اسم دختر با حرف ک

بزرگ تر، لقب حضرت زینب ( س )، بزرگ، کبیر، ( اکبر، ( اَعلام ) لقب زینب کبری ( س ) دختر حضرت علی ( ع ...

زیبا روی، کسی که دارای چهره پرگوشت باشد، ام کلثوم نام دختر پیامبر اسلام ( ص )، پرگوشت رخسار بی ترش ...

خیر فراوان، نیکوکار و بخشنده، نام چشمه ای در بهشت، نام سوره صد و هشتم قرآن مجید، لقب حضرت فاطمه ( س ...

علمی که توسط آن مواد کم بها مانند مس را به طلا تبدیل کنند، نادر و کمیاب، ماده ای فرضی که به گمان قد ...

ستاره، نام نوعی گل زینتی، ( در گیاهی ) گل زینتی درشتِ پر پَر به رنگهای ارغوانی، سفید، زرد، قرمز یا ...

طبیعت، هریک از عناصر چهارگانه، ( سریانی، kyānā )، جوهر، ( در اصطلاح فلاسفه ) طبایع، ( کیان + ا ( پس ...

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سه دختر قیصر روم، ( اَعلام ) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفند ...

زیباروی سیاه چشم، در بعضی از نامنامه ها زیباروی سیاه چشم معنا شده است ( ؟ )، غزال، دختری با چشمان ز ...

گران بها، ارزشمند، صفت هر یک از آیه های قرآن، زن بزرگوار، ( در قدیم ) هر یک از آیه های قرآن، زن شری ...

( به مجاز ) آنچه به وسیله ی آن کسی را گرفتار می کنند، ( به مجاز ) گیسو، دام، کنایه از گیسو

معدنی، استخراج شده از معدن، ( به مجاز ) دارای ارزش و قیمت، ( کان، ی ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کان، ...

کامل، ( مؤنث کامل )، زن کامل، مؤنث کامل، بی عیب، بی نقص

درختچه ای زینتی همیشه سبز با گل های درشت و زیبا، ( فرانسوی، kamelia )، ( در گیاهی ) گلهای درشت و زی ...

کسی که سرچشمه و منشأ است، زایا و بارور، [کان ( به مجاز ) سرچشمه، منشأ، ی ( پسوند نسبت )، ا ( پسوند ...

دور و بعید

دختران

دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و تبار او به بزرگان و سروران می رسد، دختری از نسل شاهان

باد خنک و سرد اول صبح، سپیدی صبح که افق را فرا می گیرد، سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد

میل شدید به خوردن انواع خوردنی، تاسه، میل و خواهش به خوردن چیزهای بی قاعده ( ناباب ) چنانکه این حال ...

منسوب به کتان، ( به مجاز ) زیبا و باطراوت، ( کتان = نام گیاهی، ه ( پسوند نسبت ) )

فروخورنده خشم، بردبار، خاموش، ( مؤنث کاظم )

مرغ ماهی خوار، بوتیمار، حواصیل، [این واژه با کیلان ( kilān ) نام شهری در شهرستان دماوند در استان ته ...

آب چشمه، زمینی که با آب چشمه آبیاری شود، گیاهی که با آب چشمه سیراب شود

کیهان، جهان، دنیا، گیتی، ه ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کیهان، ( کیهان + ه ( پسوند نسبت ) )

دختر کرد، منسوب به کرد، منتسب به کرد ( ؟ )، [به نظر می رسد این واژه برگرفته از افسانه ی «اصبحت کردی ...

دارای ناز شاهانه، ( کی، ناز ( افتخار، فخر، تفاخر ) )، موجب افتخارِ پادشاه و بزرگان، به کسر کاف، موج ...

نوشته، ( از عربی، ممالِ کِتابَة )، نوشته ای که بر سطوح سخت مانند سنگ کنده می شود، نوشته به خط درشت ...

مکان چهارگوش، مرتفع، جای چهارگوش، مکعب، ( اعلام ) ( = بیت الله الحرام ) : بنایی به شکل مکعب مستطیل ...

دختر کیوان، دختری منسوب به کیوان، یا دختر کیوان، ( به مجاز ) زیبارو، مرکب از کیوان ( نام ستاره ای ) ...

