اسم - صفحه 26
چابک، تند و تیز، سریع، دارای سرعت و مهارت در عمل، ( در قدیم ) بلند، آراسته، بزرگوار
پسر
فارسی صارم
شمشیر تیز، برنده، مرد دلیر، ( در قدیم )، قطع کننده، بُرنده، دلاور
پسر
عربی
تاریخی و کهن وستا
اوستا، کتاب مقدس زردشتیان، نام کتاب مقدس زرتشتیان
دختر، پسر
اوستایی، فارسی
مذهبی و قرآنی بهتاش
شریک خوب، صاحب اخلاق و رفتار نیکو، [ به = خوب، بهتر، خوبتر، شخص خوب و دارای اخلاق و رفتار نیکو، تاش ...
پسر
ترکی، فارسی نیتا
بی مانند، بدون همتا، یگانه، [نی = نه ( به صورت شبه جمله ) ( در قدیم ) نیست، نبود، تا = لنگه، مثل، م ...
دختر
فارسی طلایه
جلودار، سردسته، فرمانده سپاه، ( به مجاز ) نشانه یا جلوه ی نخستین از هر چیز که پیش از دیگر نشانه ها ...
دختر
عربی صابرین
بانوی صبور و شکیبا، ( جمع صابر )، صابر، جمع صابر
دختر
عربی عبدالسمیع
بنده خداوند شنوا، بنده ی خدای شنوا، ( سمیع از نام های خداوند )
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی فریور
درستکار، صحیح العمل، ( دساتیر ) راست، درست، [از برخاسته های فرقه آذرکیوان ـ برهان چ، معین]
پسر
فارسی انوشا
جاویدان، شادی، خوشحالی، بی مرگ و جاویدان، شادی و خوشحالی و شادمانی، همچنینن ماندنی و جاودانه، صورتی ...
دختر
فارسی تامیلا
بخشنده، امیدوار، ( عربی )، ( مصدر باب تفعیل ) از روی امیدواری، امیدوارانه، در برخی منابع به معنی بخ ...
دختر
ترکی شروان
درخت سرو، ( اَعلام ) [= شیروان] ناحیه و ولایت قدیم، کنار دریای خزر، جنوب شرقی کوههای قفقاز، که امرو ...
پسر
فارسی برهان الدین
دلیل و حجت دین، برهان دین، دلیل دین، حجت دین، ( اَعلام ) لقب بسیاری از اشخاص در تاریخ
پسر
عربی
تاریخی و کهن آتبین
نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه، به معنی از خاندانِ «آثویه»، ...
پسر
اوستایی، سانسکریت، فارسی
تاریخی و کهن بصیرت
بینایی، آگاهی، زیرکی، ( به مجاز ) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی، ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شمس
خورشید، آفتاب، نام نود و یکمین سوره در قرآن کریم، ( اَعلام ) ) سوره ی نود و یکم از قرآن کریم دارای ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی، کهکشانی مستعان
کسی که از او یاری خواسته شود، از صفات خدا، ( در قدیم ) آن که از او یاری می خواهند، ( به مجاز ) از ن ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی حورالعین
زن زیبا با چشمانی سیاه و درشت، ( در قدیم ) زن یا زنان سفیدپوست درشت چشم
دختر
عربی مهرنسا
خورشید زنان، ( به مجاز ) زن زیباروی، ( مهر = خورشید، نسا )، ( به مجاز ) زیباروی در میان زنان، ( فار ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن سنان
سرنیزه، نابودکننده دشمن، نیزه، قسمت تیز نوک نیزه، نوکِ تیز هر چیز، ( اعلام ) ) سنان ابن ثابت [قرن ه ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن محمد معید
ترکیب دو اسم محمد و معید ( ستوده و بازگرداننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و معید
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی سورین
نیرومند، قدرتمند، توانا، دلیر، ( اَعلام ) ) یکی از خاندان ساسانی، ) نام سرداری در زمان شاپور دوم، س ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن علی مهدی
ترکیب دو اسم علی و مهدی ( بلندمرتبه و هدایت شده )، از نام های مرکب، ( علی و مهدی )
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی خاتم
نقش و طرح های تزیینی، آخرین، ( در صنایع دستی )، نقوش و طرح های تزیینی روی چوب، ( در قدیم ) انگشتر، ...
