اسم با حرف ف - صفحه 3

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فایض

فیض رسان، فایده بخش


پسر

عربی
فایق/fayegh/

دارای برتری، مسلط، فائق، چیره، عالی، برگزیده


پسر

عربی
فتنه/fetne/

عاشق، دلداده، شورش، طغیان، مفتون


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فتوت/fotovvat/

جوانمردی، بخشندگی، سخاوت


پسر

عربی
فر/far/

شأن و شوکت و رفعت و شکوه


دختر

فارسی
فرآئین/far ā’in/

باعث عظمت دین، ( فر = شکوه و جلال، آئین )، موجب شکوه و جلالِ دین و آیین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فراتین/farātin/

سخن و گفتار آسمانی، [از برساخته ی فرقه ی آذر کیوان ( دساتیر ) ]


دختر

لاتین
فراد/farād/

گشایش بخش، گره گشای، افزون کننده، گشایش دهنده


پسر

فارسی
فراست/fe (a) rāsat/

زیرکی، هوشیاری، درک و فهم، ( در تصوف ) هوشیاری و دریافت امور پنهانی از روی ظواهر امور، یا اشراف بر ...


پسر

عربی
فرح بخش/f.-bakhš/

شادی بخش، فرح انگیز، فرح ( عربی ) + بخش ( فارسی ) شادی بخش


دختر

فارسی، عربی
فرسا/farsā/

نام یک گیاه، ( در گیاهی ) ( = دار فلفل، فلفل سبز ) گیاهی بوته ای از خانواده ی فلفل که ریشه و میوه ی ...


دختر

فارسی
فرسار/farsār/

قوت عدل و نیروی داد، [از برخاسته های دساتیر ـ برهان چ، معین]


پسر

فارسی
فرض

آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می شود بدون آنکه درستی آن ثابت شده باشد، پنداشتن، تص ...


پسر

عربی
فرمان/farman/

حکم، امر، دستور


پسر

فارسی
فرمند/farmand/

دارای شکوه و وقار، ( = فرهمند )، فرهمند، فر + مند دارای شکوه و وقار


پسر

فارسی
فروزش/foruzeš/

فروز، روشنی


دختر

فارسی
فروزینه/frozine/

آتش زنه، چخماق


دختر

فارسی
فروغ الدین/foruqoddin/

روشنی دین، ( اَعلام ) فروغ الدین اصفهانی از شعرای عهد قاجار ( ناصرالدین شاه )


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فریاد/faryad/

صدا و آواز بلند و رسا، یاری خواستن با صدای بلند، بانگ، رسا، آواز بلند


پسر، دختر

فارسی
فریضه/farize/

عمل واجب، امر واجب


دختر

عربی
فغان

افغان شیون، فریاد


دختر

فارسی
فقیهه/faqihe/

داننده ی فقه، ( مؤنث فقیه )، آگاه به فروع احکام شرع


دختر

عربی
فلق/falagh/

سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فولاد/folad/

پولاد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فیض/feyz/

توفیق، سعادت، بهره، فایده یا محبت و لطف کسی نسبت به دیگری، ( در قدیم ) بخشش


پسر

عربی
فخر/fakhr/

نازیدن، مباهات کردن، سربلندی، سرافرازی، افتخار، ( در قدیم ) مایه ی سربلندی، مایه ی نازش، ( در قدیم ...


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فرازین/farāzin/

بالایی، فرازی، اعلی


پسر

فارسی
فرهیخته/farhikhte/

ادب آموخته، آموخته، مؤدب، فرهیخته، برخوردار از سطح والایی از دانش، معرفت یا فرهنگ


دختر

فارسی
فکور/fakur/

در حال فکر، آن که بسیار فکر می کند، دانا، خردمند، ( در حالت قیدی ) به معنی در حال فکر، ( در قدیم ) ...


پسر

عربی
فائض/faez/

فیض دهنده، فایض


پسر

عربی
فائضه

فایضه


دختر

عربی
فاتیما/fatima/

فاطیما، نام شهری در اروپا که حضرت فاطمه در آنجا ظهور کرده است


دختر

عربی
فادی/fādi/

نجات دهنده، کسی که خود را برای دیگران فدا کند، لقب حضرب عیسی ( ع )، ( اعلام ) لقب حضرب عیسی ( ع ) ن ...


پسر

عربی
فارمیس/farmis/

نام دختر کورش و همسر داریوش اول


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فاریا/farya/

سرچشمه زندگی


دختر

ترکی
فاریاب/fāryāb/

فاراب، نام شهری در استان کرمان، ( در قدیم ) پاریاب، ( اَعلام ) ) نام شهری در شهرستان کهنوج، در استا ...


پسر

فارسی
فاسیروس/fasiros/

نام دختر اردشیر درازدست پادشاه هخامنشی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فاطمه اطهر/f.-athar/

ترکیب دو اسم فاطمه و اطهر ( رانده شده از آتش و پاکیزه ترین زن )، از نام های مرکب، فاطمه و اطهر، فاط ...


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه آوا/fateme-ava/

ترکیب دو اسم فاطمه و آوا ( رانده شده از آتش و آواز )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه بانو/fatemeh-banu/

بانوی رانده شده از آتش


دختر

عربی
فاطمه جانا/fatemeh-jana/

ترکیب دو اسم فاطمه و جانا ( رانده شده از آتش و ای عزیز )


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه دیبا/f.-dibā/

ترکیب دو اسم فاطمه و دیبا ( رانده شده از آتش و نوعی پارچه ابریشمی )، از نام های مرکب، ا فاطمه و دیب ...


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه ریحان/f.-reyhān/

ترکیب دو اسم فاطمه و ریحان ( رانده شده از آتش و نوعی گیاه معطر )، از نام های مرکب، فاطمه و ریحان


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه زهره/f.-zohre/

ترکیب دو اسم فاطمه و زهره ( رانده شده از آتش و نام یک سیاره )، از نام های مرکب، ا فاطمه و زهره


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه ستایش/f.-setāyeš/

ترکیب دو اسم فاطمه و ستایش ( رانده شده از آتش و ستودن )، از نام های مرکب، فاطمه و ستایش


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سرور/f.-sorur/

ترکیب دو اسم فاطمه و سرور ( رانده شده از آتش و آنکه مورد احترام است )، از نام های مرکب، فاطمه و سرور


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سلما/f.-salma/

ترکیب دو اسم فاطمه و سلما ( رانده شده از آتش و صلح )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه سلوا/f.-selvā/

ترکیب دو اسم فاطمه و سلوا ( رانده شده از آتش و مایه آرامش )، ( عربی ) از نام های مرکب، فاطمه و سلوا


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه ضحی/fateme-zoha/

ترکیب دو اسم فاطمه و ضحی ( رانده شده از آتش و خورشید )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه غزاله/f.-qazāle/

ترکیب دو اسم فاطمه و غزاله ( رانده شده از آتش و زیبارو )، از نام های مرکب، فاطمه و غزاله


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه مانا/f.-mānā/

ترکیب دو اسم فاطمه و مانا، از نام های مرکب، فاطمه و مانا، فاطمه ی ماندنی و پایدار


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه محدثه/f.-mohaddese/

ترکیب دو اسم فاطمه و محدثه ( رانده شده از آتش و سخن گو )، از نام های مرکب، فاطمه و محَدّثه


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه مطهره/f.-motahhare/

ترکیب دو اسم فاطمه و مطهره ( رانده شده از آتش و پاک )، از نام های مرکب، فاطمه و مطهّره


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه مهدا/fatemeh-mahda/

ترکیب دو اسم فاطمه و مهدا ( رانده شده از آتش و آرامش شب )


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
فاطمه یاسمین/f.-yāsamin/

ترکیب دو اسم فاطمه و یاسمین ( رانده شده از آتش و یاسمن )، از نام های مرکب، فاطمه و یاسمین


دختر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فام گل

به رنگ گل


دختر

فارسی
فایحه/fayehe/

مؤنث فایح


دختر

عربی
فایزه، فائزه

مؤنث فائز، نایل، رستگار


دختر

عربی
فخرآفاق

باعث سرافرازی آسمان


دختر

عربی
فخرالسادات/fakhrossadat/

سبب سربلندی سیدها


دختر

عربی
فخرالملوک/fakhr-ol-moluk/

مایه سربلندی و افتخار پادشاهان


دختر

عربی
فخرالنسا/fakhr-on-nesa/

سبب سربلندی زنان


دختر

عربی
فخرایران

فخر ( عربی ) + ایران ( فارسی ) مایه سربلندی ایران


دختر

عربی، فارسی
فخرگل/fakhrgol/

مایه نازش گل، فخر ( عربی ) + گل ( فارسی ) مایه نازش گل


دختر

فارسی، عربی

گل
فداک

نام روستایی در حجاز


پسر

عربی
فدیا/fadya/

هدیه ای از طرف خداوند


دختر

فارسی
فرابین/farābin/

بلند نظر و عاقبت اندیش، [فرا ( جزء پیشین ) = دورتر یا بالاتر، بین ( جزء پسین ) = بیننده]، بالابین، ...


