اسم - صفحه 31
پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن رامینه
رام، رامین، طربناک
دختر
فارسی
تاریخی و کهن شاهرود
رود بزرگ، نوعی ساز، ( شاه = جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «اصلی» و «مهم»، رود = فرزند به ...
پسر
فارسی
هنری شارینا
متمدن، شهرنشین، ( شارین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به شارین، و، ( شارین + ا ( پسوند نسبت ) )، مرکب ...
دختر
فارسی معصومه زهرا
ترکیب دو اسم معصومه و زهرا ( بی گناه و درخشنده )، از نام های مرکب، معصومه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرسپهر
ترکیب دو اسم امیر و سپهر ( پادشاه و آسمان )، از نام های مرکب، ی امیر و سپهر
پسر
فارسی، عربی امیریل
ترکیب دو اسم امیر و یل ( امیر قوی و شجاع، امیر پهلوان )، امیر قوی و شجاع
پسر
فارسی، عربی
تاریخی و کهن فریمهر
خورشید با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، مهر = خورشید )، خورشید ب ...
دختر
مازندرانی واران
باران، نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده داده اند
دختر، پسر
پهلوی، یونانی
طبیعت خلیل الرحمان
ترکیب دو اسم خلیل و رحمان ( دوست و مهربان )، ( = خلیل الله )، ( خلیل الله
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی فاطمه عذرا
ترکیب دو اسم فاطمه و عذرا ( رانده شده از آتش و دوشیزه )، از نام های مرکب، فاطمه و عَذرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی عبدالعلیم
ترکیب دو اسم عبد و علیم ( بنده و دانا )، بنده ی خدای دانا و آگاه
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی آیفر
شأن و شکوه ماه، عظمت ماه، ( به مجاز ) زیبا رو
دختر
ترکی، فارسی
کهکشانی صائبه
حق، درست، ( مؤنث صائب )
دختر
عربی رتاج
در بزرگ، دروازه، درِ بزرگ، درِ بزرگ که غالباً بندند و از درِ کوچکی که در آن تعبیه شده باشد، آمد و ر ...
دختر
عربی فرخزاد
نیک بخت، خجسته، ( در قدیم ) آن که با طالع خوب به دنیا آمده، ( اَعلام ) ) نامی مستعار که «گشتاسپ» شا ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آتین
جدید، نو، موجود شده، پیدا گردیده، به هم رسیده، در لغت زند و پازند به معنی موجود شده و پیدا گردیده و ...
دختر، پسر
اوستایی، پهلوی حازم
بااحتیاط، هوشیار، محتاط، دور اندیش
پسر
عبری صبور
صبر کننده، شکیبا، از نام های خداوند، آن که در برابر سختی ها و رنج ها بردبار است
دختر
عربی هالان
سرو صدا و جنجال، برانگیختن، دوستان، پیچش، ( به مجاز ) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی، سرو صدا و جنجا ...
دختر
کردی فانیذ
قند، شکر، ( معرب پانیذ )، پانیذ
دختر
عربی، فارسی جاماسب
دارای اسب درخشان، jāmāspa )، به معنای دارای اسب درخشان، ( اَعلام ) نام برادر قباد شاهنشاه ساسانی و ...
پسر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن دلدار
معشوق، علاقه مند، ( به مجاز )، معشوق و محبوب، ( در قدیم ) مهربان، با محبت، ( در تصوف ) حق، خداوند، ...
دختر
فارسی گل غنچه
غنچه گل، غنچه ی گل، ( در قدیم ) گلگونه که زنان به روی خود می مالند، غازه، سرخاب
دختر
فارسی
طبیعت، گل گلایل
نوعی گلی زینتی، glaïeul )، ( در گیاهی ) گل زینتیِ زیبا به رنگ های مختلف که آرایش خوشه ای یک طرفی با ...