پسر
فارسی فربود
راست و درست، راست، درست
پسر
فارسی محمد مهزیار
ترکیب دو اسم محمد و مهزیار ( ستوده و صاحب کوهستان )، از نام های مرکب، ا محمّد و مهزیار
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی نیکناز
افنخار کننده به نیکی، عشوه گری، دارای عشوه گری و زیبایی خوب، ویژگی دختری که زیبا و خوب است، افتخار ...
دختر
فارسی شایا
شایسته، لایق، سزاوار، ( = شایسته )، شایان
دختر
فارسی شیث
از پیامبران الهی، نام سومین پسر آدم و حوا، ( اَعلام ) پسر سوم حضرت آدم ( ع ) به روایت تورات، می گوی ...
پسر
عبری
مذهبی و قرآنی محمد بهراد
ترکیب دو اسم محمد و بهراد ( ستوده و جوانمرد نیکو )، ( عربی ـ فارسی ) از نام های مرکب، ا محمّد و بهر ...
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی قدوس
پاک، مبارک، منزه، قدیس، ( در قدیم )، پاک و منزه، از نام ها و صفات خداوند
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد مسیحا
ترکیب دو اسم محمد و مسیحا ( ستوده و لقب حضرت عیسی )، از نام های مرکب، ا محمّد و مسیحا
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی دریه
مانند در، درخشان و روشن، ( در، ایه ( پسوند نسبت ) )، درخشان، روشن
دختر
فارسی، عربی بهاران
هنگام بهار، فصل بهار، موسم بهار، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت
دختر
فارسی
طبیعت سحاب
ابر، میغ، توده بخار آب، توده ی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده می شود
پسر
عربی
طبیعت رهان
رهنده، رهاشونده، ( در عربی ) ( اَعلام ) نام پهلوانی در داستان سمک عیار، نام یکی از سرداران پارسی در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن فهام
بسیار فهمیده و دانا، ( در قدیم ) بسیار دانا و فهمیده
پسر
عربی سنبله
ششمین صورت فلکی، خوشه بعضی گیاهان، ( در گیاهی ) نوعی گل آذین که گلهای بدون دم گل آن در اطراف یک محو ...
دختر
فارسی
طبیعت، کهکشانی آذرنوش
نوش آذر، نام آتشکده دوم، ( اَعلام ) ) ( در شاهنـامه ) «نوش آذر» آمده و آن نام آتشکده ای است در بلخ ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن آریستا
زیبا، مانند عروس، زیبا و خوشکل مانند عروس، مرکب ازآریس به معنای عروس و تا پسوند مشابهت
دختر
فارسی معینا
یاری رسان، کمک کننده، ( معین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به معین، ( معین )
دختر
فارسی، عربی انفال
هشتمین سوره قرآن، غنیمت دادن، سوره ی هشتم از قرآن کریم دارای هفتاد و شش آیه، اموال عمومی
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی پرشان
رزمجو، مبارز، دلاور، ( از اوستایی، paršāna )
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن بینا
بصیر، بیننده، آگاه، هوشیار، ( به مجاز )، آن که توانایی پیش بینی و سنجش درستِ امور را دارد، آن که می ...
دختر
فارسی امیرعبدالله
ترکیب دو اسم امیر و عبدالله ( پادشاه و بنده خدا )، امیر و پادشاهی که بنده ی خداست
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فاخته
پرنده ای خاکی رنگ کوچکتر از کبوتر، از اصول موسیقی قدیم، پرنده ای از خانواده ی کبوتر، کوکو، صلصل، فا ...
دختر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن، طبیعت، هنری سمندر
اسب تندرو و نیرومند، اسبی که رنگ آن مایل به زرد باشد، ( در یونانی ) «سالامندرا» به معنی فرشته موکل ...
پسر
فارسی
طبیعت داریا
دارنده، دارا، ( = دارا )
پسر
فارسی آماندا
در امان تو، در پناه تو، در امان
دختر، پسر
ترکی لطیف
نرم و ظریف، ملایم، زیبا، از صفات خدا، نرم و خوشایند، ظریف و زیبا، ملایم و خوش آهنگ، ( به مجاز ) چاب ...
دختر، پسر
عربی
مذهبی و قرآنی اصیلا
منسوب به اصیل، نجیب، پاک نژاد، ( اصیل، ا ( پسوند نسبت ) )، ( اصیل )، با نوی با اصالت مرکب از اصیل + ...
