پیشنهادهای مهدی کشاورز (٢,١٩٠)
بوم فرهنگ، بومفرهنگ، بومهنگ؛ بومفرهنگ به چم گردآیه ( مجموعه ) ای از فرهنگ ها، باورها، و نگرش ها است که در پیوند با بوم و زیستگاه مردم هر سرزمین پدید ...
بوم فرهنگ، بومفرهنگ، بومهنگ؛ بومفرهنگ یک واژه ی پیشنهادی است به جای ژئوکالچر. به چم گردآیه ( مجموعه ) ای از فرهنگ ها، باورها، و نگرش ها است که در پ ...
بوم فرهنگ، بومفرهنگ، بومهنگ؛ بومفرهنگ ( ژئوکالچر ) به چم گردآیه ( مجموعه ) ای از فرهنگ ها، باورها، و نگرش ها است که در پیوند با بوم و زیستگاه مردم ه ...
سرپل زهاب زهاب، زهاو، زاب، زاو؛ زهیدن به چم زاییدن و نیز تراویدن است: قوتت از قوت حق می زهد/نز عروقی کز حرارت می جهد. مولوی. زهاب یا زهاو= زاینده ...
"نوشتِگان" نوواژه ای ست پیشنهادی به جای corpus. مجموعه نوشته ها و مقاله هایی که در یک پژوهش از آنها بهره گیری می شود.
نوشتِگان
تولید، محصول= فرآورده، تولیدی= فرآوری؛ شرکت تولیدی= بنگاه فرآوری، بنیاد یا بُنلاد فرآوری
تولید: فرآورده، تولیدی: فرآوری؛ شرکت تولیدی= بنگاه فرآوری، بنیاد یا بُنلاد فرآوری
بنگاه، بنیاد، بنلاد، واژه ی بُنلاد به چم بنیاد است، از این واژه ی کهن می توان ویژه مندانه به جای واژه ی شرکت و کمپانی بهره گرفت، هرچند که بنگاه و ...
" اَبَربُنگاه" ابربنگاه یک نوواژه ی پیشنهادی ست که می توان به جای واژه ی بیگانه ی کنسرسیوم به کار گرفت.
ابَربنگاه، ابربُنلاد
اَبَربنگاه، ابربُنلاد
بنگاه، بنیاد، بنلاد، واژه ی بُنلاد به چم بنیاد است، از این واژه ی کهن می توان ویژه مندانه به جای واژه ی شرکت بهره گرفت، هرچند که بنگاه و بنیاد هم ...
بنگاه، بنیاد، بنلاد، واژه ی بُنلاد به چم بنیاد است، از این واژه ی کهن می توان ویژه مندانه به جای واژه ی شرکت بهره گرفت، هرچند که بنگاه و بنیاد هم ...
همگِرد یا مجموعه ی دینی - آیینیِ دوراونتاش پیرامون ۱۲۵۰ سال پیش از زایش مسیح ( ۱۲۴۰–۱۲۷۵ پ. م ) ، در دوران شاه ایلامی اونتاش ناپیریشا، در ستایش"اینشو ...
کرانروب با پوییدن در کرانه و آب های کم ژرفا، آشغالهای درشت مانند چوب، بطری و پلاستیک را گردآوری کرده و در انباشتگاه یا مخزن خود می ریزد. این دستگاه ...
"کرانروب" کَران روب دستگاهی ست برای پاکسازی کرانه ها؛ دستگاهی چرخدار یا زنجیری که در کرانه ی دریا و نیز پهنای کم ژرفای دریا روانه شده و آشغالها را ...
دستگاهی برای پاکسازی کرانه ها؛ دستگاهی چرخدار یا زنجیری که در کرانه ی دریا و نیز پهنای کم ژرفای دریا روانه شده و آشغالها را از ماسه جدا و گردآوری می ...
