پیشنهاد‌های احمد رضا مردان نسب (٦٢٩)

بازدید
١,٢٤٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اکنون که همینت باز دارد خاتوله کنی و چند گون شر منسوب به ابوالعباس ربنجی و سوزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:نام شخصی بت پرست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی توجهی کردن ، اهمیت ندادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیب خالی و پز عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه در وی آدمی را راه رفتن نه در وی آبها را جوی و فرکند در اشعار پراکنده ژیلبر لازار در ذیل اشعار ابو العباس ربنجی آورده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم سلامت گرفته خاموش پیچیذه بر عافیت چو فژغند ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم سلامت گرفته خاموش پیچیذه بر عافیت چو فژغند ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی نوعی حلوا در شعر ربنجی آمده است کار من خوب کرد بی صلتی هرکه او طَمْع مالکانه کند. ابوالعباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرگ جنین قبل از زادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاذشاهی گذشت خوب نژاد پاذشاهی نشست فرخ زاد ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسجد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بومش چنان تاخت شاهین بیم که سیمرغ قدرش غلیواج شد چنان باز ادبارش بر باشه راند که طاوس اقبالش دراج شد صفایی جندقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بومش چنان تاخت شاهین بیم که سیمرغ قدرش غلیواج شد چنان باز ادبارش بر باشه راند که طاوس اقبالش دراج شد صفایی جندقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذقن: نه غلیواج تو را صید تذرو آرد و کبگ نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب ( ناصر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شاید :شایسته بودن ( م ) اول شخص مفرد شایدم یعنی شایسته ام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:شایسته ام کی خدمت را شایم تا پیش تو آیم با این سر و این ریش چو پاغنده حلاج. ابوالعباس ربنجی ظ:مصراع اول پرسش بلاغی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گلوله پنبه یا چیزی مشابه آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیرم که ترا اکنون سه خانه کماس است بنویس یکی نامه که چندت همه کاس است ابوالعباس ( از لغت فرس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

من یکی رافه بذم خشک و بفرغانه شذم مورد گشتم تر و شذ قامت چون نارونا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نا مه که وصل ما خبرش نبوذ باب تر کن و بطاق بر نشلا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بگزین ملکا بگزین ملکا پاک طبع تو بسان ملکا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منجمان آمدند و خلخیان ابا سطرلابها چو برجاسا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منجمان آمدند خلخیان ابا سطرلابها چو برجاسا ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

که تنگ و آذرم دارذ و مرد بذ سلب است ابوالعباس ربنجی ( منسوب عنصری )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زنِ رسوا شده در زفاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبوح و مزکت بهمان گرفت و دیزه فلان و ما چو گاوان گرد آمده به غوشادا. ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سبوح و مزکت بهمان گرفت و دیزه فلان و ما چو گاوان گرد آمده به غوشادا. ابوالعباس ( از فرهنگ اسدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ز ما و کیف بگوی و برسم برهان گوی گر آمذست برون این سخنت از استار ابوالهیثم گرگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ارمیتا جوقه دوست جواب سوالت کلمه اعتبار است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثالش وصفتش باز گوی هر دو مرا که دوستر سوی من صذ ره این ز موسیقار ابوالهیثم گرکانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تسمه ، شلاق، تازیانه ، چرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بمدحت کردن مخلوق روح خویش بشخودم نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم کسائی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از نعت می آید به معنی وصف شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چو زهر از چشیدن چو چنگ از شنیدن چو باد از بزیدن چو الماس گازی مصعبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژیلبر لازار نیز این شاهد مثال منسوب به حکاک را در ضمیمه اشعار فرالاوی آورده است ایستاده بخشم بر در او این به نفرین سیاه روخ چکاذ روخ چکاذ:ظ :کچل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کفاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرهنگ ، پیشرو لشکر و سردار سپاه و پهلوان و مبارز باشد ( برهان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای بر همه قحبگان گیتی سرجیک . . ون تو فراختر ز سیصذ خرچیک فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحریک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم آهوفغند است و هم تیزتک هم آزاذه خوی است و هم تیزگام. فرالاوی اشعار پراکنده به کوشش ژیلبر لازار ، ص۴۲

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم آهو فغند است و هم تیز تک هم آزاذه خوی است و هم تیز گام فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یا به غربیله همچو برزیگر دانه از که به چک بسازد صاف فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا به کی بوسه بر چک جلبی بشمری همچو تنگه را صراف فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا به کی بوسه بر چک جلبی بشمری همچو تنگه را صراف فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا به کی بوسه بر چک جلبی بشمری همچو تنگه را صراف فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دشت کردن، به اصطلاح اولین خرید و فروش را گویند . من عاملم و تو معاملی وین کار مرا با تو بوذ دخش فرالاوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وگر لشکر او ندیدی نبیند چنان جز به محشر دو چشمت زحامی ناصر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اگر صورتش را ندیدی ندیدی به دین بر ز یزدان دادار نامی ناصر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جهان هرچه دادت همی باز خواهد نهاده ست بی آب رخ چون رخامی ناصر