اسم با حرف ک - صفحه 2

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

کارمیلا/carmilla/

شکوفه زار


دختر

لاتین
کارنگ/kārang/

کسی که آوای خوبی دارد، خوش نوا، زبان آور، صاحب طَرب، چرب زبان


پسر

فارسی
کارو/karo/

راهنما


پسر

ارمنی
کاروس/karus/

گیاهی خوشبو


پسر

کردی
کارولین/karolin/

نام ناحیه ای در آمریکای شمالی


دختر

فرانسوی
کارولینا/karolina/

شخص سلطنتی


دختر

لاتین
کاروند/karvand/

از نامهای ایرانی


پسر

فارسی
کاریا/karia/

مرد جنگجو و سلحشور


پسر

فارسی
کاژاو/kazhav/

آب زلال که از دل کوه بیرون می آید


پسر

کردی
کاژه/kazhe/

محل امن و پناهگاه


دختر

کردی
کاژین/kazhin/

سرچشمه زندگی


دختر

کردی
کاس/kas/

دختر چشم آبی


دختر

گیلکی
کاساندان/kasandan/

نام همسر کورش کبیر و مادر کمبوجیه و بردیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کاسپین/caspian/

آبی سپید زار، کرانه


پسر

فارسی
کاشانه/kāšāne/

آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق


دختر

فارسی
کاشین/kashin/

نام مکانی در شمال ایلام


دختر

فارسی
کافور

معرب از سنسکریت، از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای تورانی شهر بیداد


پسر

سانسکریت
کافی الدین

لایق و کارآمد در دین


پسر

عربی
کال

نام همسرشرمیون


پسر

پارتی
کالو/kalo/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی در سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کالی/kali/

نگهبان، محافظت کننده


پسر

هندی
کالین/kalin/

دختری جوان با مو و روی روشن


دختر

کردی
کام بین/kāmbin/

نیک بخت، سعادتمند، توانگر، کامیاب، خوشدل و بهره مند


پسر

فارسی
کامبد/kāmbod/

نگهبان کام، میل، آرزو و مقصد و مراد، ( کام، بد /، bod/ ( پسوند محافظ یا مسئول ) )، روی هم به معنی ن ...


پسر

فارسی
کامبوزیا/kāmbuziyā/

گویش امروزی کبوجیه، نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی، کمبوجیه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کردعلی

کرد ( فارسی ) + علی ( عربی ) مرکب از کرد ( نام طایفه ای ) + علی ( بلندمرتبه )


پسر

فارسی، عربی
کردوشا/kardosha/

پناه


پسر

فارسی
کردوی/korduy/

نام دلاوری تورانی، ( اَعلام ) نام دلاوری تورانی ( گرگوی ) که در نبرد هماون پیران را یاری می داد و ا ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کردیار/kordyar/

یار کرد


پسر

فارسی
کرشمه/kereshme/

ناز، عشوه، غمزه


دختر

فارسی

هنری
کرم/karam/

بزرگواری، بخشندگی جوانمردی، لطف، احسان


پسر

عربی
کرم الله

بخشش و لطف خداوند


پسر

عربی
کروخان/krokhan/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی فرزند ویسه در سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کامجو/kamjo/

آن که به دنبال عیش و خوشی است


پسر

فارسی
کامداد/kamdad/

نام وزیر و مشاور آبتین


پسر

فارسی
کامدخت/kām dokht/

دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...


دختر

فارسی
کامراز/kamraz/

راز موفقیت یا فرد موفق


پسر

فارسی
کامرو/kāmro/

ویژگی آن که به خواست و اراده خود حرکت می کند، ( کام = خواست، اراده، قصد، رو )، به کام رونده، ( به م ...


پسر

فارسی
کامروا/kāmravā/

آن که به آرزو و خواستش رسیده است، موفق، آن که خواسته و آرزویش رسیده است


پسر

فارسی
کامشا/kamsha/

شاه آرزومند


پسر

فارسی
کامشاد/kam shad/

آرزوی شاد، مرکب از کام ( خواسته، آرزو ) + شاد


پسر

کردی، فارسی
کامگار

کامکار


پسر

فارسی
کاملین/kamelin/

نام یک گیاه، گیاهی با گلهای زرد و کوچک


دختر

لاتین
کامناز/kām nāz/

مطلوب و دلپذیر، ( کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو، ناز = زیبا و قشنگ )، خواسته ی زیبا و قشنگ، آرزو ...


دختر

فارسی
کامنوش/kām nuš/

کامروا، خوشبخت، کامیاب، کام + نوش، آرزو و خواسته شیرین


پسر، دختر

فارسی
کامه/kame/

خواسته، آرزو، هدف، مراد، خواهش


دختر

فارسی
کامور/kāmvar/

کامیاب و کامروا، کامیاب و پیروزمند، بهره مند و بختیار


پسر

فارسی
کامک/kamak/

آرزوی کوچک


پسر

فارسی
کامکار/kāmkār/

کامروا، موفق، کامگار


پسر

فارسی
کامیشا/kāmišā/

خوشحال، سرزنده، خوش بیان، به نظر می رسد مقلوب واژه شادی کامی ( با تخفیف حرفه ی از کلمه شاد ) باشد، ...