دختر
فارسی، عربی راحمه
رحم کننده، رحمت آورنده، ( مؤنث راحم ) به معنی رحمت آورنده و دل سوزاننده
دختر
عربی فروز
تابش و روشنی و فروغ، افروختن، فروزیدن، ( در قدیم ) به معنای روشنایی و نور
دختر
فارسی سهام
سهم ها، بهره ها، تیرهای کمان، نصیب ها، قسمت ها
پسر
عربی معز
عزت دهنده، گرامی دارنده، از نام های پروردگار، از نام ها و صفات خداوند، ( اَعلام ) معز فاطمی لقب ابو ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی وارث
ارث برنده، میراث بر، از نام های خداوند، ( در فقه و حقوق ) آن که مال، مِلک یا مقامی را از کسی به ارث ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی گلچهر
گل چهره، زیبارو، دارای چهره ای مانند گل، ( اَعلام ) «گلچهر» نام معشوقه ی اورنگ در افسانه های ایرانی ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن ارزنده
دارای ارزش، بهادار، محترم، ( صفت فاعلی از ارزیدن )، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق، با شخصیت، مورد ...
دختر
فارسی امیرمجتبی
ترکیب دو اسم امیر و مجتبی ( پادشاه و برگزیده )، از نام های مرکب، ا امیر و مجتبی، امیر و پادشاه برگز ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی روزانا
روشنا، تابنده، زیبا، ( روزان، الف اسم ساز )، منسوب به روز، ( به مجاز ) تابنده و زیبا، ( روزان + الف ...
دختر
فارسی
طبیعت حیان
زنده، کسی که برای چیزی وقت و زمان تعیین کند، ( عربی )، ( اَعلام ) ) نام مورخ و پژوهشگری از مردم قرط ...
پسر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی نسیما
منسوب به نسیم، باد ملایم، بوی خوش، ( نسیم، ا ( پسوند نسبت ) )، و نسیم
دختر
فارسی، عربی
طبیعت موحده
یکتاپرست، توحیدگرا، خداشناس، ( مؤنث موحد )
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی دایان
ماما، دایه، سرافرازی
دختر، پسر
کردی، ترکی دلیله
راهنما، هدایت کننده، معشوقه، راه روشن، ( اَعلام ) ( در تورات ) ( به معنی معشوقه ) معشوقه ی شمشون، ک ...
دختر
عربی، عبری
تاریخی و کهن شیلر
منطقه ای در کردستان، نام شاعر و نویسنده آلمانی، ( آعلام ) ناحیه ای مرزی در شمال شرقی عراق، به صورت ...
دختر
فارسی، کردی
تاریخی و کهن داریان
منسوب به دارا، نام شهری در شیراز و شوشتر، ( اعلام ) ) نام شهری در شیراز در استان فارس، ) نام شهری د ...
پسر
فارسی روناهی
روشنایی، تابناکی
دختر
کردی فریار
دارنده ی شکوه و جلال، فرهور، ( فر = شکوه و جلال، یار ( پسوند دارنگی ) )، ( فر = شکوه و جلال + یار ( ...
دختر، پسر
فارسی پرنگ
برق شمشیر، فروغ و جلا، فروغ و برق شمشیر، ( در عربی ) فِرند، پَرَند، ربد، جوهر، گوهر، رونق، جلد، تلأ ...
دختر
فارسی، کردی محلا
آراسته، مزین
دختر
عربی مانیاد
به یاد بمان، ( به مجاز ) عزیز و گرامی، ( مان = ماندن، یاد )
پسر
فارسی امیرپرهام
ترکیب دو اسم امیر و پرهام ( فرمانروا و فرشته خوبی )، از نام های مرکب، ه امیر و پَرهام
پسر
فارسی، عربی منزلت
اعتبار، مقام، جایگاه، مرتبه، ارزش و اهمیت، درجه، نظم و انضباط، حد، پایه
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی گرشاسب
دارنده اسب لاغر، نام جهان پهلوان ایرانی، ( = کرشاسپ و گرشاشپ )، به معنی دارنده ی اسب لاغر، ( اَعلام ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ارسان
پهلوان مشهور، همسر نرسی پادشاه ساسانی، ( اَعلام ) والی منسوب از طرف داریوش سوم که حاکم ناحیه ی دربن ...
