پیشنهاد‌های احمد رضا مردان نسب (٦٤٠)

بازدید
١,٥١٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نگرز ها بر شاخ ها ماننده ی چمچاخ ها واویجشان چون کاخها بستانشان چون بادیه منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آمد خجسته مهرگان جشن بزرگ خسروان نارنج و نار اقحوان آورد از هر ناحیه منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برخیز هان ای جاریه می در فکن در باطیه آراسته کن مجلسی از بلخ تا ارمینیه منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشم تو چون ماهی فرزند داوود نبی کو بیوبارد جهان گوید که هستم گرسنه منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افعی صریم : ز مار گرزه ، مار گردِ ریگ پر غدیرها و آبگیرهای او منوچهری دامغانی ( دبیر سیاقی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سماه مطربان به گرد او درون زئیر شیر و گرگ را عوای او منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شعر تو شعر است لیکن باطنش پر عیب و عار کرم بسیاری بود در باطن در ثمین منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مقابل غث در سخن: حاسدا تو شاعری و من نیز هم شاعرم چون ترا شعر ضعیفست و مزا شعر سمین منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاعری تشبیب داند شاعری تشبیه و مدح مطربی قالوس داند مطربی شکر توین منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانی که این فتنه بود هم به گه بیور اسب هم به گه بخت نصر هم به گه بوالحکم منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یازیدن: هر زمان ز افراط عدل او چنان گردد کزو زعفران گر کاری ، آزد بر دو دندان گراز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاتبت را گو :نویس خازنت را گو:بسنج ناصحت رو گو:گُراز و حاسدت را گو:گداز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعوجی کردار و دلدل قامت و شبدیز نعل رخش فرمان و براق اندام و شبرنگ اهتزاز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اعوجی کردار و دلدل قامت و شبدیز نعل رخش فرمان و براق اندام و شبرنگ اهتزاز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به سماعی که بدیعست کنکن گوش بنه به نبیذی که لطیفست کنکن دست بیاز منوچهری دامغانی

پیشنهاد
٠

از بین بردن و زدودن غم و انده : بوستان عود خمی سوزد، تیمار بسوز فاخته نای همی سازد ، طنبور بساز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زر ستان، مشک فشان، جام ستان، بوسه بگیر باده خور، لاله سپر، صید شکر، چوگان باز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زر ستان، مشک فشان، جام ستان، بوسه بگیر باده خور، لاله سپر، صید شکر، چوگان باز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زر ستان، مشک فشان، جام ستان، بوسه بگیر باده خور، لاله سپر، صید شکر، چوگان باز منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نف مرکب :ستاننده ی زر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

- انگشت شکم ؛ به اصطلاح لوطیان ، نره. ( آنندراج ) . نره و آلت تناسل مردان. ( از ناظم الاطباء ) : در دیده پشتت کنم انگشت شکم را. ؟ ( از آنندراج )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جود از دو کف بخل زدایت کند نفر بخل از دو دست جود فزایت کند نفیر منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گر حکم تو سریر تو محکم نداری زیر تو از سرور تو بر پردی سریر منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نام گلی زرد رنگ: با سرمه دان زرین ماند خجسته راست کرده بجای سرمه، بدان سرمه دان عبیر منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مگر باری ز من خوشنود گردد بود در کار من سعی تو مشکور منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیندازی عظام و لحم و شحمم رگ و پی همچنان جلد مقشور منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زبانی نگهبان دوزخ باشد و زبانی روی بالکانیه زشت صورت و دیو صورت میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویی علمی از سقلاطون سپید است از باد جهنده متحرک شده نهمار منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

افریقیه صطبل ستوران بارگیر عموریه کریزگه باز و باز دار منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بابل کنی سرایچه مطربان خویش خلخ کنی وثاق غلامان میگسار منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مکر ، حیله، خیانت : این رنگ بجز عدو نیامیخت این بهتان بجز حسود ننهاد مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شمشیر سطوت تو زده زنگ شیر عزیمت تو شمیده مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شمشیر سطوت تو زده زنگ شیر عزیمت تو شمیده مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه پی بگام راست نهاده نه می بکام خویش مزیده مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در چشم تو امید گلی را صد خار انتظار خلیده مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در چشم تو امید گلی را صد خار انتظار خلیده مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شمشیر سطوت تو زده زنگ شیر عزیمت تو شمیده مسعود سعد سلمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جمع شتر قوی و تند رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

من و تو غافلیم و ماه و خورشید بر این گردونِ گردان نیست غافل منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این، چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده وان، چناچنون در غلاف زر سیمین گوشخار منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیش او هم مکرمت هم محمدت حاصل شدهست هادم بخل او بود کو جود را عامر شود منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زرد گل بیمار گردد، فاخته بیمار پرس یاسمین ابدال گردد خردما زائر شود منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گویا جز منوچهری از این واژه استفاده نکرده است!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب آسمان بر رغم او در بوستان ظاهر شود منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصه گو ، افسانه سرا: بادنوروزی همی در بوستان سامر شود تا به سحرش دیده ی هر گلبنی ناظر شود منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا بداند خواجه کش دشمن کدام و دوست کیست در سرای این و آن نیکو تر استقصا کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوی خلقش خاک را چون عنبر اشهب کند رنگ رویش، مشک را چون لولو لا لا کند منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا بچرد رنگ در میانهٔ کهسار تا بچمد گور در میانهٔ فدفد منوچهری دامغانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بزرگواری و مهتری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خواجه چنان ابر بار دار و مطرناک هست بقول و عمل همیشه مجرد منوچهری دامغانی ( دبیر سیاقی )