ترکیب دو اسم کوثر و زهرا ( بخشنده و نیکو )، از نام های مرکب، ( کوثر و زهرا

دختر چشم آبی

آشیانه ی جانوران، لانه، خانه، خانه ی کوچک و محقر، رواق

ساحل، کنار، سو، جهت، کران

ناز، عشوه، غمزه

سرزمینی دارای مرزهای مشخص

بالاترین بخش مادگی گل، ( به مجاز ) زلف، کاکل به ویژه زلف تاب دار و مجعد، ( در گیاهی ) بالاترین بخش ...

منسوب به کمان

نام صمغی سخت شده و زرد رنگ که خاصیت جذب کنندگی دارد، ( = کاه ربا )، ( در علوم زمین ) صمغی سخت شده، ...

مجموعه ای شامل میلیون ها ستاره که به دور یک محور می چرخند

نام دختر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، قصر، کاخ

شکوه، جلال، ستاره

کامین، آرزومند، دارای اراده و قصد، توانا، ( کام، ینه ( پسوند نسبت ) ) ( = کامین )

جامه ابریشمی یا ابریشم

پاک، بی آلایش

زاهد و پارسا، ( کاتوز= زاهد و پارسا، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به کاتوز

پاک، بی آلایش

از نژاد کادوس، ( کادوس = نام قوم قدیم ساکن گیلان و شمال شرقی آذربایجان، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب ب ...

نام یک گل

سرچشمه زندگی

نام همسر کورش کبیر و مادر کمبوجیه و بردیا

دختری که معشوق است و مورد آرزوست، ( کام = آرزو، معشوق، دخت = دختر )، ویژگی دختری که معشوق است و مور ...

مطلوب و دلپذیر، ( کام = آنچه خواسته ی دل است، آرزو، ناز = زیبا و قشنگ )، خواسته ی زیبا و قشنگ، آرزو ...

خوشحال، سرزنده، خوش بیان، به نظر می رسد مقلوب واژه شادی کامی ( با تخفیف حرفه ی از کلمه شاد ) باشد، ...

دره پر از چشمه

خالص و پاک

نور چشم، نام راهبه ای ایتالیایی

یار کوتاه قد، یارکوتاه قد ( نگارش کردی

دختر تلاشگر، دختری که بسیار تلاش و کوشش می کند

بانوی تلاشگر، مونث کوشان، دختر ساعی، بانوی تلاشکر

دختر زیبارو، دختری که چون کوکب است، ( به مجاز ) زیبارو

کوهستان

مرکب از کی ( پادشاه ) + آفرید ( آفریده )

آفریننده پادشاه

بانوی شاه، زنی که همه از او حساب می برند

دختر پادشاه

دختر پادشاه، ( کیا = پادشاه، سلطان، حاکم فرمانروا، والی، دخت = دختر )، ( به مجاز ) دختر دارای قدر و ...

طلا و زر پادشاهان و بزرگان، ( کیا، زر )، ( به مجاز ) آن که در نزدِ بزرگان و پادشاهان گرانقدر است

ملکه

زیبایی شاهانه

ویژگی آن که چهره اش مثل بزرگان و سروران است

دختر مازندرانی که عزیز و دوست داشتنی است، دختر مازندزرانی که عزیز و دوست داشتنی است

ترکیب دو اسم کیمیا و زهرا ( کمیاب و روشن تر )، از نام های مرکب، ه کیمیا و زهرا

مرکب از کیهان ( دنیا ) + دخت ( دختر )

بسیار زیبارو، ویژگی آن که چهره اش همچون جهان، گیتی و آسمان است

منسوب به کیوان، پادشاه گیتی، ( کیوان، ه ( پسوند نسبت ) )

پاک، بی آلایش

نام قدیم کرمان

قرمز

شکوفه زار

نام ناحیه ای در آمریکای شمالی

شخص سلطنتی

محل امن و پناهگاه

نام مکانی در شمال ایلام

دختری جوان با مو و روی روشن

نام یک گیاه، گیاهی با گلهای زرد و کوچک

خواسته، آرزو، هدف، مراد، خواهش

محافظ مبعد، نام دختری جنگجو در افسانه تروا

چوب ریشه خوشه خرما، ( در قدیم ) چوب انتهای خوشه ی خرما که به درخت چسبیده است، بن خوشه ی خرما آنجا ک ...

نام یک گیاه، گیاهی علفی یک ساله و خودرو از خانواده ی نعناع که برگ و دانه ی معطر آن مصرف دارویی دارد

لطف و احسان

کبری، بزرگ، کبیر