دختر
فرانسوی
طبیعت، گل ماه تینا
ترکیب دو اسم ماه و تینا ( زیبا و گل سرخ )، ( ماه، تینا = گل سرخ ) ( به مجاز ) زیبارو و با طراوت
دختر
فارسی
گل، کهکشانی هخامنش
دوست منش، دوست کردار، کسی که دارای کردار و اندیشه نیک است، ( اَعلام ) هخامنش: [حدود پیش از میلاد] س ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن ساریژ
بهبودی، به هم پیوستگی زخم
دختر
کردی شمه
بوی خوش
دختر
عربی صمیم
خالص، محض، میان، ( در قدیم ) صمیمی، اوج و نهایت شدت یا ترقی چیزی، ( در نجوم ) ویژگی ستاره ای که فاص ...
پسر
عربی صانع
آفریننده، صنعتگر، سازنده، آفریدگار، خداوند، همچنین یکی از نام های خداوند نیز صانع می باشد
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی عدی
جاهای مرتفع، جاهای بلند
پسر
عربی مریسا
چیزی لغزان و تابان، ( مَریس، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به مریس، ع مَریس
دختر
فارسی، عربی واله
سرگشته از عشق، عاشق بی قرار، شیفته و مفتون، حیران، سرگشته، مبهوت، ( در حالت قیدی ) در حال شیفتگی، ( ...
دختر
عربی هوریا
زیبارو، [ ( هور = خورشید، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به خورشید
دختر
فارسی ارجمند
باارزش، گرامی، گرامی و عزیز، دارای قدر و منزلت، محترم، بزرگوار، شریف، قیمتی، گران بها، مهم، با اهمی ...
پسر
فارسی ایلا
درختان، نام پهلوانی از لشکر افراسیاب، ایلا و ایله در قاموس کتاب مقدس به معنی درختان آمده، ( اَعلام ...
دختر، پسر
عربی، فارسی
تاریخی و کهن گلزاد
زاده ی گل، ( گل، زاد = زاده )، آن که چون گل متولد شده، آن که مادرزاد گل است، ( به مجاز ) زیبارو و ل ...
دختر
فارسی
گل نیلگون
لاجوردی، آبی، ( نیل، گون ( پسوند شباهت ) )، نیلی نیلی، ( سنسکریت ـ فارسی ) ( نیل + گون ( پسوند شباه ...
دختر
فارسی، سانسکریت پریاس
گلبرگ گل یاس، ( به مجاز ) زیبا و با طراوت، شاداب و جذاب، ( پَر = گلبرگ گل، برگ درخت، یاس )، گلبرگ ی ...
دختر
فارسی
گل فروهر
نگهداری کردن، پناه بخشیدن، ( در ادیان ) در دین زرتشت، صورت غیر مادی هر یک از مخلوقات که برای محافظت ...
پسر
پهلوی، اوستایی مرتیا
جوانمرد، مردانه
پسر
فارسی درینا
ارزشمند و قیمتی، ( درین، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به درین، ← درین، ( در پهلوی، barniya )، ( در اوس ...
دختر
فارسی، عربی رکسان
رکسانا، نورانی، ( = رکسانا )
دختر
یونانی ساران
آغاز، سر، ابتدا
دختر
فارسی سجا
نام یک گیاه، ( در گیاهی ) گیاهی که برگ آن مانند ترب است و گل آن سرخ و شبیه گلنار است
دختر
عربی
طبیعت، مذهبی و قرآنی روحا
جان، روان، ( روح = جان، نفس، الف ( اسم ساز ) )، منسوب به جان و روان
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی ساوان
ساید، ساینده، ( ساوا، نوعی غله هندی، ( اَعلام ) نام روستایی در سقز و مهاباد، ( اسم فاعل از سائیدن ) ...
پسر
کردی فریسا
پریسا، زیبا چون پری، ( فری = شگفت انگیز، عجیب، سا ( پسوند شباهت ) )، مانند فری، شبیه به فری، ( به م ...
دختر
فارسی یرمیا
یهوه به زیر می اندازد، ( = ارمیا ) یرمیا یعنی «یهوه به زیر می اندازد»، ( اَعلام ) نام یکی از پیامبر ...