دختر، پسر
فارسی
تاریخی و کهن پرسا
پرسان، جویان، پرسشگر، پرسنده، جستجوگر، نرم و لطیف مانند پر
دختر
فارسی آیدن
آیدین، روشن، مانند ماه درخشان، ( = آیدین )، و، روشن و آشکار، شفاف، صاف، معلوم، واضح، روشنفکر، نام ش ...
دختر، پسر
ترکی هرانوش
دختر آتش، دختری با روی برافروخته، ( به مجاز ) زیبارو، کنایه از دختر زیبا روی
دختر
فارسی ام فروه
نام دختر امام موسی کاظم ( ع ) و مادر امام جعفرصادق ( ع )، ( اَعلام ) ) مادر امام جعفر صادق ( ع )، ) ...
دختر
عربی
تاریخی و کهن، مذهبی و قرآنی اعلا
برتر، بالاتر، بلندتر، نامی از نام های خدای تعالی، سوره ی هشتاد و هفتم از قرآن کریم، برگزیده از هر چ ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ایما
اشاره، گوشه، کنایه، رمز، چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن، بیان موضوعی به طور رمز یا خل ...
دختر
عربی سانی
سامان یافته، قابل احترام، مقدس
پسر
فارسی فاطمه طهورا
ترکیب دو اسم فاطمه و طهورا ( رانده شده از آتش و پاک )، از نام های مرکب، فاطمه و طهورا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی شلاله
آبشار، فواره، شلال، فوّاره
دختر
ترکی، عربی
طبیعت جلاله
بزرگوار، عظمت، بزرگی، ( مؤنث جلال )، جلال
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد ادریس
ترکیب دو اسم محمد و ادریس ( ستوده و درس خوانده )، از نام های مرکب، ا محمّد و ادریس
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی هومهر
دارای عشق و محبت، دوستی، ( هو = خوب، مهر = محبت، دوستی و عشق )، دارای عشق و محبت خوب، نیک مهر، دارا ...
پسر، دختر
فارسی نیر اعظم
زیبا و تابناک، ( عربی )، ( به مجاز ) خورشید
دختر
فارسی پایا
پایدار، پاینده، جاوید، ثابت، ماندگار، آنچه دیر می پاید، ( در گیاهی ) ویژگی گیاهی که بیش از دو سال ع ...
پسر
فارسی پروشات
بسیار شاد، نام همسر داریوش دوم پادشاه هخامنشی، ( = پروشاتو= پاروساتیس )، ( در پارسی باستان puršātu ...
دختر
فارسی، اوستایی، پهلوی
تاریخی و کهن مزین
تزیین شده، آراسته، [این کلمه چنانچه مزَیِن /mozayyen/ تلفظ شود به معنی «آرایشگر» است]
دختر
عربی رایین
نام سردار اردشیر دوم پادشاه ساسانی، ( = رائین )
پسر
فارسی
تاریخی و کهن سارین
نام روستایی در نزدیکی رفسنجان، ( اعلام ) نام دو روستا در شهرستان های خدابنده و رفسنجان
دختر، پسر
فارسی اولدوز
ستاره، اختر، کوکب، نجم
دختر
ترکی
کهکشانی عقیق
نام سنگی قیمتی به رنگ زرد و صورتی یا جگری، سنگی سلیسی و آبدار و قیمتی، که رنگ سرخ آن بسیار جالب است ...
دختر
عربی
طبیعت مهراج
نام رایج پادشاهان هندوستان، ( در قدیم ) مهاراجه، عنوان هر یک از افراد طبقه ای ممتاز در هند، شاه، ام ...
پسر
سانسکریت مهر آذین
ترکیب دو اسم مهر و آذین ( محبت و زینت )، ( مهر= مهربانی و محبت، آذین ( در قدیم ) آیین، رسم، قاعده ) ...
دختر
فارسی رافع
فرازنده، دادخواه، رساننده حدیث از حضرت رسول ( ص )، ( در قدیم ) رفع کننده، از میان برنده و نابود کنن ...
پسر، دختر
عربی
مذهبی و قرآنی نازنین کوثر
ترکیب دو اسم نازنین و کوثر ( با ارزش و بخشنده )، از نام های مرکب، نازنین و کوثر
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی