پیشنهاد‌های احمد رضا مردان نسب (٦٤٠)

بازدید
١,٥٢١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخم انگور : تکژ نیست گویی در انگور او همه شیره دیدیم یکسر رزش ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چو پوست روبه بینی به تیم واتگران بدان که تهمت از دنبه ٔبسرکار است. رودکی. نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر به تیم واتگران آید از در تیماس. ابوالع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاروانسرای بزرگ نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر به تیم واتگران آید از در تیماس. ابوالعباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:در شعر ربنجی چیزی در حدود معنایی کارکشته باید باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لهجه لری ما به این چوب گیره و به شئی آهنی که بین شکاف چوب میگذاشتن و ضربه میزدن قلم میگویند . گیره برای نگه داری شکاف چوب بود و قلم هم برای نگهدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشتن، بریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده گویی کنایتا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاژ میخایم و ژاژم شذه خشک خار دارذ همه چون نوک پغاز ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیغبافان را با وشی بافان ننهند طبل زن را ننشانند بر رودنواز. ابوالعباس ( از لغت فرس اسدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیغبافان را با وشی بافان ننهند طبل زن را ننشانند بر رودنواز. ابوالعباس ( از لغت فرس اسدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اکنون که همینت باز دارد خاتوله کنی و چند گون شر منسوب به ابوالعباس ربنجی و سوزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:نام شخصی بت پرست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی توجهی کردن ، اهمیت ندادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیب خالی و پز عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه در وی آدمی را راه رفتن نه در وی آبها را جوی و فرکند در اشعار پراکنده ژیلبر لازار در ذیل اشعار ابو العباس ربنجی آورده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم سلامت گرفته خاموش پیچیذه بر عافیت چو فژغند ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم سلامت گرفته خاموش پیچیذه بر عافیت چو فژغند ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی نوعی حلوا در شعر ربنجی آمده است کار من خوب کرد بی صلتی هرکه او طَمْع مالکانه کند. ابوالعباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرگ جنین قبل از زادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاذشاهی گذشت خوب نژاد پاذشاهی نشست فرخ زاد ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسجد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بومش چنان تاخت شاهین بیم که سیمرغ قدرش غلیواج شد چنان باز ادبارش بر باشه راند که طاوس اقبالش دراج شد صفایی جندقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بومش چنان تاخت شاهین بیم که سیمرغ قدرش غلیواج شد چنان باز ادبارش بر باشه راند که طاوس اقبالش دراج شد صفایی جندقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذقن: نه غلیواج تو را صید تذرو آرد و کبگ نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب ( ناصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید :شایسته بودن ( م ) اول شخص مفرد شایدم یعنی شایسته ام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:شایسته ام کی خدمت را شایم تا پیش تو آیم با این سر و این ریش چو پاغنده حلاج. ابوالعباس ربنجی ظ:مصراع اول پرسش بلاغی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلوله پنبه یا چیزی مشابه آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیرم که ترا اکنون سه خانه کماس است بنویس یکی نامه که چندت همه کاس است ابوالعباس ( از لغت فرس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

من یکی رافه بذم خشک و بفرغانه شذم مورد گشتم تر و شذ قامت چون نارونا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نا مه که وصل ما خبرش نبوذ باب تر کن و بطاق بر نشلا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بگزین ملکا بگزین ملکا پاک طبع تو بسان ملکا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منجمان آمدند و خلخیان ابا سطرلابها چو برجاسا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منجمان آمدند خلخیان ابا سطرلابها چو برجاسا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

که تنگ و آذرم دارذ و مرد بذ سلب است ابوالعباس ربنجی ( منسوب عنصری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنِ رسوا شده در زفاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبوح و مزکت بهمان گرفت و دیزه فلان و ما چو گاوان گرد آمده به غوشادا. ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبوح و مزکت بهمان گرفت و دیزه فلان و ما چو گاوان گرد آمده به غوشادا. ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ز ما و کیف بگوی و برسم برهان گوی گر آمذست برون این سخنت از استار ابوالهیثم گرگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارمیتا جوقه دوست جواب سوالت کلمه اعتبار است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثالش وصفتش باز گوی هر دو مرا که دوستر سوی من صذ ره این ز موسیقار ابوالهیثم گرکانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسمه ، شلاق، تازیانه ، چرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بمدحت کردن مخلوق روح خویش بشخودم نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم کسائی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از نعت می آید به معنی وصف شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چو زهر از چشیدن چو چنگ از شنیدن چو باد از بزیدن چو الماس گازی مصعبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژیلبر لازار نیز این شاهد مثال منسوب به حکاک را در ضمیمه اشعار فرالاوی آورده است ایستاده بخشم بر در او این به نفرین سیاه روخ چکاذ روخ چکاذ:ظ :کچل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرهنگ ، پیشرو لشکر و سردار سپاه و پهلوان و مبارز باشد ( برهان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای بر همه قحبگان گیتی سرجیک . . ون تو فراختر ز سیصذ خرچیک فرالاوی