پسر
عبری آیسون
دوستدار ماه
دختر
ترکی
کهکشانی جنات
بهشت ها
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی عاکف
گوشه گیرنده برای عبادت، ( در قدیم ) آن که در جایی مقدس برای عبادت اقامت دائم داشته باشد، معتکف، ( ب ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد داوود
ترکیب دو اسم محمد و داوود ( ستوده و محبوب )، از نام های مرکب، ا محمّد و داوود
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی محمد صبور
ترکیب دو اسم محمد و صبور ( ستوده و صبر کننده )، از نام های مرکب، ا محمّد و صبور
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مقصوده
محبوب و مورد پسند، مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند، مورد علاقه، مؤنث مقصود، آنچه کسی قصد انج ...
دختر
عربی نفیسه زهرا
ترکیب دو اسم نفیسه و زهرا ( گران مایه و درخشنده روی )، از نام های مرکب، نفیسه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی رانا
سیب دانه دار، انار، ( لاتینی، Granatum ) سیب دانه دار، در برخی منابع انار، مصحف رایای انار
دختر
لاتین، یونانی علی عرشیا
ترکیب دو اسم علی و عرشیا ( شریف و ملکوتی )، از نام های مرکب، علی و عرشیا
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد ستار
ترکیب دو اسم محمد و ستار ( ستوده و پوشنده )، از نام های مرکب، ا محمّد و ستار
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی محمد مهبد
ترکیب دو اسم محمد و مهبد ( ستوده و نگهدارنده ماه )، از نام های مرکب، ا محمّد و مَهبد
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی محمد وفا
ترکیب دو اسم محمد و وفا ( ستوده و به جا آوردن عهد و پیمان )، از نام های مرکب، ا محمّد و وفا
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی یگانه فاطمه
ترکیب دو اسم یگانه و فاطمه ( بی همتا و رانده شده از آتش )، از نام های مرکب، یگانه و فاطمه
دختر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی اجلال
بزرگ و محترم داشتن، گرامی داشتن، بزرگ داشتن، تجلیل، شوکت و جلال، بلندی مقام، کبریا و عظمت پروردگار
پسر
عربی آرتمن
فرزند داریوش و برادر خشایارشاه، ( = آرتابازان ) ( اَعلام ) نام فرزند داریوش و برادر بزرگ خشایارشاه، ...
پسر
فارسی
تاریخی و کهن آتور
آتش، نام فرشته ای در ایران باستان، آذر، ( اَعلام ) ) یک بخش از تقویم قدیمی ایرانی که مغهای دوران پا ...
پسر، دختر
پهلوی، اوستایی
تاریخی و کهن بهتا
( به مجاز ) کسی که بهتر، خوب تر و زیباتر است، [به ( صفت ) = خوب، بهتر، خوبتر، زیباتر، تا = نظیر، ما ...
دختر
فارسی ارجان
محل سکونت آریاها، نام قدیم بهبهان، ( = ارگان )، آریاگان، ( اعلام ) نام قدیم بهبهان که آریاگان و ارگ ...
پسر
فارسی بشر
گشاده رویی، خوشرویی، ( اَعلام ) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد می زیست و گروهی از صوفیان را در اط ...
پسر
عربی حدیثا
منسوب به حدیث، داستان، حکایت، ( حدیث، الف اسم ساز )، نو، جدید، تازه، خبر
دختر
عربی مجدالدین
باعث بزرگی و عظمت دین، سبب عزت و بزرگی دین، مایه ی شوکت و بزرگی دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی نارون
درخت انار، ناربن، انار، ن، ک، ( در گیاهی ) گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که می ...
دختر
فارسی
تاریخی و کهن، طبیعت نارون 2
نام نوعی درخت، ( در گیاهی )، گروهی از گیاهان درختی برگ ریز زینتی یا جنگلی خودرو که میوه ی فندقه ی ب ...
