اسم با حرف ف - صفحه 4

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

فرخ به

مرکب از فرخ ( مبارک ) + به ( بهترین )، نام پسر ماه خدای پسر فیروز پسر گردآفرین


پسر

فارسی
فرخ تاج

فرخ ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرخ ( مبارک ) + تاج


دختر

فارسی
فرخ تاش

فرخ ( فارسی ) + تاج ( فارسی ) مرکب از فرخ ( مبارک ) + تاش ( پسوند همراهی )


پسر

فارسی
فرخ چهر/f.-čehr/

دارای چهره فرخنده و مبارک، ( فرخ، چهر = چهره )، زیبا روی، زیبا صورت، فرخ دیم


دختر

فارسی
فرخ داد/f.-dād/

خوش قدم، قدم خیر، زاده ی مبارک و خجسته، مرکب از فرخ ( مبارک ) + داد ( عدالت )


پسر

فارسی
فرخ رو/f.-ru/

فرخ چهر، ( = فرخ چهر )


دختر

فارسی
فرخ زند

مرکب از فرخ ( مبارک ) + زند، نام پسر علیمردان خان زند


پسر

فارسی
فرخ ماه

ماه خجسته و مبارک


دختر

فارسی
فرخ مهر/f.-mehr/

خجسته و مبارک، خورشید ( روی )، ( به مجاز ) زیبا، خوشبخت و کامیاب


دختر

فارسی
فرخ یار

دارای یار مبارک و خجسته یا یار فرخنده و مبارک


پسر

فارسی
فرخ یسار

فرخ ( فارسی ) + یسار ( عربی ) دارای مال و ثروت خجسته و مبارک


پسر

فارسی، عربی
فرخزات

صورت دیگری از فرخزاد، نام پدر آذرفرنبغ مؤلف دینکرت


پسر

اوستایی، پهلوی
فرخنده چهر/f.-čehr/

نیک بخت و کامروا، ( فرخنده، چهر = چهره )، آن که دارای چهره ای خوب و خوشایند است، آن که دیدارش مبارک ...


دختر

فارسی
فرداد منش

نام یکی از سرداران هخامنشی


پسر

فارسی
فردیس چهر/f.-čehr/

بهشتی رو، ( فردیس، چهر = چهره )، آن که چهره اش بهشتی است


دختر

فارسی
فردیس مهر/f.-mehr/

زیبارو، خورشیدِ بهشتی، آفتابی از بهشت


دختر

فارسی
فرزان دخت/f.-dokht/

دختر فرزانه و دانا، ( فروزان، دخت = دختر )، دختر فرزانه و خردمند، دختر عاقل و حکیم


دختر

فارسی
فرزان مهر/f.-mehr/

آفتاب فرزانگی و عاقلی، خورشید دانش و خردمندی


پسر

فارسی
فرزانفر/farzānfar/

فر و شکوه خردمندی و عاقلی، شکوه و عظمت دانش و دانایی


پسر

فارسی
فرزنه/farzane/

نام روستایی در نزدیکی مشهد


پسر

فارسی
فرس من/farasman/

نام پادشاه گرجستان در زمان اردوان سوم پادشاه اشکانی


پسر

فارسی
فرسان/forsān/

صاحب اسب، ( جمع فارس )، سوارکار


پسر

فارسی
فرض

آنچه به طور موقت به عنوان حقیقت یا واقعیت مطرح می شود بدون آنکه درستی آن ثابت شده باشد، پنداشتن، تص ...


پسر

عربی
فرمان/farman/

حکم، امر، دستور


پسر

فارسی
فرمند/farmand/

دارای شکوه و وقار، ( = فرهمند )، فرهمند، فر + مند دارای شکوه و وقار


پسر

فارسی
فروزش/foruzeš/

فروز، روشنی


دختر

فارسی
فروزینه/frozine/

آتش زنه، چخماق


دختر

فارسی
فریاد/faryad/

صدا و آواز بلند و رسا، یاری خواستن با صدای بلند، بانگ، رسا، آواز بلند


پسر، دختر

فارسی
فریضه/farize/

عمل واجب، امر واجب


دختر

عربی
فغان

افغان شیون، فریاد


دختر

فارسی
فلق/falagh/

سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فولاد/folad/

پولاد، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرماندهان ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فیض/feyz/

