در رود در قعر وادی چون به چاه اندر شطن منوچهری دامغانی
پشت اوی و پای او و گوش اوی و گردنش چون کمان و چون رماح و چون سنان و چون مجن منوچهری دامغانی
پشت او و پای او و گوش او و گردنش چون کمان و چون رماح و چون سنان و چون مجن منوچهری دامغانی
کوهنورد: رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن منوچهری دامغانی
کوه
خوش خرام رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن منوچهری دامغانی
مقابل سرکش : رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن. منوچهری دامغانی
از حسن های اسب بشمار آید و مقابل بد زین باشد رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن. منوچهری دامغانی
ظ:به خواب، درخواب
هنگام شب
همان گونه که کلمه سود مند داریم بر همان قیاس ضرر مند هم معنا می دهد اولین بار این کلمه را از مادر بزرگم شنیدم "اگر از من گوش نکنی ضرر مند میشی "
پرنده ای شبیه بلبل