پسر

فارسی
فراچهر/farachehr/

دارای چهره و رویی برجسته و زیبا، مرکب از فرا ( بالاتر ) + چهر ( صورت )


دختر

فارسی
فرادخت/fara dokht/

بخشنده، مرکب از فرا ( بالاتر ) + دخت ( بخشنده )


پسر

فارسی
فرادین/farādin/

دیندار، متدین، ( فرا = سویِ، جانبِ، به سوی، دین ) ( به مجاز ) دیندار


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فرآذر/far-azar/

شکوه آتش


دختر

فارسی
فراراد/fara rad/

بالاترین بخشنده، مرکب از فرا ( بالاتر ) + راد ( بخشنده )


پسر

فارسی
فرارس/fararos/

بالندگی


پسر

فارسی
فرارنگ/fara-rang/

فرانک، پروانه، از شخصیتهای شاهنامه، نام مادر فریدون پادشاه پیشدادی و همسر آبتین


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرازمان/farāzmān/

دارای اندیشه بلند، دارای افکار متعالی، ( فراز، مان/من = اندیشه )، دارای اندیشه ی بلند، ( فراز + مان ...


پسر

فارسی
فرازمهر/farāz mehr/

شخص مهربان، با محبت، خوب و خوشحال، ( فراز = خوبی و خوشیِ حال و وضع، مهر = محبت، دوستی و مهربانی )، ...


پسر

فارسی
فرازنده/farāzande/

بالابرنده و افرازنده، ( صفت فاعلی از فراختن )، ( در قدیم ) افرازنده، بر پادارنده


پسر، دختر

فارسی
فراسیاک/farasiyak/

افراسیاب


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فراهل/farahel/

نبیره کیومرث نخستین پادشاه پیشدادی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فراهیم/ferahim/

دارای ثروت وسیع، نام جد زرتشت


پسر

اوستایی، فارسی

تاریخی و کهن
فراوک/faravak/

دارای گفتار باشکوه، خوشگو، وک:واژیدن، گفتن، اوستایی نام پسر نساک و سیامک در داستان آفرینش اوستا


پسر

فارسی
فراییم/faraeim/

معرب از عبری نام پسر یوسف ( ع )


پسر

عبری

مذهبی و قرآنی
فرایین/faraein/

از شخصیتهای شاهنامه، از بزرگان و مشاوران دربار قباد پادشاه ساسانی، همچنین نام یکی از پادشاهان ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فربخش/far bakhš/

ویژگی آن که شکوه و جلال می بخشد، ( فر = شکوه و جلال، بخش = ( جزء پسین )، بخشنده )


پسر

فارسی
فربدعلی/f.-ali/

ترکیب دو اسم فربد و علی ( دارای جلال و شریف )، از نام های مرکب، فربد و علی


پسر

فارسی، عربی

مذهبی و قرآنی
فربو/far-bo/

مرکب از فر ( شکوه )، بو، مرکب از فر ( شکوه ) + بو


دختر

فارسی
فربین/farbin/

طالب شکوه و جلال، ( فر = شکوه و جلال، بین = ( جزء پسین ) = بیننده )، بیننده ی شکوه و جلال، ( فر = ش ...


پسر

فارسی
فرتوس/fartus/

نام یکی از سرداران سپاه افراسیاب


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فرتیام/far-tiyam/

فر و شکوه و جلال و شادی چشمانم


دختر

لری
فرجهان/far-jahan/

شکوه دنیا


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرجو/farju/

جوینده شکوه و رفعت، جوینده ی شأن و شوکت


پسر

فارسی
فرجود/farjud/

معجزه، اعجاز


پسر

فارسی
فرچهر/far čehr/

زیبارو، ( فَر، چهر = چهره )، دارای چهره ی با شأن و شکوه، دارای حسن و زیبایی


دختر

فارسی
فرح بانو

فرح ( عربی ) + بانو ( فارسی ) بانوی شادمان


دختر

عربی، فارسی
فرح سا/f.-sā/

کامروا و خوشبخت، ( فرح، سا ( پسوند شباهت ) )، مثل فرح و شادمانی و سرور


دختر

فارسی، عربی
فرح سیما/f.-simā/

ترکیب دو اسم فرح و سیما ( شادمانی و چهره )، ( فرح، سیما )، آن که چهره اش شاداب است، ( به مجاز ) شاد ...


دختر

عربی
فرح نسا/f.-nesā/

ترکیب دو اسم فرح و نسا ( خوشحالی و زنان )، ( فرح، نسا )، زنی که موجب شادی و شادمانی باشد، شادی آور، ...


دختر

عربی
فرحتاج/farah-taj/

تاج شادی، فرح ( عربی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرح ( شادمانی ) + تاج


دختر

فارسی، عربی
فرخ بانو

بانوی بزرگوار و فرخنده


دختر

فارسی
فرخ بخت/f.-bakht/

نیک بخت، خوشبخت


دختر

فارسی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با فاسم دختر با ف