توفیق، سعادت، بهره، فایده یا محبت و لطف کسی نسبت به دیگری، ( در قدیم ) بخشش


پسر

عربی
فرسام/far sam/

دارای شکوه و عظمتی چون سام


پسر

فارسی
فرسیم/farsim/

پسر با ارزش و با شکوه


پسر

فارسی
فرش آورد

فرش ( عربی ) + آورد ( فارسی )، فرشید ورد


پسر

فارسی، عربی
فرشاسب/farshasb/

دارنده اسب تنومند، نام یکی از سرداران کمبوجیه


پسر

پهلوی، اوستایی

تاریخی و کهن
فرشیم/farshim/

قسم، جزو


پسر

فارسی
فرغان/forghan/

نام شهری در ترکستان قدیم، فرغانه


پسر

فارسی
فرقد/farghad/

هر یک از دو ستاره فرقدی، هر یک از دو ستاره فرقدین


پسر

عربی
فرمد/farmad/

نام روستایی در نزدیکی طوس


پسر

فارسی
فرمیسک/fermisk/

اشک چشم


دختر

کردی
فرمین/farmin/

فرمان


پسر

فارسی
فرناک/farnāk/

نام پادشاه کاپادوکیه، ( اَعلام ) نام سر دودمان پادشاهان کاپادوکیه که پس از اسکندر در آسیای صغیر حکو ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فرنگار/far negar/

دارای نقش و نگار با شکوه و زیبا


دختر

فارسی
فرنگیز/farangiz/

فرنگیس، دختر افراسیاب


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فرنواز/far-navaz/

مرکب از فر ( شکوه )، نواز ( ریشه نواختن )، مرکب از فر ( شکوه ) + نواز ( ریشه نواختن )


دختر

فارسی
فرنور/far nur/

شکوه و جلال نور، ( فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی پدید آورَد + نور ) ( به مجاز ) ویژگی کسی که ...


پسر

فارسی
فرنوشا/farnušā/

شکوه و عظمت ابدی، ( فَرنوش، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فَرنوش


دختر

فارسی
فرنیان/farniyān/

پرنیان، ابریشم و حریر، گونه دیگر واژه ی «پرنیان»، گونه دیگر واژه ی ' پرنیان '، ابریشم و حریر پرنیان ...


دختر

فارسی
فرنیک/farnik/

شخص خوب و صالح که شکوه و جلال آن موجب شگفتی است، [فر = شکوه و جلال که در بیننده شگفتی و تحسین پدید ...


دختر

فارسی
فرهانه/farhane/

باشکوه عاقل


دختر

فارسی
فرهت/farhat/

شأن، شوکت و شکوهمندی، فراهت صورت دیگری از فراهت


دختر

فارسی، عربی
فرهناز/farahnaz/

بزرگمنش و نازنین، مرکب از فره ( شکوه و بزرگی ) + ناز


دختر

فارسی، اوستایی، پهلوی
فرهنوش/farre nuš/

ویژگی آن که دارای شکوه و جلال ابدی است، ( فره = فر = شکوه و جلال، نوش = جاوید، جاویدان ) ویژگی آن ک ...


پسر

فارسی
فرهور/farrehvar/

دارای شکوه و جلالی چون خورشید، ( فره = فر = شکوه و جلال، ور ( پسوند دارنگی ) )، دارنده ی شکوه و جلا ...


پسر، دختر

فارسی
فرهوشداد/far hosh dad/

دارنده شکوه و هوش، دارنده فر و هوش، نام فرماندار طبرستان در زمان داریوش پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فرواک/farvāk/

پیشگفتار، پیش سخن، نام پسر سیامک پادشاه پیشدادی، پسر سیامک و از نیاکان ضحاک در اساطیر کهن ایران


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فروزا/foruzā/

تابان، درخشان، ( فروز، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فروز، ( فروز + ا ( پسوند نسبت ) )


دختر

فارسی
فروزاتون

فروز ( فارسی ) + خاتون ( فارسی ) بانوی روشنایی


دختر

فارسی
فروزجهان/froz-jahan/

روشنایی جهان


دختر

فارسی
فروزین/foruzin/

منسوب به فروز، فروغ، ( فروز، ین ( پسوند نسبت ) )، ( به مجاز ) روشن و نورانی


دختر

فارسی
فروشنک/forušanak/

نام نتیجه ایرج پسر فرویدن پادشاه پیشدادی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
فروغ بانو

بانوی روشنایی


دختر

فارسی
فروغ دخت

دختر روشنایی


دختر

فارسی
فروهل/foruhel/

از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی در سپاه رستم پهلوان شاهنامه


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فری توس

از نامهای باستانی


پسر

فارسی
فریتا/faritā/

خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، تا = نظیر، مانند، لنگه ) ...