دختر
فارسی
طبیعت آیدان
دختری مانند ماه، زیبا رو، مانند ماه، بانوی زیبا رو، دختری که چهره اش همچون ماه زیباست
دختر
ترکی
کهکشانی امیرشهریار
ترکیب دو اسم امیر و شهریار ( فرمانروا و بزرگ شهر )، از نام های مرکب، ی امیر و شهریار
پسر
فارسی، عربی توانا
نیرومند، قادر، مقتدر، دارای قدرت انجام کار، پر قدرت، قادر در مقابلِ ناتوان
پسر
فارسی سریرا
منسوب به سریر، تخت پادشاهی، ( سَریر، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به سَریر، ( سَریر + ا ( پسوند نسبت ) ...
دختر
فارسی امیر یحیی
ترکیب دو اسم امیر و یحیی ( فرمانروا و تعمید دهنده )، از نام های مرکب، امیر و یحیی
پسر
عربی، عبری
مذهبی و قرآنی فهامه
بسیار دانا و فهمیده، ( مؤنث فَهام )، فَهام
دختر
عربی گل یاس
گلی است سفید و بغایت خوشبو، گلِ درختِ یاس، یاس، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت
دختر
فارسی
طبیعت، گل سهام الدین
بهره ها و نصیبهای دین، نصیب های دین، بهره های دین
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی شیدرخ
خورشید رخ، زیبا رو، آفتاب رو، درخشان رو، ( به مجاز ) زیبا، بانویی که چهره اش چون خوشید درخشان است
دختر
فارسی
کهکشانی تامای
ماه کامل، ماه تمام
دختر
ترکی
کهکشانی سیمین رخ
سیمین عذار، سپید گونه، ( = سیمین عذار )
دختر
فارسی شهام
تیز خاطر، چالاک
پسر
عربی عبدالمعز
بنده ی خدای گرامی دارنده
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی مجیر
پناه دهنده، فریادرس، از نامهای خداوند، از نام ها و صفات خداوند، ( اَعلام ) مجیر بیلقانی: [قرن هجری] ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی هانیه زهرا
ترکیب دو اسم هانیه و زهرا ( شادمان و درخشنده روی )، از نام های مرکب، هانیه و زهرا
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی حسین سالار
ترکیب دو اسم حسین و سالار ( نیکو و رهبر )، از نام های مرکب، حسین و سالار
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی رافعه
مؤنث رافع بالا برنده، اوج دهنده، ( مؤنث رافع )، رفع کننده، از میان برنده و نابود کننده، دادخواه و ش ...
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی لیلوفر
منسوب به نیلوفر، پیچک، نام نوعی گل، نام یکی از جشن های ایرانیان قدیم، ( = نیلوفر )، ( نیلوفر
دختر
فارسی، سانسکریت
طبیعت گلدار
آنچه که دارای نقش گل باشد، ( گل، دار = جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «دارنده» یا « نگه دار ...
دختر
فارسی
گل محمد فردین
ترکیب دو اسم محمد و فردین ( ستوده و نگهبان پارسایی )، از نام های مرکب، ا محمّد و فردین
پسر
فارسی، عربی
مذهبی و قرآنی کارا
به کار آینده، مفید، مؤثر
پسر
فارسی حانا
مشتاق و آرزومند، ( در هندی ) ( = حانا اقطی ) نام درختی است که میوه ی آن بِل ( = نارهندی ) است و مصر ...
دختر
عربی فرقان
جدا کننده ی حق از باطل، آنچه جدا کننده ی حق از باطل باشد، ( اَعلام ) ) سوره بیست و پنجم از قرآن کری ...
پسر
عربی
مذهبی و قرآنی ابتهال
با ناله و زاری دعا کردن
دختر
عربی
مذهبی و قرآنی امیرآراد
ترکیب دو اسم امیر و آراد ( فرمانروا و بخشنده )، از نام های مرکب، ه امیر و آراد
پسر
فارسی، عربی آیدیس
به زیبایی و تابندگی ماه، ( آی= ماه، دیس ( پسوند شباهت ) )، شبیه به ماه، مانند ماه، ( به مجاز ) زیبا ...
دختر
ترکی، فارسی
طبیعت رأفت
نرم خویی، مهربانی، نرم خوئی، شفقت
دختر
عربی