کرانروب
نارسایی، کمبود، سستی، کاستی، کمتوانی، ناتوانی
کاستی ها، کمبودها، نارسایی ها، ناتوانی ها، سستی ها
برتریها، توانمندیها= نقاط قوت، کاستیها، ناتوانیها، کمبودها، سستیها= نقاط ضعف
برتری، توانمندی
کنونی، گذران، درگذر؛ هنگامی که واژه ی جاری در گزاره هایی مانند سال جاری، هفته ی جاری، روند جاری و. . . به کار می رود به جای آن می توان از یکی از جایگ ...
"فرستمان" به جای اداره پست
در رایش ( ریاضی ) : سینوس= تپش ( موج تپشی ) کسینوس= واتپش تانژانت= سوده ( مماس ) کتانژانت= واسوده
در رایش ( ریاضی ) : سینوس= تپش ( موج تپشی ) کسینوس= واتپش تانژانت= سوده ( مماس ) کتانژانت= واسوده
در رایش ( ریاضی ) : سینوس= تپش کسینوس= واتپش تانژانت= سوده ( مماس ) کتانژانت= واسوده
در رایش ( ریاضی ) : سینوس= تپش کسینوس= واتپش تانژانت= سوده ( مماس ) کتانژانت= واسوده
نامواژه ی تانک در جایگاه یک جنگ افزار: در جنگ جهانی یکم، انگلیسی ها برای نخستین بار از واژه ی تانک ( tank ) برای نامیدن این ابزار جنگی بهره بردند. ع ...
نامواژه ی تانک در جایگاه یک جنگ افزار: در جنگ جهانی یکم، انگلیسی ها برای نخستین بار از واژه ی تانک ( tank ) برای نامیدن این ابزار جنگی بهره بردند. ع ...
واژه ی تانک به چم ظرف یا مخزن آب، یک واژه ی هندوایرانی ( آریایی ) است. در نوشتارهای دینی زرتشتی و نوشته های تاریخی ساسانی واژه ی تانک یا تانگ نشانگر ...
واژه ی تانک به چم ظرف یا مخزن آب، یک واژه ی هندوایرانی ( آریایی ) است. در نوشتارهای دینی زرتشتی و نوشته های تاریخی ساسانی واژه ی تانک یا تانگ نشانگر ...
واژه ی تانک به چم ظرف یا مخزن آب، یک واژه ی هندوایرانی ( آریایی ) است. در نوشتارهای دینی زرتشتی و نوشته های تاریخی ساسانی واژه ی تانک یا تانگ نشانگر ...
آبگیرک
کنجه به چم دختر دگردیسیده ی همان واژه ی پهلویِ "کنیچک" است که در برخی گویش ها مانده است. کیجا در مازنی، کِچ در کردی، کنجه در سیستانی، کنیز در پارسی ...
گاهی می توان از بُنواژه های [واداشتن، وادار کردن] به جای تحریک کردن بهره برد: سربازان با شلیک هوایی، دشمن را به واکنشی زودهنگام تحریک کردند. سربازان ...
"فرازین" فرازین: فراز زین، زین یا صندلی که بر فراز کوه ها می رود.
"فرازین" فرازین: فراز زین، زین یا صندلی که بر فراز کوه ها و دره ها می رود.
دُشرویش، دژرویش
دگررویش= متاپلازی، نورویش= نئوپلازی، دُژرویش= دیسپلازی
دگررویش روده ای
دُژرویش، دشرویش، رُستن و رویشِ ناهنجار و بدریخت نورویش= نئوپلازی بایسته است که واژگان بیگانه را از آموزش کنار بگذاریم.
نو رویش، نورویش= نئوپلازی، نورسته= نئوپلاسم
نرخ شار، درصد شار
شار به چم ( معنی ) جریان، مانند آبشار ( جریان ریزشی آب ) ، سرشار ( جریان سرریز ) ، شُرشُر آب ( جریان آب، روان آب ) ، شُره کردن ( جریان یافتن، روان ...
گوی چرخ، گویچرخ، Guycharkh
لایه نگاره، نگاره؛ فرتور به دست آمده از دستگاه لایه نگار ( سی تی اسکن )
نگاره، لایه نگاره؛ نگاره ی به دست آمده از دستگاه لایه نگار ( سی تی اسکن )