دختر

فارسی
فریتون/feriton/

فریدون، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر آبتین و فرانک، از پادشاهان پیشدادی ایران و به بند کشنده ضحاک م ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
فریچهر/fari čehr/

خوش اقبال و سعادتمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، چهر = چهره )، دار ...


دختر

فارسی
فریچهره/fari čehre/

فریچهر، سعادتمند، ( = فریچهر )


دختر

فارسی
فریحا/fariha/

شادی و خوشحالی


دختر

عربی
فرید حسین/f.-hoseyn/

ترکیب دو اسم فرید و حسین ( یگانه و نیکو )، از نام های مرکب، فرید و حسین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فریداد/fari dād/

داده ی خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، داد = داده )، آفر ...


پسر

فارسی
فریدل/fari del/

دارای روح و جان خجسته و مبارک، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، دل )، دا ...


دختر

فارسی
فریرخ/fari rox/

فریچهر، زیبارخ، ( = فریچهر )


دختر

فارسی
فریرو/fari ru/

دارای چهره زیبا و با شکوه، ( = فریچهر )، فریچهر


دختر

فارسی
فریسان/farisān/

به سان خجستگی و مبارکی، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، سان = پسوند شباهت )، ( به مجا ...


دختر

فارسی
فریشا/farišā/

ستوده شده و ستایش شده، ( فَریش = ستودن، ستایش کردن، ا ( پسوند نسبت ) )، منسوب به فَریش، پریسا، زیبا ...


دختر

فارسی
فریشاد/farishad/

با شکوه و خوشحال، مرکب از فری ( با شکوه ) + شاد ( خوشحال )


پسر

فارسی
فریمن/fariman/

زیبا اندیش، خوش فکر


پسر

فارسی
فریمند/farimand/

صاحب زیبایی و شکوه


پسر

فارسی
فرین دخت

مرکب از فرین+ دخت ( دختر )


دختر

فارسی
فرینار/farinār/

زیبا روی باشکوه و شکوهمند، ( فری = خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، نار = انار ) ...


دختر

فارسی
فرینام/farinām/

دارای نام با شکوه و زیبا، ( فری = خجسته و مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند، نام )، نامِ خجسته و ...


دختر، پسر

فارسی
فرینای/farinay/

ماه با شکوه


دختر

ترکی، فارسی

کهکشانی
فریهام/farihām/

همراه با خجستگی و شکوه، ( فری = خجسته، مبارک، خجستگی و شکوه، شکوهمند، هام = هم )، ( به مجاز ) ویژگی ...


دختر

فارسی
فریوار/farivār/

خجسته و با شکوه، ( فری= خجسته، مبارک، دارای خجستگی و شکوه، شکوهمند و خجسته، وار ( پسوند شباهت ) )، ...


دختر

فارسی
فریین/fariin/

بیننده شکوه و جلال


پسر

فارسی
فصیح الزمان

آن که در زمان خود در فصاحت از همه بالاتر است


پسر

عربی
فصیح الملک

آن که در کشور خود در فصاحت از همه بالاتر است


پسر

عربی
فلوریا/feloriya/

فلورا، در رم باستان، الهه گلها و بارآوری، الاهه گلها و بارآوری


دختر

لاتین
فواد مهدی/f.-mahdi/

ترکیب دو اسم فواد و مهدی ( قلب و هدایت شده )، از نام های مرکب، فؤاد و مهدی


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
فکرعلی

آن که دارای فکر و اندیشه ای چون اندیشه علی ( ع ) است


پسر

عربی
فیدان/fidan/

شکوفه و غنچه


دختر

ترکی
فیروزخاتون/firuz khaton/

بانوی پیروز


دختر

فارسی
فیروزمهر/f.-mehr/

ترکیب دو اسم فیروز و مهر ( پیروز و مهربانی )، خورشیدِ پیروز، خوش سیمای پیروز


پسر

فارسی، عربی
فیونا/fiona/

گل سفید کوچک


دختر

لاتین

گل
فؤاد/fo’ād/

( عربی ) ( در قدیم ) دل، قلب


پسر

عربی
فائحه

فایحه


دختر

عربی



انتخاب نوع اسم

انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسماسم پسر با فاسم دختر با ف