دختر

فارسی
کامیلا/kamila/

محافظ مبعد، نام دختری جنگجو در افسانه تروا


دختر

لاتین
کامینه/kāmine/

کامین، آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا، ( کام، ینه ( پسوند نسبت ) ) ( = کامین )


دختر

فارسی
کان بیدار

نام وزیر اردوان از پادشاهان اشکانی بنا به روایتی بلعمی


پسر

فارسی
کاناز/kānāz/

چوب ریشه خوشه خرما، ( در قدیم ) چوب انتهای خوشه ی خرما که به درخت چسبیده است، بن خوشه ی خرما آنجا ک ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
کاندیش/kandish/

اندیشه


پسر

کردی
کانیلان/kanilan/

دره پر از چشمه


دختر

کردی
کاوان/kavan/

صخره، کاویان، منسوب به کاوه


پسر

کردی، فارسی
کاووش

جستجو، بررسی، تحقیق


پسر

فارسی
کاوک/kāvak/

کاوه


پسر

فارسی
کاکله/kakole/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرزندان تور و جزو سپایان افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کاکو

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تازی نبیره ضحاک در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی
کاکوتی/kākuti/

نام یک گیاه، گیاهی علفی یک ساله و خودرو از خانواده ی نعناع که برگ و دانه ی معطر آن مصرف دارویی دارد


دختر

ترکی

طبیعت
کاکی/kaki/

نام پدر ماکان دیلمی


پسر

فارسی
کایا/kaya/

صخره


پسر

ترکی
کایان/kayan/

آب تندی که از قله کوه جاری میشود


پسر

ترکی
کایاهان/kayahan/

صخره


پسر

ترکی
کایر/kayer/

همکاری و یاری


پسر

مازندرانی
کایرا/kaira/

لطف و احسان


دختر

ترکی
کایلین/kailin/

خالص و پاک


دختر

لاتین
کایوس

کیوس


پسر

فارسی
کبرا/kobra/

کبری، بزرگ، کبیر


دختر

عربی
کبوجیه/kabujiye/

نام پسر کوروش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کبوده

از شخصیتهای شاهنامه، مردم چوپان افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
کتماره/katmare/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کجیر/kajir/

رهبر و پیشوا


پسر

کردی
کدمان/kadman/

نام اصلی داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کدیور/kadivar/

صاحب خانه، مالک خانه، کدخدا، کشاورز، زارع، باغبان، ( در متون مانوی پارتی ) به معنی دنیادار و جهاندا ...


پسر

فارسی
کرا/kera/

نام همسر مولانا جلال الدین بلخی


دختر

فارسی
کراخان/karakhan/

نام پسر بزرگ افراسیاب تورانی


پسر

فارسی
کرام الدین

بزرگوار دین


پسر

عربی
کرانه/karāne/

ساحل، کنار، سو، جهت، کران


دختر

فارسی
کنارنگ/kanārang/

فرماندار، حاکم، لقب مرزبان ابرشهر در زمان ساسانیان


پسر

فارسی
کندر

صمغی خوشبو، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان تورانی سپاه ارجاسپ وزیر لهراسپ پادشاه کیانی


پسر

فارسی
کندرو

از شخصیتهای شاهنامه، نام پیشکار ضحاک


پسر

فارسی
کهار/kahār/

از شخصیتهای شاهنامه، نام سرداری تورانی و جزو سپاه افراسیاب تورانی، ( اَعلام ) ( = گهار )، گهارگهانی ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهبد/kahbod/

آن مرد باشد که زر و سیم پادشاه به وی سپارد چون خازن و قابض، ( مرکب از «کَه» به معنی بوته ی زرگری و ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهرام/kahram/

قهرمان


پسر

فارسی
کهربا/kahrobā/

نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد، ( = کاه ربا )، ( در علوم زمین ) صمغی سخت شده، ...


دختر

فارسی

طبیعت
کهرم/kohram/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی، معنی این کلمه ( کهرَم ) «هرمزدیل» می ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کهزاد/kohzad/

زاده کوهستان، کوهزاد


پسر

فارسی
کهسار/kohsar/

کوهسار، جایی که دارای کوههای متعدد است


دختر

فارسی
کهکشان/kahkeshan/

مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند


دختر

فارسی

کهکشانی
کهیار/kahyar/

کوهیار، کوه نشین، نام برادر مازیار فرمانروای طبرستان


پسر

فارسی
کهیلا/kahila/

از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی در سپاه افراسیاب تورانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
کواژین/koazhin/

باهم زندگی کردن


پسر

کردی
کوپال/kupal/

گرز آهنین


پسر

فارسی
کوت

از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هزاره سرداران رومی و از یاران خسروپرویز پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
کوچک

دارای حجم اندک، ریز، نام یکی از گوشه های موسیقی ایرانی، لقب اردشیر پسر شیرویه پادشاه ساسانی


پسر

فارسی
کوچیار/koch yar/

یار کوتاه قد، یارکوتاه قد ( نگارش کردی


دختر

کردی
کورداک/kordak/

پرش کننده


پسر

کردی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با کاسم دختر با ک